سوگند به غیر خدا در کتب معتبر اهل سنت و حل تعارض بین احادیث
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ ما مسلمانان، بسيار مىشود كه در گفتگو با دوستان، به پيامبر و قرآن و كعبه سوگند مىخوريم، و مىگوييم سوگند به پيامبر، من اين كار را نكردهام. يا سوگند به قرآن، اين كار را انجام خواهم داد. چنين سوگندى از نظر شرع جايز است يا حرام؟
وهابیت که همیشه ساز مخالف میزند و خود را برتر و بهحق میداند، قسم به غیر خدا را خلاف سنت و حرام و شرک میداند. در این نوشتار بر اساس مقابله با جریان وهابیت در پرتوی صیانت از مذهب اصیل اهلسنت کشور، چند نمونه از سوگند به غیر خدا را در کتب معتبر اهل سنت بیان میکنیم تا حقیقت مشخص شده، متوجه شویم که وهابیت جدای از اهل سنت است.
1- صحیح مسلم:
مسلم در صحيح خود نقل مىكند كه: «مردى حضور پيامبر (صلىاللهعليهوآله) آمد و گفت: اى پيامبر خدا! پاداش كدام صدقه بزرگتر است؟ فرمود: سوگند به پدرت از آن آگاه مىشوى و آن اينكه صدقه دهى درحالىكه سالم هستى و به آن حرص دارى، از فقر مىترسى و به فكر زيستن در آينده هستى.»[1]
2- صحیح مسلم:
مردى از اهل نجد به حضور پيامبر (صلىاللهعليهوآله) رسيد و از اسلام سؤالاتى کرد، پيامبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود پايههاى اسلام امور زير است:
الف: پنج نماز در روز و شب، مردى نجدى گفت: آيا غير از اينها باز نمازهايى هست؟ فرمود: بلى! به طور مستحب.
ب: روزه ماه رمضان، آن مرد پرسيد، غير از آن باز روزه اى هست؟ فرمود: به طور مستحب.
ج: زكات، آن شخص پرسيد آيا زكات ديگرى هست؟ فرمود: به طور مستحب.
آن مرد حضور پيامبر را ترك كرد، درحالىكه مىگفت نه كم مىكنم و نه زياد. پيامبر (صلىاللهعليهوآله) بر پدر وى سوگند ياد كرد و گفت: سوگند بر پدرش رستگار مىشود، اگر راست بگويد؛ يا فرمود: به پدر وى سوگند كه اگر راست بگويد، وارد بهشت مىشود.[2]
3- حدیثی از مسند احمد حنبل:
پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) به جانم سوگند اگر امر به معروف و نهی از منکر کنی، بهتر است از اینکه سکوت کنی.[3]
4- حدیثی از سنن ابن ماجه:
پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) فرمودند: به جانم سوگند! تمام نکرد خداوند حج کسیکه طواف نکرد بین صفا و مروه.[4]
5- حدیثی از سنن ابن ماجه: «سوگند صحابه»
عثمان بن ابیالعاص خدمت پیامبر اکرم رسید و گفت: یا رسول الله! در نماز چیزی مرا به خود مشغول کرد، به حدی که نفهمیدم چگونه نماز خواندم. پیامبر اکرم فرمود: آن شیطان بوده است، نزدیک شو و بنشین روی دو قَدَمت و پیامبر اکرم با دست زد به سینهام وآب دهان پاشید و گفت خارج شو، ای دشمن خدا! و سه بار این کار را انجام داد، سپس گفت به کار خود بپرداز؛ ... به جانم سوگند! بعد از این قضیه، دیگر چنین چیزی سراغم نیامد و حس نکردم.[5]
6- موطأ إمام مالك به شرح زرقانی؛ «سوگند خلیفه اول»
مالك در موطأ نقل مىكند، مردى به حال شكايت از فرماندار يمن وارد مدينه شد، و گفت: فرماندار يمن دست و پاى مرا به عنوان دزدى قطع كرده است، او در همان شبى كه وارد مدينه شد، مشغول عبادت شد، عبادت او توجه خليفه را جلب كرد و به وى چنين گفت: وأبيك ما ليلك بليل سارق. سوگند به پدرت چنين عبادتگرى دزد شب نيست.[6]
حل تعارض بین احادیثی که از قسم به غیر خدا نهی و احادیثی که نهی نشده است:
آن دسته از روایات که از سوگند به غیر خداوند منع مىکند، با این روایات مذکور که به غیر خدا سوگند مىخورند، ظاهراً در تعارض هستند.
