حافظ شیرازی، شیعه یا صوفی؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب - یکی از اقدامات دراویش صوفی، یارکشی و اجرای طرح «آقا از ماست» میباشد! به این ترتیب ایشان سعی دارند تا شعرا و چهرههای ادبی و عرفانی را به نفع خود و مسلکشان مصادره کنند. از جمله این چهرهها شخصیت حافظ شیرازی است. در مورد مذهب و عقیدهی حافظ باید به نکاتی دقت و توجه داشت:
نخست اين که با توجه به جو جامعه آن روز که اکثرمردم سنی مذهب بودند، آنها عقيده واقعی خود را پنهان میکردند و يا حداقل اين که تعصب مذهبی نداشتهاند. علاوه بر اين قرائنی بر شيعه بودن آنها وجود دارد که اين قرائن حداقل شيعه به یاعم، يعنی دوستداری خاندان رسالت را براي آنها ثابت میکند.
به طور کلی میتوان گفت: آنچه از اشعار خواجه حافظ بر میآيد آن است که در مشرب تصوف، با صوفيان خشک سُنی مذهب سر سازش نداشته است. بطوری که در اشعارش بصورت مکرر از شطح، دلق، ريا و با آن قبيل صوفيان با لهجه تمسخر و گاهی تعرض سخن ميگويد و صاحبدلان را از دام تصوف و صوفيان برحذر میدارد. وی علاقهمندی بيشتری درباره عرفان شيعه و نماز شب و سير سلوک معنوی و گريه های سحری دارد که در فرهنگ اهل بيت(علیهم السلام) و مذهب شيعه پر رنگ و با مذاق شيعه سازگارتر است.
کسانی که حافظ را سنی دانستهاند چند دليل ذکر کردهاند که عبارتند از:
اول اینکه؛ امير مبارزالدين محمد مظفر و شاه شجاع سنی بودهاند و سکههای سلاطين مزبور يافت شده است و حافظ آنها را مدح کرده و به آنها ارادت داشته است. دوم اینکه؛ حافظ شاعر در يکی از اشعار خود میسراید: «من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تکبير زدم يکسره بر هر چه که هســت» در مذهب شيعه پنج تکبير در نماز ميت بايد گفت. پس شعر دلالت بر تسنن حافظ دارد. سوم اینکه؛ در شعری بهاءالدين امام اهل تسنن را مقرب درگاه الهی دانسته است. چهارم اینکه؛ به مذهب اشعری که از فرقههای تسنن است سخن گفته و قرآن را کلام قديم دانسته است.
اما کسانی که حافظ را شيعه دانستهاند، معتقدند؛ حافظ روابط خوبی با امراء و سلاطين مانند شيخ ابواسحاق و منصور و زين العابدين که شيعی بودند داشته، در مقابل نسبت با امير مبارزالدين محمد و شاه شجاع که سنی بودند روابطی در اين حد نداشته است. مدح حافظ درباره حاکمان شيعه قویتر و بيشتر از حاکمان سنی است. میتوان گفت عدم اظهار تشيع از سوی حافظ و رابطه با امرای سنّی از تقيه بوده که از اصول شيعه به شمار میرود. نتيجهای که در پايان میتوانيم بگيريم اين است که؛ اولاً مذهب غالب مردم ايران در زمان حافظ و سعدی سنی بوده است، اما سنیگری آنها آميخته با تعصب نبوده و محبت اهل بيت (عليهم السلام) را هم داشتهاند. شايد بتوان حافظ را شيعه دانست چون گرايش حافظ و تصريحات او بيش از ديگران او را به شيعه نزديک میکند. علاوه بر اين حافظ از مدح خلفا که سنت رايج تمام شعرا و مؤلفان بود در ابتدای کتابش پرهيز کرده اما درباره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اميرمومنان (عليه السلام) اشعار جامع و عارفانهای سروده است.
بیخبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل
مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف[1]
یا در یک رباعی میسراید:
مردی ز کنندهی درِ خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجهی قنبر پرس
گر طالب فیض حق، به صدقی حافظ
سر چشمهی آن ز ساقی کوثر پرس[2]
این احتمال وجود دارد که آنها به جهت جو جامعه، تشيع خود را مخفی میکردند و در باطن به حقيقت رسيده باشند، چنان که نظر برخی از علما اين گونه است.
از این گذشته، نظر دادن در مورد مذهب چنين اشخاصی کار سادهای نيست که هر کسی بتواند خودش با قطع و يقين اعلام نظر بکند و اينکه مذهب چنين افرادی چيست هم يک مسالهی اعتقادی و از اصول عقايد نيست که تقليد بردار نباشد. مضافا اينکه تکيه به رای علما در چنين مواردی تقليد به شمار نمیرود، زيرا همانطور که گفته شد اين موارد اصول دين نيستند و هم چنين رسيدن به جواب قطعی دانش و تتبع بسياری میطلبد که از عهده بسياری خارج است.
به نظر میرسد تکيه به رای بزرگانی مانند امام خمينی(رحمة الله عليه) و مقام معظم رهبری و ديگر عرفای معاصر بر شيعه و عارف بودن جناب حافظ، رأی و نظری محکم است و نمیشود به سادگی از کنار آن گذشت. حتی در افرادی که چنين روشی را نمیپسندند، رأی اين بزرگان میبايست ايشان را محتاط کند، که به راحتی نظر به سنی بودن و يا صوفی و درويش بودن جناب حافظ ندهند.
پینوشت:
[1]. کلیات دیوان حافظ، غزل شماره 296
[2]. کلیات دیوان حافظ، رباعی شماره 23
افزودن نظر جدید