نفاق ابن تیمیه از دیدگاه عسقلانی

  • 1400/01/17 - 11:23
حافظ ابن حجر عسقلانى می‌نویسد: درباره ابن تيميّه بين علما اختلاف نظر وجود دارد. برخى او را از مجسّمه‏ مى‌‏دانند، برخى از علما او را زنديق و بى‌‏دين مى‏‌دانند؛ برخى به ابن تيميّه نسبت نفاق مى‏‌دهند.

حافظ ابن حجر عسقلانى، به تفصيل در شرح حال ابن تيميّه سخن گفته كه تمامى سخنانش قابل توجه است و ما به ذكر اندكى از آن اكتفا مى‌‏كنيم.
ابن حجر مى‌‏گويد: ابن تيميّه درباره حضرت على‏ چنين اظهار نظر مى‌‏كند: وى در هفده مورد اشتباه كرده و در آن موارد با سخن آشكار قرآن، مخالفت کرده است.
ابن حجر پس از نقل اين سخن مى‌‏نويسد: درباره ابن تيميّه بين علما اختلاف نظر وجود دارد. برخى او را از مجسّمه[1] مى‌‏دانند، از اين جهت كه وى چنين اعتقادى را در دو كتاب‏ عقيده حمويّه‏ و واسطيّه‏ و ديگر كتاب‌‏هايش آورده است؛ براى مثال مى‌‏گويد: دست، پا، ساق و صورت از صفات حقيقى خدا هستند و ذات او بر عرش استيلا دارد.(!!)
ابن حجر در ادامه مى‌‏گويد: برخى از علما او را زنديق و بى‌‏دين مى‌‏دانند؛ چرا كه او مى‌‏گويد: نبايد از پيامبر اكرم‏ كمك خواست و چنين درخواستى از عظمت نبى اكرم‏ كاسته و مقام او را پايين مى‏‌آورد ....
او مى‌‏افزايد: برخى به ابن تيميّه نسبت نفاق مى‌‏دهند؛ زيرا مى‌‏گفت كه على‏‏ در هفده مورد اشتباه كرده و به هر سمتى كه رو مى‏‌كرده است، خوار و زبون مى‌‏گشته و او بارها خواست كه به خلافت برسد؛ امّا نتوانست؛ او براى رياست و سلطنت مى‌‏جنگيد، نه براى ديانت؛ او دوستدار رياست بود.
ابوبكر در بزرگسالى اسلام آورد و مى‌‏فهميد كه چه مى‌‏گويد، اما على در خردسالى مسلمان شد و اسلام كودك پذيرفته نيست. او در جريان خواستگارى دختر ابوجهل سخنى گفته كه تا هنگام مرگ آن را فراموش نكرده بود؛ ابن تيميّه با اين سخنان به على ‏(عليه‌السلام‏) جسارت کرده است؛ به همين جهت علما او را منافق دانسته‌‏اند؛ زيرا رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله)‏ درباره على ‏(عليه‌السلام)‏ فرمود: «لا يبغضك إلّا منافق.[2] جز منافق كسى بغض و دشمنى تو را به دل ندارد.»

نمونه‌های ديگر؛
ابن تیمیه می‌گوید: معلوم نيست كه كفّار و منافقان با على دشمن بوده‏‌اند.[3] و تمام مطالبى كه درباره رشادت‌‏ها و شهامت‌‏هاى او در جنگ‏‌ها و غزوه‏‌ها نقل شده، دروغ است.[4]
درباره علوم و معارف اميرالمؤمنين ‏(عليه‌السلام‏) روايات بسيارى نقل شده است. ابن تيميّه به بيشتر رواياتى كه در اين زمينه نقل شده اشكال كرده و آن‏‌ها را رد مى‌‏كند؛ براى مثال در آيه شريفه‌‏اى آمده است:«وَتَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ.[حاقه/12] گوش‌‏هاى هوشمند فراگير آن‌‏ها را درك مى‌‏كند.» كه طبق روايات بسيارى در شأن حضرت على ‏(عليه‌السلام‏) نازل شده است.
ابن تيميّه مى‏‌گويد: اين حديث به اتفاق و اجماع اهل علم، ساختگى است!![5] در صورتى‌كه اين حديث را علماى اهل سنّت در كتاب‌‏هاى ذيل آورده‌‏اند:
تفسير طبرى، تفسير ابن ابى‌حاتِم، تفسير ابن‌منذر، تفسير ابن‌مردويه، تفسير فخررازى، تفسير زمخشرى، تفسير واحدى و تفسير سيوطى.
و اين حديث را محدّثانى نيز چون: ابوبكر بزّار، سعيد بن منصور، ابونعيم اصفهانى، ضياء مَقْدِسى، ابن عساكر، ابوبكر هيثمى ... روايت كرده‌‏اند.[6]

