اهانت و گستاخی‌های صوفیان نسبت به پیامبر اکرم (ص)

  • 1397/07/15 - 19:56
در مسلک صوفیه اعتقادات خاصی رواج دارد که می‌توان گفت از بدعت‌ها و انحرافات این فرقه است، که یکی از این موارد توهین و گستاخی بعضی از صوفیان نسبت به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم (ص) بوده که در کمال وقاحت علاوه بر اهانت، خود را نیز برتر از حضرت دانسته‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کلاس درس، استاد از صفات ممتاز و خاص حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌گفت: از جمله اینکه هیچکس در این دنیا به برتری ایشان نمی‌رسد و برترین مخلوقی که خداوند متعال خلق کرده، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است.
در این لحظه یکی از شاگردان که سبیل‌های بزرگی هم داشت وسط حرف استاد پرید و گفت: چه کسی گفته حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برترین مخلوق در این دنیاست؟
استاد به او گفت: قبل از اینکه دلیل برتری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بگویم، اول شما بفرمایید چه کسی برترین انسان روی زمین است؟
آن شاگرد گفت: من که نظری ندارم ولی در تذکرة الاولیاء عطار خواندم که بعضی به بایزید گفتند«روز قیامت که می‌شود مردم در زیر لوای محمد خواهند بود، گفت به خدا قسم، لوا و پرچم من از لوای محمد بزرگتر است و پیغمبران و خلایق در تحت لوای من خواهند بود»[1]
استاد که از جواب و وضع ظاهری وی حدس زده بود که یکی از صوفیان باشد، گفت: آیا شما حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را قبول دارید؟ تا چه حد به حضرت ارادت دارید؟
شاگرد: بله استاد، حضرت علی (علیه‌السلام)، مولا و مقتدای ماست، مگر می‌شود او را قبول نداشته باشیم، تمام حرف‌ها و کارهای حضرت، برای ما الگوست.
استاد: حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که از کودکی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زندگی می‌کرد و اولین شخصی بود که به وی ایمان آورد، درباره‌ی مقام و برتری پیامبر خدا فرمودند: «ما بَرأ اللّهُ نَسَمَةً خَیْراً مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله[2] خداوند مخلوقی برتر از محمد (صلی الله علیه و آله) نیافریده است.» و در ضمن آن صوفی ساده اندیش که این حرف‌ها را نشانه‌ی عظمت بزرگان تصوف می‌داند، باید پاسخ بدهد این کلام بایزید، چه مفهومی جز خروج وی از دایره اسلام ومسلمانی دارد؟ کسی که خود را از اشرف مخلوقات برتر می‌داند، آیا نباید در عقل و ادراک او و پیروانش تردید کرد؟
شاگرد تا این جواب را از استاد شنید کمی مکث کرد و بعد در توجیه این کلام بایزید گفت: منظور بایزید از لوا، لوای خداوند است که آن را به خود منسوب کرده است، چنان که خادمان پادشاه، املاک وی را در گفتار معمولی و روزانه از آن خود می‌دانند و می‌گویند فلان جا سرزمین ماست، یعنی متعلق به پادشاه ماست و ما و او یکی هستیم.[3]
استاد: هر چند این حرف شما فقط یک توجیه است، اما بدان این فقط یکی از گستاخی‌های بایزید بود، درباره‌ حرف‌های دیگر وی که خود را برتر از کعبه و بهشت و حتی برتر از خداوند متعال می‌داند، چه جوابی داری؟ در ضمن برای اینکه از بحثمان که درباره‌ی عظمت نبی مکرم اسلام است منحرف نشویم، این مطلب را هم باید اضافه کنم که این اهانت و گستاخی نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) منحصر به بایزید نبوده و از طرف بعضی دیگر از بزرگان صوفی نیز، این بی‌احترامی وارد شده است. چنان‌که سلطان محمد بیچاره گنابادی، مؤسس فرقه سلطان‌علیشاهی نعمت اللهی به مقام پیامبر (صلی الله علیه وآله) جسارت و اهانت کرده است. مرحوم افضل الملک، در سفر نامه خراسان و کرمان خود می‌نویسد: «سلطان محمد در تهران در فن حکمت و برخی کتب فقه تدریس جزئی داشت، ولی برخی کلمات در ملاء، نزد شاگردان اظهار می‌داشت که اندک اندک باعث تکفیر او شد. از جمله کلمات او این است که در مجلس کرارا می‌گفته که حضرت رسول(ص)، هر جا زورش نمی‌رسید می‌گفت «لکم دینکم ولی الدین» و هر جا زورش می‌رسید می‌گفت «انا نبی بالسیف افضل» [4]
شاگرد: کجای این حرف توهین است، هر وقت سپاهی قوی داشت با دشمنان مبارزه می‌کرد و هر وقت در محاصره و تنگنا قرار می‌گرفت برای اینکه مسلمانان و یارانش را از دست ندهد، می‌فرمود دینتان برای خودتان و دین من هم برای خودم.
استاد: پس با این تفسیر، قضیه خیابان پاسدارن در اسفند 96 را بر پا کردید؟ یعنی کمی زورتان زیاد شده بود و حالا دوباره می‌گویید هرکس به دین خودش برود و کسی به دین و مذهب دیگری کاری نداشته باشد و اگر یک روزی دوباره از دستتان بر بیاید دریغ نمی‌کنید!؟
در این لحظه با این سخن استاد، آن شاگرد انگار آب سردی روی وی ریخته باشند، ساکت شد و دیگر حرفی نزد و همه متوجه شدند که اگر کسی به تفکرات و اندیشه‌های موهوم و باطل صوفیان اندک اطلاعی داشته باشد به‌هیچ وجه به‌طرف این فرقه کشیده نشده و گمراه نمی‌شود.

پی‌نوشت:
[1]. عطار نیشابوری، تذکرة الاولیا، تهران، کتابخانه مرکزی، ۱۳۲۱ هجری شمسی، ج2، ص146.
[2]. کلینی،محمدبن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره‌ای، تهران، انتشارات اسوه، 1381 ه.ش، چاپ پنجم، ج3، ص258.
[3]. اشاره به کلام روزبهان بقلی در شرح شطحیات بایزید بسطامی است که سخن وی را بدین‌گونه توجیه و شرح می‌کند که «بدین اشارت خواهد داشت که حق لوای او است؛ نور کبریا و نور او قدیم است و لوای محمد محدث بود» روزبهان بقلی، شرح شطحیات.، به‌تصحیح هنری کربن، تهران، نشر طهوری، 1385، ص131.
[4]. افضل الملک، غلامحسین، سفرنامه خراسان و کرمان، تهران، نشرتوس، ص 150.

تولیدی

دیدگاه‌ها

احساس نمیکنید روش شما خیلی قدیمی و مضحک شده؟ در جهل خنده داری گرفتارید!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.