شاخصههای عرفان شیعی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی به نام عارف ادعا میکنند که عرفان را در گوشه نشینی، دوری از سیاست، طریقتمداری و ... باید جُست آیا در معنویت شیعی این موارد جایگاهی دارند یا به طور کلی شاخصههای معنویت تشیع چیستند؟
عرفان و معنویت، باطن دین اسلام و بُعد جدایی ناپذیر از معارف ناب شیعه است. برای آشنایی با معنویت شیعه دوازده امامی و پرهیز از آموزههای شبه معنویتها نوپدید، شناخت شاخصهها و مؤلفههای معنویت تشیع، از ضروریات میباشد که به عنوان نمونه به چند مورد مهم اشاره میگردد:
- خدا محوری
در معنویت شیعی، محور سیر و سلوک، توحید و خدا محوری است. چنانچه شیخ الرئیس ابوعلی سینا میگوید: «العارفُ یُرید الْحَقَّ الاَوّلَ لا لِشَیءٍ غَیرِه، وَ لا یُؤْثِرُ شَیْئَاً عَلی عِرْفانِهِ وَ تَعَبُّدُهُ لَهُ فَقَط لِاَنَّهُ مُسْتَحَقٌّ لِلْعِبادَةِ»[1] عارف، حقّ نخستین را میخواهد، نه برای چیزی غیر از او و هیچ چیز را بر شناخت وی برتری نمینهد و تنها او را میپرستد؛ چون تنها او سزاوار عبادت است.
همچنین در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است: «إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خَائِفا مُرَاقِبا»[2] خدایا! مرا به نور عزّت خودت که بسیار بهجت آفرین است ملحق گردان تا عارف به تو شوم و از غیر تو روگردان شوم و از تو ترسان و مراقب باشم.
در این فراز از مناجات شریفه، عارف را به عنوان کسی که روی گردان از غیر خدا و یاد کننده مداوم حق و اجتناب کننده از ارتکاب معاصی الهی است معرفی نموده است. این گروه کسانی هستند که طبق فرموده قرآن کریم[3] پس از پذیرش خداوند به عنوان پروردگار جهانیان، در عقیده و سخن خود استوار و پابرجا مانده و از رحمت بی پایان الهی بهرمند گردیدهاند.
- معاد باوری
مسئله معاد در نظام اعتقادى تشیع، جایگاه ویژهای دارد. از این رو به عنوان یکى از متعلّقات ایمان ذکر شده است. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصَارَى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ[ مائده/آیه ۶۹]همانا کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئان و مسیحیان هر که به خدا و روز جزا ایمان آورد و کار نیک و شایسته کند نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین شوند.»
بنابراین؛ آنچه در معنویت تشیع به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر مطرح گردیده است، التزام به قبول معاد میباشد. در مقابل، کسانی که از این اعتقاد بی بهره بوده و قائل به تناسخ هستند، در گروه عارفان و سالکان الهی قرار نگرفته و به درجات کمال و سعادت الهی نخواهند رسید.
- پایبندی به شریعت
پایبندی به فقه و شریعت اسلامی، محور و میزان سنجش اعمال عبادی یک شیعه است. این معنویت، از رهگذر بندگی و عبودیت در چارچوب شریعت شکل گرفته و همه اعمال سالک بر طبق موازین شریعت اسلامی پذیرفته شده است، بطوریکه عمل به شریعت، در همه مراحل سلوک، لازم و قطعی بوده و سالک هرگز از آن بینیاز نمیگردد.
