حیوانات درنده منتظر یاران احمد بصری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از عکسهایی که در پیج اینستاگرام (نقد احمدالحسن) جنجالی شد، موضوعی داشت در مورد اطاعت حیوانات درنده از یاران قائم (علیهالسلام) که شخصی از اتباع احمد بصری (مدعی یمانی) گفت: «اگر این حرف شما که میگویید، شخصی از طرفداران سید احمدالحسن بیاید تا با مواجهه با درندگان او را امتحان کنیم؛ آیا با این حرفتان به افرادی که به حسین (علیهالسلام) ایمان ندارند این عذر را میدهید که بگویند: حسین از خلفای خدا نیست و امام معصوم نیست؛ به این دلیل که دارای آن ویژگیای که خلیفهی خداوند در زمین دارد، نیست. اسبها، سینهی حسین (علیهالسلام) را لگدکوب کردند؛ در حالیکه اسب حیوانی اهلی است. پس سزاوارتر است که درندگان از جسمش بخورند. دشمنان حسین (علیهالسلام) نیز قصد انجام دادن این کار را داشتند. اینکه جسد او با اسب لگدمال شود تا برای افراد سفیهی که از آنان پیروی میکنند، بیان نمایند که حسین جزو خلفای خداوند نیست و نزد خداوند احترامی ندارد.»
گفتم: «ببینید اولا؛ روایت موجود در تصویر در مورد عدم آسیب درندگان و پرندگان وحشی نسبت به امام(علیهالسلام) و یاران او اطلاق دارد و نمیشود به زمان خاص یا شرایط خاص تعبیر کرد. ثانیا؛ ما در روایات دیگر مثل داستان معروف ادعای آن زن در زمان متوکل که گفت؛ «من زینب دختر فاطمه (سلاماللهعلیهم) هستم و با کشیدن دست رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بر بدنم، هر چهل سال جوانیام بر میگردد. و سپس امام هادی (علیهالسلام) به آن زن فرمود: گوشت بدن فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است بنابراین اگر راست میگویید داخل محوطه درندگان شوید و....»[1] ثالثا؛ در واقعه کربلا و تاختن اسب بر بدن أباعبداللهالحسین باید گفت: الف) در کربلا اسبها خود بر بدن امام نرفتند بلکه آن حیوانات را بر بدن امام عبور دادند و قرار نبود به طور جبری خداوند جلو آنها را از این کار بگیرد و گرنه از اصل ماجرای جلو آنان را میگرفت. ب) در روز عاشورا مانند این کار باید انجام میشد تا عمق جنایت این جانیان ظاهر بشود. یعنی اگر برای یک کافر این داستان را تعریف کنید، نفرت خود را ابراز میدارد. اين همان قساوت و وحشىگرى عصر جاهليت بود كه توسط حاكمان بنىاميّه كه بازماندگان عصر جاهليت عرب بودند، به محيط اسلام بازگشته بود و شبيه آن در تاريخ كمتر ديده شده است.»
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، ج50، ص 149.
افزودن نظر جدید