تکفیرگرایی سلفیه در تقابل با عالمان اهلسنت
خلاصه مقاله
برخی از مقوله تکفیر به عنوان روشی در طرد مخالفین خود استفاده میکنند، مثل ابنتیمیه که معتزله و اشاعره را در آیات و صفات خدا ملحد (کافر) خوانده و ایشان را تکذیبکنندگان پیامبران لقب داده است و محمد بن عبدالوهاب که خود، اساتیدش و عالمان جهان اسلام را به عدم شناخت از شعار اسلام (لا اله الا الله) و اسلام متهم کرده است.
این افکار خطرناک از سوی عالمان جهان اسلام مورد مخالفت قرار گرفت. شعرانی در کتاب خود با نقل کلام سبکی و اشعری، به احتیاط در تکفیر تاکید میکند.
متن مقاله
عالمان جهان اسلام همواره از تکفیر برحذر بوده و در واقع به این آیه قرآن «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ.[نساء/94] و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد، نسبت کفر مدهید تا (مال و جانش را بر خود حلال کنید و) از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنایم بیشمار نزد خداست»، عمل میکردهاند. در این صورت باید در امر تکفیر و شرک دیگر مسلمانان احتیاط کرده و با درنگی بیشتر عمل کرد.
اما برخی از مقوله تکفیر به عنوان روشی در طرد مخالفین خود استفاده کرده و تکفیر کردن دیگران را دستاویزی برای اثبات افکار خود قرار دادهاند. به عنوان مثال ابنتیمیه همسو با جریان تکفیرگرایی، معتزله و اشاعره را در آیات و صفات خدا ملحد (کافر) خوانده و ایشان را تکذیبکنندگان پیامبران لقب داده است.[1]
همچنین محمد بن عبدالوهاب که اساس افکار خود را وامدار تراث فکری ابنتیمیه است نیز تکفیر را به عنوان حربهای در مسیر عملکرد غیر اسلامی خود استفاده کرده است. او خود، اساتیدش و عالمان جهان اسلام را به عدم شناخت از شعار اسلام (لا اله الا الله) و اسلام متهم کرده و عملا جریان تکفیرگرایی علیه جهان اسلام را به راه انداخته است.[2]
این افکار خطرناک از سوی عالمان جهان اسلام مورد مخالفت قرار گرفت. به گونهای که ایشان حتی اهل اهواء و بدع را نیز مسلمان دانسته و از تکفیر ایشان بر حذرند. به عنوان مثال شعرانی در کتاب خود با نقل کلام از تقی الدین سبکی، به احتیاط در تکفیر تاکید میکند.[3]
پینوشت:
[1]. ابنتیمیه، تقیالدین، مجموعه الفتاوی، تعلیق: عامر الجزار و انور الباز، دار الوفاء، چاپ سوم، 1426 ه، بیجا؛ ج 6، ص 215. برای دیدن سند کلیک کنید.
[2]. حسین بن غنام، تاریخ نجد، تحقیق: دکتور ناصر الدین الاسد، بیروت، دار الشروق، چاپ چهارم، 1415 ه، ص 309 و 310. برای دیدن سند کلیک کنید.
[3]. شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 530 و 531. برای دیدن سند کلیک کنید.
افزودن نظر جدید