تعیین شورای خلافت و بیان ضعفهای مدعیان آن از سوی عمر

  • 1397/04/17 - 12:27
در قرآن و احادیث نبوی حق تقدم حضرت علی (علیه‌السلام) به امر خلافت مورد تاکید قرار گرفته که بعد از رحلت پیامبر این امر مهم صورت نگرفت، حال اگر قرآن و احادیث را نادیده انگاریم، اعترافاتی که از خلیفه دوم نقل شده و خصوصیات افراد حاضر در شورای خلافت را گفته، این مهم را می‌رساند.

خلاصه مقاله
در قرآن و احادیث پیامبر اکرم حق تقدم حضرت علی (علیه‌‌السلام) به امر خلافت مورد تاکید قرار گرفته که بعد از رحلت پیامبر این امر مهم صورت نگرفت، حال اگر قرآن و احادیث را ذیل این قضیه نادیده انگاریم. اعتراف و تعبیرات عجیب خلفای غاصب و متصدیان خلافت بعد از پیامبر برای همگان کفایت می‌کند که آنان غیر ذی حق بودند و مقام خلافت شایسته حضرت علی (علیه‌السلام) بوده است و بس؛ این نتیجه از کلام خلیفه دوم به تک تک افراد حاضر در شورای خلافت که ابن ابی‌الحدید نقل کرده است، فهمیده می‌شود.

متن مقاله
اگر در تاریخ صدر اسلام واکاوی و تحقیق کنیم و دلایل قرآنی و احادیث پیامبر اسلام را که مربوط به حق تقدم حضرت علی (علیه‌السلام) در امر جانشینی بلافصل بعد از پیامبر را ندیده بگیریم و آن را بی‌اعتبار بشماریم، باز همین اعترافات و تعبیرات متصدیان غصب خلافت بعد از پیامبر اکرم کافی است که آنان را غیر ذی حق و غاصب بدانیم و حق اصلی خلافت را متعلق به حضرت علی (علیه‌السلام) قلمداد کنیم. چرا که احادیث نقل شده و اعترافات خلفای غاصب به‌عنوان اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای تمام مسلمین، گویاترین و محکم‌ترین سند امام شناسی و پشتوانه‌ی گرایش به مقام خلافت امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) است که صلاحیت همه جانبه حضرت علی (علیه‌السلام) در امر خلافت بعد از پیامبر از یک طرف و نقاط ضعف دیگر افراد شورای خلافت بعد از عمر بن خطاب از طرف دیگر گویای این موضوع است.
ابن ابی الحدید معتزلی، عالم اهل سنت، در کتاب خود به نقل از عمر بن خطاب این‌گونه می‌نویسد که: عمر بن خطاب افرادی را که برای شورای خلافت بعد از خود تعیین کرد را احضار کرد و چون آن‌ها حاضر شدند، گفت که بیایند و هر یک عفریتش -شیطان نفسانیش- به هیجان و حرکت افتاده، به این امید آن‌که خلیفه شوند. آن‌گاه هر یک از پنج نفر آنان را با بیان نقطه ضعفی مورد خطاب قرار داد و آن‌ها را به خودشان معرفی کرد و گفت:
اما تو ای طلحه! مگر تو آن کس نبودی که گفتی اگر پیامبر بمیرد، حتماً با همسران او ازدواج می‌کنیم، و چون هرگز خدا محمد را ذی حق‌تر از ما برای همسری با دختر عموهایمان قرار نداده است و خداوند در این آیه از اذیت پیامبر بر حذر داشت و این کار را ممنوع اعلام کرد. پس خداوند با نزول آیه: «... وَما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً...[احزاب/53]... و هرگز حق ندارید رسول خدا را برنجانید و زنان او را پس از مرگ او به نکاح خود درآورید...»
در کتب تفسیری اهل سنت ذیل این آیه شریفه از ابن عباس نقل شده است: «قال، نزلت فی رجل هم ان یتزوّج  بعض نساء النبیّ صلی الله علیه و سلم بعده، قال سفیان: ذکروا انّها عایشه رضی الله عنها.[1] او گفت این آیه در مورد مردی نازل شد -طلحه- که می‌خواست با برخی از زنان پیامبر ازدواج کند، مردی به سفیان گفت: آیا این زن عایشه بوده است؟ سفیان گفت: ظاهراً این طور بوده و این چنین ذکر کرده‌اند.»
و اما تو ای زبیر! پس به خدا سوگند! هیچ‌گاه نه روز و نه شب، نرمش نداشته‌ای و همیشه تندخو و خشن بوده‌ای.
و اما تو عثمان! پس به خدا قسم سرگین و پشکل اسب، از تو بهتر است.
و اما تو ای عبدالرحمان! پس تو مردی عاجز و ناتوان هستی و فقط اقوام و خویشان خود را دوست داری و به دیگران بی‌اعتنایی.
و اما تو ای سعد! همانا که تو صاحب عصبیّت و فتنه هستی.
آن‌گاه رو به علی (علیه‌السلام) کرد و گفت: «و اما انت یا علی، فوالله لو وزن ایمانک بایمان اهل الارض لرجّحهم؛ اما تو ای علی! پس به خدا قسم اگر ایمان تو را با ایمان اهل زمین بسنجند، ایمان تو بر آن سنگینی کند.» پس امام علی (علیه‌السلام) براثر چنین برخوردی که عمر بن خطاب، بدترین افراد را به اقرار خودش به عضویت شورا در آورده و نقشه‌ی خلیفه شدن پست‌تر از پشکل اسب -عثمان- را هم پایه‌ریزی کرد - از جا برخاست و رفت.
در این موقع عمر گفت: «والله انّی لأعلم مکان رجل لو ولّیتموه أمرکم، لحملکم علی المحجّه البیضاء؛ به خدا قسم! من از موقعیت مردی آگاهم که اگر او را متصدی امر خود کنید، شما را به راه راست هدایت خواهد کرد.» و چون حاضرین مجلس گفتند: او کیست؟ عمر گفت همین کسی‌که از بین شما برخاست و رفت. حاضرین گفتند پس چه چیزی مانع شد که خلافت را به او واگذار نکردی و او را متصدی امر ننمودی؟ -شورا تشکیل دادی- ...[2]
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان.

پی‌نوشت:

[1]. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، مکتبه نزار مصطفی الباز، ریاض، عربستان، ذیل آیه شریفه،  ص3150 شماره17763.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبه آیه الله نجفی مرعشی، قم، ایران، ج12 ص259-260.
الاصابه...، عسقلانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج8 ص262 شرح حال عمر بن خطاب.
فتح المبین...، زینی دحلان، مطبعه الوهبیه، قاهره، مصر، ج2 ص180.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.