خلیفه اول و طرح ترور
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب – برادران اهلسنت برای سرپوش گذاشتن بر روی ماجرای غصب خلافت حضرت علی(علیه السلام)، همیشه در کتابها و سخنان خود بحث مودت و دوستی بین خلفا و اهلبیت، مخصوصا حضرت علی(علیه السلام) را مطرح میکنند. آنها برای ادعای خود شواهدی را در کتب روایی خود نیز ذکر میکنند.
مثلا در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب معتبر اهلسنت نقل شده است وقتي عليبن ابيطالب از قرابت و خويشاوندي خود با رسولخدا سخن به ميان آورد، چشمان ابوبكر اشكبار شد و گفت: «والذي نفسي بيده، لقرابة رسولالله أحبّ إليّ أن أصل من قرابتي[1] قسم به آنكه جانم در دست اوست، رسيدگي به خويشاوندان رسولخدا را از رسيدگي به خويشاوندان خودم بيشتر دوست دارم»
یا اینکه در جایی دیگر گفته است: «یا ایها الناس! ارقبوا محمّداً في أهل بيته[2] محمّد را در مورد اهلبيتش مراعات كنيد و بهخاطر ايشان با آنان رفتار نيك داشته باشيد»
یا اینکه میگویند اگر بین اهلبیت و مخصوصا علی(علیه السلام) و خلفا کدورت بود، هرگز حضرت علی نام خلفا را بر روی فرزندانش نمیگذاشت.
اما با نگاه به تاریخ و اتفاقاتی که بعد از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد میبینیم نه تنها خلفا محبتی به حضرت علی نداشتند بلکه حتی حاضر شدند که حضرت را از بین ببرند.
در کتاب الانساب سمعانی که در نزد اهلسنت معتبر و صحیح است، ماجرایی نقل شده است که با شنیدن آن به عمق عداوت خلفا با حضرت علی پی میبریم.
سمعانی به طریق یعقوب رواجنی که استاد بخاری است آورده است: «أبى بكر أنه قال: لا يفعل خالد ما أمر به، سألت الشريف عمر بن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الأثر فقال: كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليا ثم ندم بعد ذلك فنهى[3] آنچه را به خالد امر کردم انجام ندهد. از عمر بن ابراهيم حسيني در کوفه پرسيدم که معني اين روايت چيست؟ او گفت: ابوبکر به خالد امر کرده بود که علی را بکشد سپس پشیمان شد و او را نهی کرد»
اصل ماجرا این چنین است که «فرجع أبوبكر إلى منزله و بعث إلى عمر فدعاه ثم قال: أما رأيت مجلس علي منا اليوم؟ والله لان قعد مقعدا مثله ليفسدن أمرنا. فما الرأي؟ قال عمر: الرأي أن تأمر بقتله، قال: فمن يقتله؟ قال: خالد بن الوليد....[4] ابوبكر به منزل خويش بازگشته و کسي را به دنبال عمر فرستاد و او را خوانده و گفت: آيا جلسه امروز علي را در مورد ما نديدي؟ قسم به خدا اگر دوباره چنين بنشيند کار ما را خراب خواهد کرد نظر تو چيست؟ گفت: من چنين نظر دارم که دستور به کشتن او بدهي. گفت: چه کسي او را بکشد؟ پاسخ داد : خالد بن وليد. پس به نزد خالد فرستاده و به او گفتند: ميخواهيم تو را به کاري بزرگ مامور کنيم. خالد گفت: من را به هر کاري ميخواهيد مامور کنيد حتي اگر کشتن علي بن ابي طالب باشد. گفتند: مأموریت توهمين است. خالد گفت: چه زماني او را بکشم؟ ابوبکر پاسخ داد: وقتي که به مسجد آمد در هنگام نماز در کنار او بايست وقتي که من سلام نماز را دادم بايست و گردن او را بزن. أسماء بنت عميس که همسر ابوبکر بود اين را شنيده و به کنيزش گفت: به منزل علي و فاطمه برو و به ايشان سلام کرده و به علي بگو: به درستيکه سران در مورد تو مشورت کردهاند که تو را به قتل برسانند پس بيرون برو بدرستيکه من از خير خواهان توام[قصص/20] پس کنيز به نزد حضرت آمده و پیام اسماء را رساند. سپس حضرت، در مسجد حاضر شده و در پشت ابوبکر ايستادند و نماز فرادا خواندند و خالد بن وليد نيز در کنار ايشان بود. وقتي که ابوبکر براي تشهد نشست از آنچه به خالد گفته بود پشيمان شده و از آشوب و نيز از قدرت حضرت علي ترسيد پس حيران ماند و راهي براي پايان بردن نماز پيدا نميکرد به حدي که مردم گمان کردند به او فراموشي دست داده است سپس در همان حالت تشهد رو به خالد کرده و گفت: اي خالد آنچه را به تو دستور دادم انجام نده؛ «السلام عليکم ورحمة الله» و نماز را به پايان رساند . حضرت علی به خالد فرمودند: اي خالد تو را به چه چيزي امر کرده بود؟ گفت: به من دستور داده بود که گردن تو را بزنم. حضرت فرمودند: و آيا چنين کاري را ميکردي؟ پاسخ داد : آري قسم به خدا که اگر به من نگفته بود چنين نکن، تو را بعد از سلام نماز به قتل ميرساندم. پس حضرت او را گرفته و به زمين زد. مردم نيز دور او جمع شدند ؛ عمر گفت: قسم به پروردگار کعبه که او را مي کشد... .
سوالی از علمای اهلسنت و وهابیت دارم. آیا در طرح ترور حضرت علی(علیه السلام) توسط ابوبکر، نشانی از مودت و محبت دیده میشود؟ علاوه بر آن، چنین دسیسهایی، علیه نفس پیامبر و اجرای آن توسط خالد بن ولید، منافاتی با عدالت صحابه ندارد؟
سؤال دیگر اینکه طبق روایت «ارقبوا محمّداً في أهل بيته» که خودتان آن را صحیح میدانید، آیا واقعا احترام اهلبیت رسولخدا را نگه داشتهاید؟ آیا با هجوم به خانه یگانه دخترش مراعات حضرت زهرا و حضرت علی و فرزندانش را کردهاید؟
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص210 –
صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت:ج5، ص25
صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت:ج5، ص83
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص154
صحیح ابن حبان، ابن حبان، دارالفکر، بیروت: ج11، ص154
[2]. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص210
فتح الباری، ابن حجر، دارالعلم، بیروت: ج7، ص63
المصنف، ابن ابی شیبه، دارالفکر، بیروت: ج7، ص507، فضائل علی بن ابی طالب
[3]. الانساب، سمعانی، دارالفکر، بیروت: ج3، ص95
[4]. الاحتجاج، طبرسی، دارالنعمان، نجف: ج1، ص118
تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، مطبعة الاسلامیة، نجف: ج2، ص158
بحارالانوار، مجلسی، دارالرضا، بیروت: ج29، ص131، باب نزول الآیات فی امر فدک و قصصه
افزودن نظر جدید