نقل چیزهای عجیب و غریب از امام موسی کاظم(ع)

  • 1397/03/22 - 22:35
امام هفتم شیعیان، امام موسی کاظم (علیه‌السلام) وارث علوم نیاکان خود است و در فضل و کرامت و بزرگی چنان معروف و مشهور است که به باب الحوائج الی الله در میان مردم زمان خود و اعصار بعدی ملقب گردیده است و مستمندان به درب منزل این امام همام می‌رفتند و درخواست کمک و یاری از ایشان داشتند.

خلاصه مقاله
امام هفتم شیعیان، از اهل بیت پیامبر اکرم، یعنی حضرت موسی کاظم (علیه‌السلام) کسی است که وارث علوم نیاکان خود است و در فضل و کرامت و بزرگی چنان معروف و مشهور است که به باب الحوائج الی الله در میان مردم زمان خود و اعصار بعدی ملقب گردیده است؛ چرا که در هر حالتی نیازمندی‌های مسلمانان را بر آورده می‌کرد و به خاطر همین خصوصیات ویژه جایگاه خاصی در میان مردم داشته است و مستمندان در همه حال به درب منزل این امام همام می‌رفتند و درخواست کمک و یاری از ایشان داشتند، چرا که مورد توجه عامه مردم در زمان خود بود.

متن مقاله
امام کاظم (علیه‌السلام) هفتمین امام و پیشوای شیعیان و از اهل بیت پیامبر اکرم است. او وارث پدر گرامیشان یعنی جعفر بن محمد الصادق (علیهماالسلام) در علوم الهی و صاحب فضل و کمال و معرفت است. او را کاظم می‌نامند، چون که بسیار با گذشت و بردبار بود و مردم عراق او را باب الحوائج الی الله می‌خواندند، به‌خاطر این‌که نیازهای مسلمانان را برآورده می‌کرد. او به خاطر جایگاه ویژه‌ای که در میان مردم داشت، هارون الرشید، این خلیفه عباسی، او را زندانی می‌کرد تا از عظمت او کاسته شود. او در میان اهل بیت پیامبر متحمل بیشترین سختی‌ها گردید و دائماً در غل و زنجیر بود و حتی در زندان هم تحت نظر ماموران حکومتی قرار داشت. او چون امام به حق و یکی از خلفای بعد از پیامبر اکرم بود، عبد صالح خوانده می‌شد، چرا که در هیچ حالتی تذکر و یادآوری اعمال و رفتار مسلمانان را جهت اصلاح اموراتشان رها نمی‌کرد؛ حتی دشمنانش هم از فیوضات او بی‌بهره نبودند.
مثلاً ذهبی این عالم بزرگ اهل سنت در کتاب خود می‌نویسد: آن هنگام که موسی کاظم (علیه‌السلام) در زندان بود، نامه‌ای را برای هارون الرشید خلیفه عباسی نوشت، مبنی بر این‌که: «هیچ روزی از بلاها بر من سپری نمی‌شود، جز این‌که از آسایش تو یک روز سپری می‌شود، تا این‌که همگی به روزی برویم که پایانی ندارد و باطل گرایان در آن زیان می‌بینند.»[1]
در احوالات این امام نوشته‌اند که روزی او در مکه در کنار هارون الرشید با هم قرار گرفتند و مسائلی در میان آن دو ردّ و بدل گردید، هارون الرشید پرسید: یابن رسول الله فریضه‌ی تو چیست؟ فرمود یک فریضه، پنج فریضه، هفده فریضه، چهل و سه فریضه، چهل و نه فریضه، پنجاه و هفت فریضه، نود و چهار فریضه، از دوازده یکی در عمر یکبار، از دویست، پنج و از چهل یک. هارون الرشید گفت: این چیزهای عجیب و غریب چیست؟ فرمود: یک فریضه دین اسلام است، پنج فریضه نمازهای پنجگانه، هفده فریضه رکعات نمازهاست، چهل و سه فریضه سجده‌های نماز است، پنجاه و هفت فریضه تسبیحات است، نود و چهار فریضه تکبیرهاست، اما عدد هفت این‌که نماز صحیح نیست، مگر بر هفت عضو بدن و آن‌ها دو قدم و دو زانو و دو دست و پیشانی و بینی. از دوازده یکی واجب یعنی روزه ماه رمضان از میان ماه‌های سال. پنج از دویست یعنی زکات مال باشد با شرایط. یکی از چهل یعنی از چهل گوسفند یک زکات واجب است و امام آن‌چه در طول عمر یکبار واجب است، آن حجه الاسلام است؛ هاورن الرشید در حالی‌که مات و مبهوت به امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نگاه می‌کرد، گفت: به خدا سوگند شناختن مانند تو را باید غنیمت شمرد و هم‌نشینی با تو را باید گرامی دانست. بعد دستور داد تا دو بدره به او بدهند که بلافاصله امام کاظم (علیه‌السلام) آن دو بدره را صدقه داد. از نام او پرسیدند، دریافتند که او امام موسی کاظم (علیه‌السلام) است، از فرزندان رسول خدا. هارون الرشید گفت: فضیلت نیست جز برای اهلش، چگونگی نسلی با طهارت، دارای بخشش فراوان و فضیلت‌شان این‌گونه آشکار می‌شود.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج6 ص273.
تهذیب التهذیب، عسقلانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج18 ص456.
[2]. مناقب آل محمد، موصلی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، (1424ق)، ص133.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.