پیروان فرقه حلقه: خداوند مطلقاً قابل وصف نیست!
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب- یکی از ابزارهای انتخاب درست آگاهی داشتن از پیرامون موضوع مورد نظر است. در واقع انتخاب هر فردی دائر مدار آگاهی او نسبت به پیرامون موضوع است. و از طرفی مشکل جدی و رایج در میان پیروان عرفان حلقه، بیاطلاعی آنان از حداقل مباحث دینی و اعتقادی است. به عنوان نمونه هنگام گفتگو در فضای اینستاگرام(عرفانهای نوظهور) با یکی از پیروان این فرقه(ma.sih7303)؛ ایشان مدعی بود خداوند نه قابل وصف است و نه اینکه کسی میتواند خدا را تعریف کند! این فرد درباره خداوند میگفت: «اساساً خداوند را نمیتوان تعریف کرد؛ و به همین دلیل است که ما میگوییم «نمیتوان عاشق خدا شد!». از همین جا میتوان گفت: این ادعای آقای طاهری، که گفته است، «نمیتوان عاشق خداوند شد، بیمورد نیست.»
در پاسخ این کاربر گفتم: «در شناخت خداوند متعال باید گفت: بله درست است که شناخت به کنه، که همان شناخت حقیقت خداوند است جزو محالات است، در واقع شناخت به کُنه یعنی آنگونه که حق اوست(کما هو حقه)؛ که چنین شناختی از خداوند متعال، محال است. اما شناخت به وجه، یعنی آن میزان از شناختی که به قدر و اندازهی آدمی است، هم امکان پذیر است و هم امر مطلوب و لازمی داست.
به عبارت دیگر وقتی از دانشمندان مسلمان بپرسیم چرا شناخت به ذات دربارهی خدا محال است؟ پاسخ میدهند: چون آدمی وجود محدود دارد ولی خداوند وجودش نامحدود است. در نتیجه امکان احاطهی وجود محدود به نامحدود، جزو محالات است. عمده مشکل عرفان حلقه، در این است که شناخت خدا را از اساس منکر شده است؛ و هیچ تفاوتی بین شناخت اجمالی و شناخت به ذات، قائل نشده است.
پایه گذار این جریان صریحاً گفته است که انسان از هیچ طریقی قادر به فهم خدا نیست. جمله طاهری این است: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود، چون انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست»[1] دقت شود که وی دقیقاً از کلمه «هیچ طریقی» استفاده کرده است.
از این رو، سخن صحیح آن است که بگوییم: نفوذ به کُنه ذات الهی محال است؛ اما شناخت اجمالی و معرفت به خداوند(به قدر وجودی انسان) هم دست یافتنی است و هم شایسته. چنانکه نفوذ به کنه کوه دماوند و احاطهی کامل به همه اجزای دماوند برای ما ممکن نیست، اما علم پیدا کردن نسبت به دماوند، دیدن و تماشای آن، توصیف آن و بالا رفتن از آن و حتی فتح آن(شناخت به وجه) برای افراد امکانپذیر است. پس، شناخت پیدا کردن به خداوند، اگر با نامحدود بودن خداوند سنجیده شود، چنین شناختی ناقص و محدود است؛ اما اگر با ظرفیتها و اندازهی وجودی انسان سنجیده شود، اتفاقاً این شناخت، خود شناخت کاملی است، چون ظرف وجودی انسان را پر کرده و انسان به آن اندازه که جا داشته، از معرفت خداوند سیرآب گشته است.
قرآن کریم هم برای محال بودن «شناخت به کنه» از کلمه «احاطه» استفاده کرده و فرموده: «ولایُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً، [طه/110]علم شما به خداوند احاطه پیدا نخواهد کرد.»
سوال اینجاست: اگر هم چون عرفان حلقه قائل شویم که شناخت خداوند از اساس منتفی است، پس باید پرسید: خدایی را که اصلاً نمیتوان به او علم پیدا کرد چطور باید با او ارتباط گرفت؟ اصلاً خدا که خود میدانسته هیچگونه نمیتوان او را شناخت، چرا به انسانها دستور داده او را پرستش کنیم؟
البته این سوالات برای کسانی که با روایات و متون دینی اندک آشنایی داشته باشند، قابل فهم و درک است. چرا که متون دینی پُر است از راههای کسب معرفت و شناخت بیشتر خداوند.
اساساً باید گفت: یکی از وظایف مهم دین این است که، راههای شناخت خداوند را به انسان تعلیم داده و برمعرفت انسان نسبت به خداوند بیفزاید، به همین جهت، امام علی(علیهالسلام) صریحاً فرمودهاند: «لم یحجبها عن واجب معرفته، خداوند، بندگانش را از شناخت خویش محروم نکرده است.»[2]
در نتیجه باید گفت: این ادعای حلقهایها راجع به عدم شناخت خداوند به صورت مطلق، ادعایی بیدلیل و بدون پشتوانه عقلی و دینی است.»
پینوشت
[1]. طاهری، محمدعلی، عرفان کیهانی ، انتشارات اندیشهی ماندگار، (1384)، قم، ص128
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 136.
افزودن نظر جدید