تقیه عالمان اهل سنت
اوزاعی، ابوعمرو عبدالرحمان بن عمرو، فقیه و محدث نامدار شام، از متقدمان اصحاب حدیث و پیشوای یکی از مذاهب بائده[1] فقهی که چندی در شام و اندلس پیرو پیدا کرد و اعتبار و شخصیت رجالی وی به عنوان یکی از برجستهترین محدثان شام در کتب گوناگون رجال اهل سنت مورد تأکید و تکیه واقع شده است، حدیثش در تمامی کتب سته اهل سنت به ثبت رسیده، که نشان از جایگاه معتبر او نزد محدثان اهل سنت حکایت دارد.
محدثانی مانند سفیانثوری، ابنمبارک و شعبه بن حجاج، در میان راویان و شاگردان اوزاعی دیده میشوند؛ همچنین برخی از شیوخ وی چون ابنشهاب زهری، یحیی بن ابیکثیر و برخی از همطرازان وی، چون مالک بن انس، از او روایت نقل کردهاند.
ابن اثیر در کتاب «اسدالغابه» که در شرح حال صحابه نگاشته است، در قسمت شرح حال امام حسین (علیهالسلام) آورده است: «از اوزاعی نقل شده است که زمانیکه سر امام حسین آورده شد، مردی از شام بلند شده، و امام حسین و پدرشان را لعن و نفرین کرد؛ واثله بن اسقع کنانی، از صحابه و اصحاب صفه، بلند شد و قسم یاد کرد که پس از شنیدن حدیث کساء از پیامبر اکرم، همیشه حب اهل بیت (امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و حضرت زهرا) را داشتهام و ماجرای آیه تطهیر را نقل کرد؛ شداد میگوید: به واثله گفتم: منظور از «رجس» در آیه چیست؟ گفت: شک در ذات خداوند. ابواحمد عسکری میگوید: گفته شده که اوزاعی در فضائل، غیر از این حدیث نقل نکرده است.»[2]
در ادامه ابن اثیر میگوید: «از زهری نیز در فضائل، فقط یک حدیث نقل شده است و علت آن این بود که این دو عالم اهل سنت، از بنیامیه میترسیدند.»[3]
این کلام نشان از اهل بیت ستیزی بنیامیه دارد، همچنین عالمان بزرگی که اهل سنت به کلام آنها اعتنا دارند، بنا بر مصلحت و تقیه از حاکمان ظالم آن زمان، (بنیامیه)، حقایق را پنهان میکردند.
پینوشت:
[1]. از اوایل قرن دوم آغاز و تا اوایل قرن چهارم ادامه یافت، مذاهب فقهى فراوانی پدید آمد. گروهی از این مذاهب، به مذاهب منقرض شدۀ فقهى یا مذاهب بائده مشهور شدند. مقصود از مذاهب منقرض شدۀ فقهى، مذاهبى است که دوام چندانى نیافت و پس از مدتى (کم یا زیاد) از بین رفت.
[2]. «وروى الأوزاعي، عَنْ شداد بْن عَبْد اللَّهِ قال: سمعت واثلة بْن الأسقع، وقد جيء برأس الحسين، فلعنه رجل من أهل الشام ولعن أباه، فقام واثلة وقال: والله لا أزال أحب عليًا والحسن والحسين وفاطمة بعد أن سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول فيهم ما قال، لقد رأيتني ذات يَوْم، وقد جئت النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ في بيت أم سلمة، فجاء الحسن فأجلسه عَلَى فخذه اليمنى وقبله، ثم جاء الحسين فأجلسه عَلَى فخذه اليسرى وقبله، ثم جاءت فاطمة فأجلسها بين يديه، ثم دعا بعلي ثم قال: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33: 33) . قلت لواثلة: ما الرجس؟ قال: الشك في اللَّه عز وجل. قال أَبُو أحمد العسكري: يقال إن الأوزاعي لم يرو في الفضائل حديثًا غير هذا، والله أعلم.» اسدالغابه، ابن اثیر، ج1، ص498.
[3]. «قال: وكذلك الزُّهْرِيّ لم يرو فيها إلا حديثًا واحدًا، كانا يخافان بني أمية.» اسدالغابه، ابن اثیر، ج1، ص498.
افزودن نظر جدید