ظهور فراماسونري در حلقه هاي دراويش
فراماسونري مقوله اي پيچيده ونهان روش است كه براي سيطره ی جهانخواران بر منابع مادي و معنوي جهان تلاشي چند صد ساله دارد. اين نهاد بين المللي با شاخ و برگهايش نسبت معيني با (( صهيونيسم )) دارد و براي پيشبرد اهداف خود كانونهاي مختلف فرهنگي و سياسي جوامع مختلف را هدف خود قرارمي دهد. يكي از اين كانونهاي جدي كه در ايران هدف فراماسونرها قرار گرفت، حلقه هاي دراويش و زاويه ها و خانقاه هاي متصوفه بود.
در دهه هاي اخير كه امواج مدرنيزاسيون ، شيرازه جامعه ايراني را با چالش مواجه كرد ، ((خانقاه ظهيرالدوله )) انجمني مخفي براي هدايت دراويش ، هنرمندان و اديبان به سوي اهداف فراماسونري تشكيل داد تا ضمن انحراف جامعه ايراني از مرجعيت به طريقت متصوفه، راه را براي نفوذ بيشتر در امور كشور هموار كند.
(( علي خان ظهيرالدوله قاجار )) داماد ناصرالدين شاه كه جانشيني "صفي عليشاه " را يافته بود، با تاسيس اين انجمن در پوشش يك " خانقاه " پيوند فراماسونرهاي مشهوري چون "تقي زاده " با اديبان و هنرمنداني چون ملك الشعراي بهار- ابوالحسن خان صبا – رهي معيري – درويش خان – ايرج ميرزا – محمد حسين لقمان ادهم – روح الله خالقي – فروغ فرخ زاد – سعيد نفيسي و ... را برقرار كرد و كوشيد تاثير مورد نظر فراماسونرها را برآنان جديت بخشيد .
در دوره معاصر به موازات تاثيرپذيري بخشهايي از جامعه ايراني از امواج مدرنيته ، حلقه هاي دراويش نيز مورد توجه انجمن هاي سري و تشكلات ماسوني مبلغ افكار مدرنيستي واقع شد.
برخي از چهره هاي شاخص فراماسونري مانند " جيمز موريه " اين حلقه هاي را كانون توجه خود قرار دادند. همزمان با تلاش دربار قاجار و جريان هاي ماسوني و شبه روشنفكر وابسته به غرب – كه براي محدود كردن نهاد مرجعيت و روحانيت در كشور شكل گرفته بود – حلقه هاي دراويش و خانقاه ها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي كه مي توانست موازي با نهاد مرجعيت فعال شود، بيش از پيش مورد طمع آن جريان ها قرار گرفت.
در حالي كه فرقه سازي و نيز بازسازي فرقه هايي چون اسماعيليه در دستور كار دشمنان مرجعيت شيعي قرار داشت، تقويت سلسله هاي دراويش نيز مي توانست مكمل اين برنامه باشد. البته صوفيه ايران در سده هاي اخير پيوندي جدي با تشيع داشت و اغلب ايشان با وجود آن كه اقطاب طريقت خود را داراي مقامي رفيع مي دانستند، ولي در دانش و معارف اسلامي خود را محتاج مرجعيت و فقاهت مي دانستند و براي مراجع عظام تقليد نيز احترام قائل بوده و به آنان اعتقادي راسخ داشتند و اساساً نمي توانستند با مقابله با مرجعيت در متن جامعه جايي داشته باشند.
اما در دهه هاي اخير كه امواج مدرنيزاسيون برای اصلاح هویت اسلامی مردم هجمه ای وسیع را طراحی و اجرا نموده است، زمزمه هاي امتناع از نهاد مرجعيت در حلقه هاي دراويش شدت يافت. كانون اين زمزمه (امتناع از نهاد مرجعيت) از خانقاه (( ظهيرالدوله )) بود. اين خانقاه كه محفلي پوششي براي يك " لژ فراماسونري " به نام (( انجمن اخوت )) بود ، از سوي يكي از وابستگان به دربا كه دلبسته غرب نيز بود اداره مي شد.
اين انجمن نخستين كانون جدي دراويش ، هنرمندان ، و اديبان فراماسونر نيز بود كه ضمن استفاده از ظواهر طريقت صوفيه و برپايي مجالس وعظ ، خطابه ، شعر و موسيقي ، مبلغ آراء و انديشه هاي ماسوني درميان اين بخش از نخبگان جامعه بود. دراين تلاش براي نفوذ در ديگر كانونها ي صوفيه بويژه (( نوربخشيه ونعمت اللهي گنابادي )) از سوي فراماسونرها به يك سري نتايج رسيد كه در اين زمان تا حدودي از آن قابل لمس است.
