جناب احمدالحسن؛ حرف حساب جواب ندارد
احمد بن اسماعیل طبق حدیث موسوم به وصیت که از کتاب الغیبة شیخ طوسی ذکر میکند،[1] خودش را فرزند و وصی سیزدهمِ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میداند و بر این باور تاکید دارد. با اینکه حدیث الغیبة شیخ طوسی چندین اشکال سندی و محتوایی دارد، باز هم اتباع احمد بر تعصب جاهلانه خود پافشاری میکنند و این حدیث را صحیح میدانند.
مطلبی در مورد حدیث موسوم به وصیت در پیج زدم، آقای انصاری پیام داد؛ الحمدالله که این روایت هم متواتر معنوی هست و هم قرینه دارد که نشان میدهد روایت صحیح السند است، تحقیق کنید.
جواب دادم: روایت متواتر! برادر قدر مشترکی که شما گرفتید در مورد وجود مهدیین دوازدهگانه را ما هم قبول داریم، ولی این روایات هیچکدام صحبتی از حجت بودن و... مهدیین ندارند. پس اطلاق این روایات بر آن معنا اشتباه فاحشی است. ضمنا خود صاحب الغیبة، شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) در ادامه همین حدیث به شاذ بودن این حدیث اشاره میکند. اما در مورد صحیح السند بودن این روایت، باید بگویم؛ این حدیث صحیح السند نیست حتی ناظم العقیلی هم به این امر اعتراف میکند.[2] در ثانی ما روایت دیگری از وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) سراغ داریم که در تضاد با این روایت الغیبة است.
گفت: شما از وصیت دیگری خبر دارید؟! بیاورید و گرنه کذاب هستید. گفتم: وصیت همان وصیت آخر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است نه چیز دیگری. در روایت کتاب سلیم، امیرالمومنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) در جنگ جمل و در احتجاجی با طلحه، این حقایق را بیان میفرمایند: «اى طلحه، آيا حاضر نبودى نزد پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) هنگامى كه كتف خواست تا در آن چيزى بنويسد كه امت گمراه نشوند و اختلاف نكنند. در آنجا رفيق تو (عمر) آن سخنش را گفت كه: «پيامبر خدا هذيان مىگويد!» حضرت هم غضب كرد و نوشتن آن را رها كرد؟ طلحه گفت: آرى، در اين موضوع حاضر بودم. فرمود: وقتى شما از حضور پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) بيرون رفتيد، حضرتش به من خبر داد كه مىخواست در كتف چه بنويسد و عموم مردم را بر آن شاهد بگيرد، و جبرئيل به او خبر داد كه خداوند عز و جل اختلاف و تفرقه اين امت را مىداند. سپس ورقهاى خواست و آنچه مىخواست در كتف بنويسد بر من املا نمود و سه نفر را بر آن شاهد گرفت: سلمان و ابو ذر و مقداد، و در آن ورقه امامان هدايت را كه خداوند امر به اطاعت آنان تا روز قيامت نموده نام برد. اوّل آنها مرا نام برد و سپس اين پسرم- و حضرت دست خود را به امام حسن (عليهالسّلام) نزديك كرد- سپس حسين و سپس نه نفر از فرزندان اين پسرم (يعنى امام حسين (عليهالسّلام) اى ابوذر و اى مقداد، آيا چنين نبود؟ ابوذر و مقداد برخاستند و گفتند: ما بر اين مطلب نسبت به پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شهادت مىدهيم. طلحه گفت: بخدا قسم از پيامبر (صلىاللَّهعليهوآله) شنيدم كه درباره ابوذر مىفرمود: «آسمان سايه نيفكنده و زمين حمل نكرده صاحب زبانى راستگوتر از ابوذر و نيكوكارتر نزد خداوند» و من شهادت مىدهم كه اين دو جز به حق شهادت ندادند، و تو (اى على) نزد من از اين دو راستگوتر و مقدّمتر هستى.»[3]
جواب داد: این روایتی که شما قرار دادید وصیت نیست، چون وصیت باید نوشتهای باشد که بازدارنده از گمراهی که شخص بتواند خودش را با آن اثبات کند ولی با این روایت امام سجاد و امام باقر ع هم نمیتوانستند خودشان را اثبات کنند. پس این روایتی که شما آوردید وصیت نیست بلکه روایتی هست که اشاره به نوشته شدن وصیت از طرف پیامبر دارد.
پاسخ دادم: اولا؛ مقصود ما از فرستادن این روایت وصیت پیامبر در لحظات نزدیک به فوتشان، حصر حجتها در عدد 12 هست و بس. اما نام امامان را میتوان با قرائن قطعیه دیگر به دست آورد. ثانیا؛ در حدیث آمده است که حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «من آن اسامی را نوشتم.»
ثالثا؛ در حدیث سلیم بن قیس است که بیان میدارد شخص را از گمراهی باز میدارد و عاصم از ضلال است؛ اما همچین قیدی در حدیث الغیبة نیست! رابعا؛ همین اشکال هم به حدیث الغیبة وارد است؛ یعنی اسامی هیچکدام از یازده مهدی ادعایی احمدالحسن در حدیث شیخ طوسی نیامده پس اگر اینطور باشد این حدیث هم حدیث وصیت نیست؟!
پینوشت:
[1]. الغیبة، شیخ ابو جعفر الطوسی، مؤسسۀ المعارف الإسلامیة، قم، ص 151.
[2]. انتصارا للوصیة، ناظم العقیلی، اصدارات انصار احمدالحسن، بیجا، بیتا، ص 45.
[3]. اسرار آل محمد، ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، انتشارات دلیل ما، ص 311.
افزودن نظر جدید