ابونصر سرّاج طوسی از عارفان بزرگ اسلام در این باره چنین میگوید: «فقها با مخالفان دین و گمراهان به صورتی مستدل و معقول سخن گفتهاند و برهانهای روشن آوردهاند و به متن قرآن و نصّ حدیث چنگ آمیختهاند و اوامر و نواهی و واجب و حرام و مستحب و مکروه را بیان کردهاند. مذهب عارفان نیز باید چنین باشد که حتی به انجام مکروهات نیز دست نیازند. آنان پس از انجام واجبات و مستحبات، و ترک محرمات و مکروهات، حتی باید از کردارهای بی فایده نیز اجتناب نمایند.»[4]
امام علی(علیه السلام) در خصوص در هم تنیدگی عرفان و شریعت می فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِمَ، بدانيد، كه راههاى دين (شریعت) همه يك راه است، راهى هموار و مستقيم. هر كه قدم در آن نهد به مقصد رسد و غنيمت برد و هر كه بدان راه نرود گمراه شود و پشيمانى برد.»[5]
- قیام و مبارزه علیه باطل
آمیختگی معنویت تشیع با حماسه و مبارزه در راه خدا آن با حماسه، یکی از اصول اولیه عرفان شیعی است. بطوریکه با بررسی سیره معصومین(علیهم السلام) و تاریخ پرافتخار تشیع، این مسئله مهم روشن میگردد. به عنوان مثال؛ حضرت آیت الله جوادی آملی(زیدعزه) میفرماید: «درباره سالار شهیدان (علیهالسلام) ما میبینیم که از یک سو آن حضرت دارای دعای عرفه است که سراسر عرفان است و عشق و شعف و اظهار بندگی در پیشگاه خداوند، و از سوی دیگر شاهد حماسه کربلای او هستیم، و اظهار تبرّی از بیگانه، و فرمان به قیام، و دستور به مبارزه»[6]
- ولایت مداری
تمسّک به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) تنها راه نجات و یکی از مهمترین ارکان معنویت شیعی میباشد. صدرالمتألهین شیرازی در شرح خود بر احادیث «باب الحجة» اصول کافی مینویسد: «افراد بشری در مواجهه خود با حقایق الهی و شناخت طرق هدایت، دو دستهاند: برخی همانند انبیاء و اولیای الهی دارای بصیرت و معرفت و شهودند و با مشاهده راه آخرت و آگاهی از شیوه های سیر و سلوک، نیازی به راهنما و راهبری غیر از خداوند ندارند؛ اما عدهای دیگر که عموم افراد بشر را تشکیل میدهند، نسبت به شناخت حق و تشخیص راه در حجاباند. از اینرو برای آنها لازم است از امامی که واسطه هدایت و ارشاد بین خدا و مردم و راهنمای طریق نجات است پیروی کنند.»[7]
و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «أما لَوأَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ، همانا اگر مردی تمام شب به عبادت برخیزد و هر روز روزه بدارد و تمام مالش را صدقه دهد و همه عمرش را حج کند، اما ولایت ولی خدا را نشناسد تا از او پیروی کند، و همه کارهایش به راهنمایی او باشد، او را بر خدای عزوجلّ حق ثوابی نیست و از اهل ایمان نباشد.»[8]
- اجتماعی بودن
نگاه اسلام، یک نگاه اجتماعی و انزوا گریز است. دین اسلام با الگو قرار دادن پیامبراکرم و اهل بیت (علیهم السلام) این آموزه را به منصه ظهور رسانده است. یک عارف شیعی با تبعیت از معصومین(علیهم السلام) و اولیای دین، بایستی در میان مردم زندگی کرده و هیچگاه طریقه رهبانیت را برانگزیند. قرآن کریم در باره زندگی پیامبران الهی میفرماید: « وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَیَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ[فرقان/20]، و پیش از تو هیچ یک از رسولان را نفرستادیم مگر این که آنان هم یقیناً غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند.»