راه حل تعارض چیست؟ به کدام دسته از روایات عمل کنیم؟ راه حلهاى مختلفى براى رفع تعارض روایات مورد بحث ارائه شده، که به سه نمونه آن اشاره مىشود:
الف) در صدر اسلام برخى از مسلمین قسمهایى یاد مىکردند که بوى شرک مىداد، بدین جهت به آنها دستور داده شد که فقط به نام خدا قسم یاد کنند؛ بنابراین، منظور از ممنوع بودن قسم به غیر خدا، قسمهایى است که بوى شرک مىدهد، مثل آنچه در روایت زیر آمده است:
«روزى عمر در محضر پیامبر اسلام (صلىاللهعليهوآله) به جان پدرش قسم خورد. پیامبر(صلىاللهعليهوآله) فرمود: (اِنَّ اللهَ یَنْهاکُمْ اَنْ تَحْلِفُوا بِآبائِکُمْ) خداوند قسم به پدرانتان را ممنوع کرده است.»[7] پیامبر (صلىاللهعليهوآله) مسلمانان صدر اسلام را از سوگند یاد کردن به نام پدرانشان، که افراد مشرکى بودند، نهى کرد؛ چرا که این قسمها بوى شرک مىداد. بنابراین قسم به غیر خدا، در صورتىکه چنین پیامد منفى نداشته باشد، اشکالى ندارد.
ب) گاه مسلمانان قسمهایى به غیر خدا مىخوردند که آثار منفى زشتى به دنبال داشت؛ به عنوان مثال، از جمله قسمهایى که در بین مردم صدر اسلام و عصر ائمه (علیهمالسلام) مرسوم بود، قسم به عِتاق و طلاق بود، بدین معنا که به شخصى که در معرض اتّهام چیزى بود، مىگفتند: فلان کار را انجام ندادهاى؛ اگر انجام داده باشى، تمام بندگانت آزاد، و همسرانت مطلّقه باشند! و واقعاً عربهاى آن زمان، به چنین قسمهایى پایبند بودند. قسم به غیر خدا که در روایات نهى شده، گاه ناظر به چنین قسمهایى است؛ پس آن دسته از قسمهایى که چنین عوارض منفى و پیامدهاى زشتى داشته، مورد نهى قرار گرفت، امّا آن دسته قسمهاى به غیر خدا که چنین نبود، اشکالى نداشت.
ج) راه حل سوم آنکه روایات نهی شده از قسمِ به غیر خداوند را حمل بر کراهت کنیم، مگر در مواردى که هدف امور تربیتى باشد؛ مانند قسم حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) و ائمه معصومین، مثلاً در خطبه 56 نهج البلاغه، حضرت علی (علیهالسلام) خطاب به یاران و اصحاب باوفایش مىفرماید: «وَ لَعَمْرى لَوْ کُنّا نَأْتى ما أَتَیْتُمْ ما قامَ لِلدِّیْنِ عَمُودٌ وَ لا اخْضَرَّ لِلاْیمانِ عُودٌ؛ به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم، هرگز پایهاى براى دین بر پا نمىشد، و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمىگردید.»
نتیجه اینکه: اوّلا حتّى الامکان نباید قسم خورد، و ثانیاً: در موارد لزوم، مخصوصاً در مقام قضاوت و رفع اختلاف و خصومت، تنها به نام خدا قسم یاد کنیم، چرا که قسم به غیر نام خدا، در مبحث قضاوت ارزشى ندارد، حتّى اگر به مقدّساتى مانند قرآن و پیامبر و امامان باشد، و ثالثا: به راحتی حکم شرک و مشرک صادر نکنیم؛ جان و مال انسانها نقل و نبات نیست.
نویسنده: مصطفی پورصدوقی
پینوشت:
[1]. صحيح مسلم، ج3، ص94، باب أفضل الصدقة از كتاب زكات. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. صحيح مسلم، ج1، ص32، باب ما هو الإسلام. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن محمد بن حنبل شيبانی (المتوفى: 241هـ) المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون الناشر: مؤسسة الرسالة الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م، ج36، ص285-286. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. سنن ابن ماجه - ت الأرنؤوط، ابن ماجه ج4، ص199-200، ح2986. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. سنن ابن ماجه - ت الأرنؤوط، ابن ماجه، ج4، ص568. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. شرح الزرقاني على الموطأ، زرقانی، محمد بن عبد الباقی، ج4، ص252، ح1580. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. السنن الكبرى، نسائي (المتوفى: 303هـ) حققه وخرج أحاديثه: حسن عبد المنعم شلبی، أشرف عليه: شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة - بيروت الطبعة الأولى، 1421 هـ - 2001 م، ج4، ص433، «4689 - أَخْبَرَنَا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ سَعِيدٍ، وَقُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، وَاللَّفْظُ لَهُ، قَالَا: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ سَالِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عُمَرَ وَهُوَ يَقُولُ: وَأَبِي، وَأَبِي، فَقَالَ: «إِنَّ اللهَ يَنْهَاكُمْ أَنْ تَحْلِفُوا بِآبَائِكُمْ». قَالَ عُمَرُ: فَوَاللهِ مَا حَلَفْتُ بِهَا بَعْدُ ذَاكِرًا وَلَا آثِرًا»
افزودن نظر جدید