اقرار به ساختن حدیث توسط راویان
خلاصه مقاله
برخی از راویان که معتقد بودند با وجود روایاتی در ترغیب به کارهای خوب، مردم به سمت آن گرایش پیدا میکنند و مشکل را در این دیدند که این روایات وجود ندارد، خود دست به کار شده و از این روایات ساختند. ازجمله افرادی که چنین کردند، نوح بن ابیمريم، میسره بن عبدربه، ابوامامه باهلی و ... هستند. مردم به علت اینکه آنان به عنوان افرادی صالح و با تقوا معروف بودند، روایاتشان را پذیرفتند، سپس روایات آنان در کتابها وارد شد، با اینکه آنان به دروغ بودن این احادیث اقرار کرده بودند؛ اکنون که ما شاهد این اعترافات هستیم، باعث شده حتی در روایات صحیحی که در همین زمینه وجود دارد یا روایاتی که در زمینههای دیگر مورد قبول است، دچار تردید شویم.
متن مقاله
برخی از راویان که معتقد بودند با وجود روایاتی در ترغیب به کارهای خوب، مردم به سمت آن گرایش پیدا میکنند و مشکل را در این دیدند که این روایات وجود ندارد، خود دست به کار شده و از این روایات ساختند.
از نمونههای آنچه برای خيرخواهی و ثواب ساخته شده، این است که از نوح بن ابیمريم نقل شده که وقتی به او گفته شد: «تو چگونه از قول عكرمه از ابن عباس اين همه روايت را در فضيلت تك تك سورههای قرآن بهدست آوردهای، در حالیكه هيچيك از آنها نزد اصحاب عكرمه نيست؟» او گفت: «من ديدم مردم از قرآن رویگردان شده و به فقه ابوحنيفه و مغازی ابن اسحاق روی آوردهاند، بدينخاطر، اين احاديث را برای ثواب و خيرخواهی جعل كردم.»[1]
از احادیث باطل دیگری که در همین زمینه، (در فضائل قرآن، سوره به سوره)، جعل و ساخته شده است، احادیثی از ابن عباس در این زمینه است که میسره آن را ساخته است، همچنین حدیث ابوامامه باهلی که دیلمی آن را از طریق سلام بن سلیم مدنی روایت کرده است.
ابن حجر عسقلانی از میسره نیز مشابه نقل از نوح بن ابیمریم را نقل میکند و میگوید از میسره بن عبدربه سؤال شد که این روایات که اگر فلان سوره را قرائت کنید فلان ثواب را دارد، را از کجا آوردی؟! او گفت: این روایات را برای ترغیب مردم ساختم.
سپس ابن حجر میگوید او از افراد موثق حدیث جعل میکرد و او راوی روایت طولانی در فضیلت سورههای قرآن است؛ ابوداود گفته که او به ساختن حدیث اقرار کرده است.[2]
زرکشی هم در این موارد آورده است: «سپس این جریان عادت مفسرین شد که فضائل سورهها را در ابتدای تفسیر هر سوره برای ترغیب و برانگیختن بر حفظ آن سوره ذکر کنند، مگر زمخشری که این روایات را در آخر تفسیر هر سوره ذکر کرده است.»[3]
از برخی دیگر از راویان هم نقل شده است که آنها حدیث جعل میکردند؛ سیوطی میگوید: أبوداود نخعی در بین مردم طولانیترین شب زندهداری را داشت و بیشتر از باقی مردم روزه میگرفت و حدیث هم جعل میکرد؛ ابن حبان گفت: ابوبشر احمد بن محمد بن فقیه از کسانی بود که بیشتر از معاصرینش در سنت عالم و عامل بود ولی با این حال حدیث جعلی میساخت. ابن عدی هم در مورد وهب بن حفص میگوید که او از افراد صالح است، 20 سال با کسی سخن نگفت؛ او دروغهایی فاحش میگفت.»[4]
از این قبیل اعترافات در کتابهای رجال اهل سنت فراوان یافت میشود؛ حال سؤال ما این است که این افرادی که به افراد صالح و عابد و تارک دنیا معروف بودند، احادیثی در فضیلت سورههای قرآن و فضائل شهرها، و ... وضع و جعل کردند، و به بعض آنچه ساخته بودند، اعتراف کردند، و با وجود اعترافشان، در کتابهای تفسیر و غیر آن منتشر شده است، چه تضمینی وجود دارد که افراد غیر صالح در بین راویان چنین کارهایی را انجام نداده باشند؟! ممکن است بعد از جعل حدیث، و انتشار آن به عنوان حدیث صحیح، کسی به اشکالی در آنها پی نبرده و آنان به ساختگی بودن آن روایات اعتراف و اقرار نکرده باشند!
