دفاعی تمام قد از لکّه ننگ ابدی

  • 1397/01/01 - 22:25
از جمله راه‌کارهای ضد شیعی در خدشه و شبهه‌سازی برای عزاداران حسینی (علیه السّلام) رفع اتهام از جنایتکار پلیدی همچون یزید بن معاویه و وجهه بخشیدن به اوست؛ به همین منظور از دیرباز برخی کوشیده‌اند تا با وجود روشنی و آشکاری جنایات وی، قدری از لکه‌ی ننگ ابدی وی بکاهند؛ در همین راستا با شبهه‌افکنی‌های گوناگون به تبرئه یزید پرداختند.

از جمله راه‌کارهای ضد شیعی در خدشه و شبهه‌سازی برای عزاداران امام حسین (علیه‌السّلام) رفع اتهام از جنایتکار پلیدی هم‌چون یزید بن معاویه و وجهه بخشیدن به اوست؛ به همین منظور از دیرباز برخی کوشیده‌اند تا با وجود روشنی و آشکاری جنایات وی، قدری از لکه‌ی ننگ ابدی وی بکاهند؛ در همین راستا با شبهه‌افکنی‌های گوناگون به تبرئه یزید پرداخته و انگشت اتّهام را از او برداشته‌اند که ذیلا از باب نمونه به یک مورد از آنان اشاره می‌نماییم:

ابن‌تیمیه حرّانی، مدافع همیشگی بنی‌امیه در دفاع از یزید و تبرئه وی از این ننگ ابدی در دفاعی جانانه و تمام قد از یزید می‌گوید: «یزید نه تنها قصد بی‌احترامی به حسین (علیه‌السّلام) را نداشته و دستور کشتن او را صادر نکرده، بلکه بر اساس وصیت پدرش او را اکرام نموده و مقام او را شامخ می‌دانسته است.»[1]

که در پاسخ می‌گوییم در منابع اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت مورّخان نقل کرده‌اند، یزید هنگام جسارت به سر مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) اشعار «عبدالله بن زبعری» که در جنگ احد و به تلافی شکست جنگ بدر خوانده بود را زمزمه می‌کرد؛ شعرهایی که دقت در معنای آن بی‌اعتقادی به خدا، رسول، قیامت و دشمنی با بنی‌هاشم در آن موج می‌زند:
«ای کاش بزرگان من که در بدر حاضر بودند و گزند تیرهای قبیله خزرج را دیدند، امروز در این مجلس حاضر بودند و از این‌که امروز انتقام خود را از آنان گرفتیم، شادمانی می‌کردند. آن‌ها به شادی و شادمانی می‌شکفتند و می‌گفتند: یزید دستت شل مباد. ما بزرگ بزرگانشان را کشتیم و شکست جنگ بدر را تلافی کردیم. بنی‌هاشم ملک و حکومت را به دست آورده و با آن بازی کردند، در حالی‌که ادّعای آنان بر وحی و نزول آن، دروغی بیش نبود.»[2]

یزید در این اشعار، به کشتن امام حسین (علیه‌السّلام) و فرزندان و یاران آن حضرت افتخار کرده و آن را تلافی کشته‌های مشرک جنگ بدر می‌داند. با وجود فضاحت این اشعار از یزید بن معاویه، شاگرد برجسته ابن‌تیمیه، یعنی ابن‌کثیر دمشقی وهّابی، پس از اشاره به این اشعار به دفاع از یزید برخاسته و با نوعی دسیسه در این اشعار می‌گوید: «بیت پایانی شعر را شیعیان اضافه کرده‌اند»، امّا با این وجود نهایتا ناچار می‌گردد، بگوید: «اگر این سخنان را یزید بن معاویه گفته است، لعنت خدا و لعنت همه لعنت‌کنندگان بر او باد. و اگر او نگفته، لعنت خدا بر آنانی باد که این داستان را ساخته و قصد بدنام کردن یزید را داشته‌اند.»[3]

این در حالی است که: طبری بزرگ‌ترین تاریخ‌نگار مورد قبول وهّابیت، همین اشعار را در تاریخ خود آورده و سپس همو چنین حکم کرده است: «یزید در این اشعار، کفر و شرکش را اظهار و آشکار کرده است، زیرا این سخنان بیان‌گر خارج شدن از دین است و سخن کسی است که به خدا و دین او و کتاب و رسولش باز نمی‌گردد و به خدا ایمان ندارد.»[4] مگر این‌که ابن‌کثیر بخواهد طبری، صاحب تاریخ معروف را نیز شیعه معرفی کند.
نه تنها طبری مورخ، یزید را به خاطر اشعار بالا کافر می‌شمرد، بلکه آلوسی که خود رویکردی وهّابی مآبانه دارد نیز یزید را مسلمان نمی‌داند و با صفت «خبیث» از او یاد می‌کند: «به اعتقاد من، این شخص خبیث (یزید) به رسالت و نبوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعتقادی نداشته است.»[5]

پی‌نوشت:

[1]. «والّذی نقله غیر واحد أنّ یزید لم یأمر بقتل الحسین و لا کان له عرض فی ذلک بل... .» منهاج السنة النبویة، ابن‌تیمیه، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 4، ص 557.
[2]. «... إلی إبنه یزید المتکبّر الخمّیر صاحب الدّیوک و الفهود و القرود و أخذ البیعة له علی خیار المسلمین بالقهر... .» تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 5، ص 623.
[3]. «لیت أشیاخی ببدر شهدوا... .» البدایة و النهایة، أبوالفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی، مکتبة المعارف، بیروت، ج 8، ص 224.
[4]. «فقال: [یعنی یزید] مجاهرا بکفره و مظهرا لشرکه:... هذا هو المروق من الدّین، و قول من لا یرجع إلی الله و لا إلی دینه... .» تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 5، ص 623.
[5]. «ألّذی یغلب علی ظنّی أنّ الخبیث لم یکن مصدّقا برسالة النّبیّ.» روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، آلوسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 26، ص 73.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.