فراماسوني از انجمن مخفي و تشكيلات سري است كه در سده هاي اخير در اروپا وامريكا و سپس در ممالك شرقي نقش چشمگيري درتحولات فرهنگي اجتماعي وسياسي جوامع انساني داشته است. به يقين نخستين جمعيت هاي ماسونها بينسده هاي نهم تا هفدهم ميلادي ايجاد شده است . اين انجمن ها ماهيت صنفي داشتند و همانطور كه از اسمش پيداست براي دفاع از جايگاه صنفي و حقوق اجتماعي بناها و معماران كاتدرال ( كليساي جامع ) پديد آمدند. دراواخر قرن دوازدهم يا اوايل قرن سيزدهم بنايان و معماران كليساهاي بزك المان كه اغلب يهودي بودن
تشكلي به نام (( اتحاديه كارگران بناخانه )) را بنا نهادند. محل استرار اين اتحاديه(( لژ )) ناميده مي شد. و هدف از حضور در اين اجتماع بحث و تبادل نظر درباره تجربيات حرفه اي بود . اينان براي اين كه توانمندي حرفه اي خود را حفظ كنند جلسات و نشستهاي خود را سري برگزار مي كردند و از راهيابي افراد غير عضو به لژها به شدت جلوگيري مي كردند.و طبيعتا براي حفظ شان اجتماعي خود در باره مقولات سياسي و اجتماعي نيز بحث مي كردند و مي كوشيدند درجهت منافع خود به اقدامات "سري " نيز دست بزنند. تاملي بر پيشينه نظري فراماسونري از نظر نظري
اين جمعيت ها بيش از هر مكتبي، تابع (( تصوف جهودي )) يعني (( قباله )) است! اين مكتب رازآلود و شبه عرفاني را (( اسحاق كور يهودي )) بنا نهاد. واژه " قباله" ازريشه عبري (( قبل )) و به معناي « سرسپردن و دل سپردن است »، ( كه يكي ازاركان تصوف و درويشي ميباشد !! ) و مجموعه تعاليم باطني را در برمي گيرد. و اين مكتب راز آلود در دين يهود سابقه هاي ديرينه دارد و نشانه هايي از جادوگري وساحري !! برخي از يهوديان نخستين را مي توان درمكاتب مصر باستان نيز يافت .( گوساله سامري و ... ) اسحاق كور و شاگردانش از بنيانگذاران آموزه هاي «اومانيسم سكولار» هستند. احياي آموزه هاي اسرار آميز قباله در«خانقاه موسي بن نهمانديس » همزمان با شكل گيري لژهاي ماسوني بود.
بنيانگذار نخستين انجمن فراماسونري در ايران «ميرزا ملكم خان ارمني » است. او بنيان گذار نخستين تشكيلات فراماسونري است كه با كسب اجازه از ناصرالدين شاه و با نام « فراموشخانه » شروع به فعاليت نمود.
انتشار نشريه «قانون» مهمترين اقدام وي براي نشر انديشه هاي سكولاريستي و اومانيستي در ايران بود.بعد از ملكم خان شاخصترين اعضاي لژهاي فراماسونري « ميرزا فتحعلي آخوند زاده ، ميرزا ابراهيم خان حكيم الملك (طبيب مظفرالدين شاه ) ، شيخ ابراهيم زنجاني ، حسن تقي زاده و …بودند.
اينان چهره هاي اصلي تاثير گذار بر روند سكولاريزه شده نهضت عدالتخانه و انحراف انقلاب مشروطه هستند كه با اجتماع در چندين حزب اسم و رسم دار و نيز چند لژ و انجمن مخفي فراماسونري و استقبال از ديكتاتوري رضاخاني، موجب سركوب رهبران اصلي اين انقلاب را فراهم كردند.
تاملي برفرقه هاي نعمت اللهي و نوربخشيه در ايران معاصر
رونق دستگاه خانقاهي صفي عليشاهي نمي توانست از توجه دربار ناصرالدين شاه قاجار و نز عوامل بيگانه مصون بماند . ناصرالدين شاه ، ظهيرالدوله و سپس نظم الدوله (رئيس پليس تهران) را مامور مراقبت از خانقاه صفي عليشاه كرد. همزمان با تقويت اقتدار مرجعيت درمراحلي چون « جهاد با كفار روس ، قتل گريبادوف ، صدور احكام تحريم ، شكل گيري نهضت عدالتخاهانه و … » ناصرالدين شاه به اين انديشه بود كه قدرت مرجعيت و فقاهت را تضعيف كند . ناصرالدين شاه با تقويت نزديكترين نهاد كه از نظر اعتقادي به تشيع نزديك تر بود سعي در تضعيف نهاد روحانيت و در مقابل تقويت « خانقاه و فرقه هاي صوفيه » نمود.
از اين رو بيش از همه به تقويت دستگاه خانقاهي صفي عليشاهي در تهران نمود و فرق و سلسله هاي درويشي ديگري چون « گناباديه » و « نوربخشيه » از اين امر مستثنا نبودند.
افزودن نظر جدید