- سیاسی بودن
هدف از سياست در آموزههای تشیع، تأمين برخی نيازهای واقعی انسان، اعم از مادی و معنوی است، که از سه منبع حقیقی «عقل، قرآن کریم و سیره معصومین» سرچشمه میگیرد.[9] در زيارت حضرت اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) آمده است: «أشهدُ انّكَ و الائمة من وُلدك سفينة النجاة و دعائم الأوتاد وأركان البلاد و ساسةُ العباد، شهادت ميدهم كه تو و ائمه از فرزندان تو، كشتی نجات و ستونهای كوهها و اركان شهرها و سياستمداران بندگان هستيد.»[10]
بااینکه اهل بیت(علیهم السلام) عارفانی حقیقی بوده و همواره سیاست را در کنار دیانت و عرفان حفظ نمودهاند، برخی عرصه معنویت را از عرصه سیاست جدا میدانند و هیچ وجه مشترکی برای این دو قائل نیستند.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در تبیین جایگاه سیاست در جامعه دینی میفرماید: «سیاست آن است که پدیدآورنده جامعه، جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و همه ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است. شما ببینید پیغمبراکرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ آن حضرت دولت تشکیل میداد، با اشخاصی که به ضدّ اسلام، و ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه و جنگ میکرد.»[11]
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) تا آنجا پیش میرود که به صراحت، اخلاق و سیاست دینی را یکی میشمارد و بر نظریه یگانگی این دو تأکید میکند و میفرماید:
«اسلام، احکام اخلاقیاش هم سیاسی است؛ همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفهای که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همانطوری که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند، علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم بزرگ اجتماعی است و نتایج بزرگ اجتماعی دارد.»[12]
- ریاضت مشروع
ریاضت و سختی کشیدن برای تربیت نفس، مورد تأیید معنویت شیعی است. قرآن کریم فرموده است: «وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا[عنکبوت/69]کسانی که در راه ما مجاهده کنند، حتماً آنان را به راههای خویش رهنمون خواهیم ساخت.»
آنچه در سلوک معنوی تشیع مورد تأکید قرار گرفته است، انجام ریاضتهای مشروع است که برخلاف ریاضت مرتاضان در شبه معنویتهای نوپدید، به دنبال تحقق ریاضتهای منطبق با احوالات عرفانی معصومین و اولیاء الهی میباشد. امام خمینی (رحمةاللهعلیه) با اشاره بهاین نکته مهم چنین می فرماید: «از مهمّات باب ریاضت، مراعات است. و آن، چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه در ریاضات و مجاهدات علمیّه یا نفسانیّه یا عملیّه، مراعات حال خود را بکند، و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند؛ خصوصاً برای جوانها و تازه کارها این مطلب از مهمّات است که ممکن است اگر جوانها با رفق و مدارا با نفس رفتار نکنند و حظوظ طبیعت را به اندازه احتیاج آن از طرق حلال ادا نکنند، گرفتار خطر عظیمی شوند که جبران آن نتوانند کرد، و آن خطر آن است که گاه نفس به واسطه سخت گیری فوقالعاده و عنان گیری بیاندازه، عنان گسیخته شود و زمام اختیار را از دست بدهد، و اقتضاءات طبیعت که متراکم شد و آتش تیز شهوت که در تحت فشار بی اندازة ریاضت واقع شد، ناچار شعله ور شود و مملکت را بسوزاند. و اگر خدای نخواسته سالکی، عنان گسیخته شود، یا زاهدی بیاختیار شود، چنان در پرتگاه افتد که روی نجات را هرگز نبیند، و به طریق سعادت و رستگاری هیچ گاه عود نکند.»[13]
پینوشت
[1]. الاشارات و التنبیهات، ابوعلی سینا، شرح: خواجه نصیر الدین طوسی و قطب الدین رازی، ج۳، ص۳۷۵ (نمط نهم).
[2]. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
[3]. فصلت/30.
[4]. اللّمع فی التصوف، ابونصر سرّاج طوسی، ترجمه، دکتر مهدی محبّتی، ص۷۰.
[5]. نهج البلاغه، خطبه 120.
[6]. حماسه و عرفان، آیت الله جوادی آملی، ۶۲، ۶۳.
[7]. شرح اصول کافی، ملاصدرا، ترجمه و تعلیق: محمد خواجوی، ص۴۴۶.
[8]. اصول کافی، ثقة الاسلام کلینی، ج4، ص66.
[9]. برگرفته از: حکومت ديني، احمد واعظي، ص 67.
[10]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 97، ص 342.
[11]. امام خمینی، صحیفه نور، ج13،ص432.
[12]. همان، ص 130.
[13]. آداب الصلاة، امام خمینی، ص 25.
افزودن نظر جدید