رشید رضا و آیه سیف
خلاصه مقاله
آیه سیف یا همان آیه پنج سوره توبه درباره دستور اسلام نسبت به کفار است. این آیه را برخی مانند گروههای تکفیری نسخ کننده تمام آیاتی می دانند که به برخوردهایی مانند عفو و صفح با مشرکان دستور داده است. این در حالی است که شخصیتی مانند رشید رضا به عنوان یکی از سرسلسلههای تفکر سلفی، مینویسد: «نسخ، تعریفی دارد که اینجا صادق نیست» و معتقد است: «این آیه ناسخ آیات عفو و صفح نیست و اگر حکمی مانند عفو و صفح، اختصاص به برههای از زمان و حکم دیگری مانند قتال، اختصاص به برهه دیگری از زمان داشته باشد، دلیل نمیشود که حکم قتال را ناسخ حکم عفو و ... بدانیم.»
متن مقاله
رشید رضا، در المنار، در پاسخ به کسانیکه میگویند، آیه «فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.[توبه/5] (امّا) وقتی ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است!» ناسخِ آیات صلح و سِلم است، مینویسد: «نسخ، تعریفی دارد که اینجا صادق نیست.»[1] و معتقد است: «این آیه ناسخ آیات عفو و صفح نیست و اگر حکمی مانند عفو و صفح، اختصاص به برههای از زمان و حکم دیگری مانند قتال، اختصاص به برهه دیگری از زمان داشته باشد، دلیل نمیشود که حکم قتال را ناسخ حکم عفو و ... بدانیم.»[2]
طبری[3] و ابنکثیر[4] نیز قول به نسخ را مردود میدانند و تصریح کردهاند که آیات دال بر سلم و صلح به واسطه آیات سیف نسخ نشدهاند.
ابنتیمیه پیشوای سلفیه میگوید: «هر جا از جهاد علیه کفار عاجز بودیم، به آیات کف و عفو و صفح عمل میکنیم.»[5] وی سپس مصادیق نسخ را منحصر در آن میداند که حکم دوم، نقیضِ حکم اول باشد[6] و چون حکم قتال علیه مشرکان نقیضِ عفو و سلم و صلح نیست، پس ادعای تکفیریها در این باره نمیتواند درست باشد و طبق بیان ابنتیمیه، اگر قرآن در یکجا میگفت «مشرکان را نکشید» و سپس میگفت «مشرکان را بکشید»، نسخ معنا داشت، در حالیکه اینگونه نفرموده است، بلکه قرآن، متناسب با موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی احکام مناسبی را بیان کرده و وظیفه مسلمانان این است که مصادیق این احکام را تشخیص دهند و مثلاً ببینند در چه زمان و مکانی باید صلح کنند، همان را انجام دهند و در چه جاهایی باید وارد نبرد شوند و همان را انجام دهند. علاوه بر اینکه به قول برخی از پژوهشگران، لازمه پذیرفتن نظریه نسخ، کنارگذاشتن یکصد آیه قرآن است[7] که هیچ عقل سلیمی آن را نمیپذیرد! پس عقیده نسخ باطل است.
صاحب المنار بعد از رد نظریه نسخ، مینویسد: «اولاً، حکمی که در این آیه (کشتن مشرکان بعد از پایان چهار ماه) آمده است، اختصاص به مشرکان عرب دارد؛ ثانیاً، مشرکانی از اعراب مراد است که خودشان مقصر و آغازگر خیانتها بودند (منظور جنگ بدر و اخراج رسول است) و عهدهایشان را نقض کردند.» وی آیه را از دو جهت مقید میداند: یکی اینکه اختصاص به اعراب دارد و دیگری اینکه آن دسته از اعراب مراد است که خودشان آغازگر خیانتها بودند و وی سپس آیات 7 و 8 را بهترین شاهد بر این مدعا میداند[8] و دلالت آیه را مبنی بر بازبودن دست مسلمانان برای کشتن هر مشرکی، تام نمیداند و شاید توجه به همین ملاحظات باشد که ابنتیمیه میگوید: «قتال فقط علیه ظالم صورت میگیرد (نه هر کسی)»[9] و ادعا میکند قتال در اسلام برای مواقع ضرورت تشریع شده است: «و أَنَّهُ مِنَ الْمَعْلُومِ أَنَّ الْقِتَالَ إِنَّمَا شُرِعَ لِلضَّرُورَةِ.»[10]
پینوشت:
[1]. تعریف نسخ: «هو رفع أمر ثابت فی الشریعة المقدسة بارتفاع أمده و زمانه»؛ «برداشتن حکم ثابت در شریعت مقدس به دلیل به پایان رسیدن زمان آن» (خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص181).
[2]. رضا، رشید، تفسیر المنار، ج10، ص167.
[3]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج10، ص25.
[4]. ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص74.
[5]. «حیث عجزنا عن جهاد الکفار عَمِلنا بآیة الکف عنهم والصفح» (ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص359).
[6]. ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، ج1، ص218.
[7] «و بهذا القول الجزاف نسخت مائة آیة نزلت من قبل فی أسلوب الدعوة!» (غزالی، محمد، جهاد الدعوة، ص57).
[8]. رضا، رشید، تفسیر المنار، ج10، ص168.
[9]. «أَنَّ الْقِتَالَ لَا یکونُ إِلَّا لِظَالِمٍ» (ابن تیمیه، احمد ابن عبدالحلیم، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، ج1، ص240).
[10]. همان، ج1، ص238.
افزودن نظر جدید