با این نقلهایی که ذکر شد، دیده میشود که وقتی این افراد، حدیثی میساختند، به علت معروف بودنشان به افراد متقی و صالح، باعث پذیرش روایاتشان توسط مردم میشد، همچنین پس از اعترافشان به ساختن این روایات، تردید در روایات صحیحی که در همین زمینه یا زمینههای دیگری که مورد قبول است، ایجاد میکند.
پینوشت:
[1]. «وَمِنْ أَمْثِلَةِ مَا وُضِعَ حِسْبَةً: مَا رَوَاهُ الْحَاكِمُ بِسَنَدِهِ إِلَى أَبِي عَمَّارٍ الْمَرْوَزِيِّ، أَنَّهُ قِيلَ لِأَبِي عِصْمَةَ نُوحِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ: مِنْ أَيْنَ ذَلِكَ:، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي فَضَائِلِ الْقُرْآنِ سُورَةً سُورَةً، وَلَيْسَ عِنْدَ أَصْحَابِ عِكْرِمَةَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنِّي رَأَيْتُ النَّاسَ قَدْ أَعْرَضُوا عَنِ الْقُرْآنِ وَاشْتَغَلُوا بِفِقْهِ أَبِي حَنِيفَةَ وَمَغَازِي ابْنِ إِسْحَاقَ، فَوَضَعْتُ هَذَا الْحَدِيثَ حِسْبَةً.» تدريب الراوی در شرح تقریب نووی، سيوطی، ج1، ص333.
[2]. «ميسرة بن عبد ربه الفارسي ثم البصري
قلت لميسرة بن عبد ربه: من أين جئت بهذه الأحاديث: من قرأ كذا كان له كذا؟ قال: وضعته أرغب الناس.
قال ابن حبان: كان ممن يروي الموضوعات عن الأثبات ويضع الحديث وهو صاحب حديث فضائل القرآن الطويل.
وقال أبُو داود: أقر بوضع الحديث.» لسان المیزان، ابن حجر، ج8، ص234.
[3]. «ثُمَّ قَدْ جَرَتْ عَادَةُ الْمُفَسِّرِينَ مِمَّنْ ذَكَرَ الْفَضَائِلَ أَنْ يَذْكُرَهَا فِي أَوَّلِ كُلِّ سُورَةٍ لِمَا فِيهَا مِنَ التَّرْغِيبِ وَالْحَثِّ عَلَى حِفْظِهَا إِلَّا الزَّمَخْشَرِيَّ فَإِنَّهُ يَذْكُرُهَا فِي أَوَاخِرِهَا.» البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، ج1، ص432.
[4]. «وَكَانَ أَبُو دَاوُدَ النَّخَعِيُّ أَطْوَلَ النَّاسِ قِيَامًا بِلَيْلٍ، وَأَكْثَرَهُمْ صِيَامًا بِنَهَارٍ، وَكَانَ يَضَعُ.
قَالَ ابْنُ حِبَّانَ: وَكَانَ أَبُو بِشْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَقِيهُ الْمَرْوَزِيُّ مِنْ أَصْلَبِ أَهْلِ زَمَانِهِ فِي السُّنَّةِ وَأَذَبِّهِمْ عَنْهَا، وَأَقْمَعِهِمْ لِمَنْ خَالَفَهَا، وَكَانَ مَعَ هَذَا يَضَعُ الْحَدِيثَ.
وَقَالَ ابْنُ عَدِيٍّ: كَانَ وَهْبُ بْنُ حَفْصٍ مِنَ الصَّالِحِينَ، مَكَثَ عِشْرِينَ سُنَّةً لَا يُكَلِّمُ أَحَدًا، وَكَانَ يَكْذِبُ كَذِبًا فَاحِشًا.» تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، سیوطی، ج1، ص334.
افزودن نظر جدید