آیا عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) بدعت است؟
یکی از شبهاتی که وهابیت بر مکتب اهل بیت وارد میکنند، بدعت وانمود کردن عزاداری برای امام حسین علیه السلام است، رستنگاه این شبهه کتاب منهاج السنه ابن تیمیه است، آنجا که درباره شیعه میگوید: «ومن حماقتهم اقامه الماتم والنیاحه علی من قتل من سنین عدیده.[1] از حماقتهای شیعیان این است که مجلس نوحه وماتم برای کسی که سالها پیش کشته شده برپا میکنند.»
و باز درجای دیگر میگوید: «وصار الشیطان بسبب قتل الحسین رضی الله عنه یحدث للناس بدعتین ،بدعه الحزن والبکاء والنوح فی یوم عاشورا و بدعه السرور والفرج.[2] شیطان به دلیل کشته شدن (امام) حسین (علیهالسلام) برای مردم دو بدعت پایه گزاری کرد بدعت حزن و گریه و نوحه سرایی و بدعت شادی وسرور.»
اما آنچه در سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوده نمی تواند بدعت باشد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نه تنها در شهادت یا رحلت بعضی از نزدیکان گریه می کردند ، بلکه گاهی از رحلت یا شهادت آن عزیزان سالیان دراز گذشته بود ، ولی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همچنان سوگوار آن عزیزان بودند ، و گاهی نیز توصیه به گریه کردن نیز می نمودند که دربعضی موارد صحابه از آن استمرار در عزا را اثبات کردند.
قسمت اول : گریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در شهادت یا رحلت عزیزان
در منابع تاریخی وروایی اهل سنت آمده رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در شهادت حمزه سید الشهدا باصدای بلند گریه کردند[3] تا جائیکه از حال رفتند.[4] همچنین برای جعفر بن ابی طالب و دیگران را نیز به گریه دعوت کرد.[5] در شهادت زید بن حارثه چنان گریه کردند ، وقتی علت گریه از ایشان پرسیده شد فرمودند: این گریه من محبت دوست است به دوست[6] در رحلت فرزندشان ابراهیم گریه کردند و وقتی بعضی با تعجب گفتند شما هم در عزای فرزند گریه می کنید فرمودند: اشك ريختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است.[7]
در گزارشهای تاریخی از گریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای مادرشان آمنه،[8] عبدالمطلب،[9] ابوطالب،[10] فاطمه بنت اسد،[11] عثمان بن مظعون[12] و سعد بن ربیع گریه کردند.[13]
قسمت دوم : گریه برای عزیزی که سالها از رحلت یا شهادتش گذشته است
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مادرشان آمنه را در کودکی از دست دادند ، آمنه علیها سلام در ابواء مابین مکه و مدینه دفن شدند ، اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پس از سالیان دراز هنگامیکه در مدینه ساکن بودند روزی از ابواء می گذشتند ، در کنار مرقد مطهر مادرشان آمنه توقف کردند و چنان گریستند که همراهان ار نیز به گریه انداختند.[14]
آیا ابن تیمیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را به جهت گریستن برای مادرشان پس از سالهای متمادی العیاذبالله سرزنش می کند
قسمت سوم : امر به گریه برای از دست رفتن عزیزان
پس از جنگ احد وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دیدند که در میان انصار هر قبیله ای برای کشته های خود سوگوری می کنند ، نه تنها آنان را منع نکردند! بلکه فرمودند عمویم حمزه گریه کن ندارد ، سعد بن معاذ و اسید بن حضیر به قبیله های خود رفتند و افراد قیبله را امر کردند اول برای عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و سپس برای شهدای خود گریه کنند[15] و جریان به دیگر قبایل انصار نیز سرایت کرد و همه ابتدا برای حمزه و سپس برای عزیزان خود گریه می کردند.[16]
در جریان شهادت جعفر بن ابی طالب نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «علي مثل جعفر فلتبك البواكي.[17] گريه كنندگان بايد بر همانند جعفر گريه كنند.»
قسمت چهارم : مردم از دستور گریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، استمرار را متوجه شدند
پس از شهادت حمزه سید الشهدا ، و دستور تلویحی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای گریه به ایشان، نه تنها در همان زمان بلکه تا سالیان دراز مردم مدینه ، در فراق عزیزان خود ابتدا برای حمزه سید الشهدا وسپس برای عزیز از دست رفته خود گریه می کردند.[18]
ابن اثیر بن نقل از واقدی می گوید سنت گریه کردن برای حمزه در فراق عزیزان تا زمان ما ادامه دارد.[19]
با توجه به این گزارشات ، آیا نهی از گریه برای اموات بدعت است یا عزاداری برای سالارشهیدان امام حسین علیه اسلام ؟
پینوشت:
[1]. منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. السيره الحلبيه، ج 2، ص 247.
[4]. ذخائر العقبي، ص 181.
[5]. الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الكامل في التاريخ، ج2، ص 420.
[6]. فيض القدير، ج3، ص 695.
[7]. صحيح بخاري، ج 2، ص 85، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان ـ العقد الفريد، ج 3، ص 19، كتاب التعزيه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506، ش 1589، باب ما جاء في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، ش 6672، باب الصبر والبكاء والنياحه
[8]. المستدرك، ج 1،ص 357 ـ تاريخ المدينه، ابن شبّه، ج 1، ص 118.
[9]. تذكره الخواص، ص 7.
[10]. الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 1، ص 105
[11]. ذخائر العقبى، ص 56.
[12]. عثمان المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 514، ش 1334ـ سنن ترمذي، ج 3، ص 314، ش 989، کتاب الجنائز باب ما جاء في تقبيل الميت ـ المعجم الكبير، ج24، ص 343، ش 855، باب عائشه بنت قدامه بن مظعون الجمحيه ـ سنن البيهقي الكبرى، ج 3، ص 407، ش 6503 ـ ربيع الأبرار، ج 4، ص 187ـ جامع الأصول، ج 11، ص 105.
[13]. امتاع الاسماع، مقريزي، ج 13، ص 269.
[14]. المستدرك، ج 1،ص 357 ـ تاريخ المدينه، ابن شبّه، ج 1، ص 118.
[15]. تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.
[16]. مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.
[17]. الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الكامل في التاريخ، ج2، ص 420.
[18]. البدايةوالنهاية،ج4،ص:48
[19]. أسدالغابة،ج1،ص:530
افزودن نظر جدید