دروازه دانش نبوى‏
پيامبر خدا (صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله) در حديثى فرمود: «أنا مدينة العلم وعلي بابها» من شهر علم هستم و على دروازه آن است.
ابن تيميّه در اين باره چنين مى‌‏گويد: حديث «أنا مدينة العلم وعلي بابها» ضعيف‏‌تر و سست‌‏تر است؛ از همين رو، در جرگه احاديث دروغين قرار گرفته است.[7] با اين‌كه بعضى از راويان اين حديث از اين قرارند: يحيى بن معين، احمد بن حنبل، تِرمذى، بزّار، ابن جرير طبرى، طبرانى، ابوالشيخ، ابن بطّه، حاكم نيشابورى، ابن مردويه، ابونعيم اصفهانى، ابومظفّر سمعانى، بيهقى، ابن اثير، نَوَوى، علائى، مزّى، ابن حجر عسقلانى، سخاوى، سيوطى، سمهودى، ابن حجر مكّى، قارى، منّاوى، زرقانى و گروهى از پيشوايان بزرگ اهل سنّت اين حديث را صحيح مى‌‏دانند.[8]

بهترين داور
در حديث معروفى آمده است كه پيامبر اكرم ‏(صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله)‏ فرمودند: «أقضاكم علی.» بهترين شما در امر قضاوت و داورى على است.
ابن تيميّه در اين باره مى‏‌گويد: اين حديث ثابت نيست و سند محكمى ندارد كه بتوان به آن استدلال كرد ...؛ هيچ كس آن را در كتاب‌‏هاى حديثى مشهور نقل نكرده است؛ نه در كتاب‏‌هاى سنن و نه در كتاب‌‏هاى مسند، نه با سند صحيح و نه با سند ضعيف. فقط اين حديث از طريق كسى نقل شده كه به دروغ‌گويى معروف است.[9]
اين در حالى است كه بُخارى در صحيح‏ خود در تفسير آيه شريفه: «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها.»[بقره/106] نقل كرده ‏است، که عمر شهادت می‌دهد: «اقضانا علی» علی از همه ما به داوری و قضاوت داناتر است[10] پس مضمون حدیث ثابت، مسلّم و مورد اعتراف بوده ومی‌بایست بدان اقرار کرد. تشکیک در آن شایسته نیست مگر برای کسی‌که در دلش نسبت به ایشان بغض، کینه و تکبر وجود داشته باشد.[11]

پی‌نوشت:

[1]. مجسّمه گروهى هستند كه خدا را جسم می‌دانند که مانند انسان اعضا و جوارح دارد.
[2]. ابن حجر عسقلانی، الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، دار الجيل، ج1، ص154و155، بيروت، لبنان، 1414. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج7، ص461.
[4]. همان، ج8، ص97.
[5]. همان، ج7، ص522.
[6]. ر. ك تفسير‌های نام برده ذیل آیه 12سوره الحاقه، (مجمع الزوائد: 1/ 131، حلية الأولياء: 1/ 67، كنز العمّال: 13/ 136، حديث 36525 و ص 177.) براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر. ك دراسات في منهاج السنّه: 225 و 226.
[7]. منهاج السنّه، ج7، ص515.
[8]. ر.ک حسینی میلانی، دراسات في منهاج السنّه، ص226 و 227.
[9]. منهاج السنّه، ابن تیمیه، ج7، ص512.
[10]. صحيح بخارى، ج5، ص149.
[11]. برای اطلاع بیشتر ر. ك: دراسات في منهاج السنّه، ص 229 و 230.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.