حجر بن عدی راهب اصحاب محمد(ص)
.....
در طول تاریخ اسلام افرادی بودند که به خاطر حقّگویی و نهی از منکر دچار صدمات فراوانی شدند که به اقتضای زمان حیاتشان برمیگردد. از جمله آنان را میتوان عمار یاسر و پدر و مادر او را نام برد، آن زمانی که مخالفین از قریش این خانواده را به جرم یکتاپرستی و حمایت از عقائد پیامبر اسلام چه زجرها و شکنجههایی را که بر ایشان وارد نکردند اما آنها تحمل کردند. اصحاب دیگر پیامبر به مانند ابوذر غفاری و دیگران هم به همین مصائب دچار شدند، اما هیچگاه از حق بازنگشتند و این رسم تاریخ است که با خوبان این چنین رفتار میکند و یکی دیگر از این خوبان تاریخ حجر بن عدی است که به همراه یارانش به بدترین شکل کشته شدند. کسانی که حرمتهای ایشان شکسته شد و رگهای گردنشان با این که مسلمان واقعی بودند قطع گردید. بزرگان اهل سنت دربارهی حجر بن عدی مطالب جالبی را بیان کردند و او را این گونه توصیف کرده و از او تجلیل کردند. آنگاه با مطالبی که آنها گفتند یقیناً پی به ماهیت دشمنان آنها خواهیم برد که لیاقت لعن و نفرین هستند که چگونه دستشان به خون مردان خدایی به مانند حجر بن عدی و یارانش آغشته شده است.
حاکم نیشابوری در بارهی او مینویسد: ... حجر بن عدی از عادلان صحابه پیامبر و یا یکی از اصحاب عادل آن حضرت بود، او راهب اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.[1] همچنین در کتاب –الاستیعاب- آمده است که او از فاضلان صحابه پیامبر اکرم بود، با وجود سنّ کم او، از بزرگان اصحاب به شمار میرفت، او مستجاب الدعوه بوده است.[2] عالم دیگر اهل سنت مرزبانی دربارهی او مینویسد: از دیار خود به عنوان مهمان بر پیامبر اکرم وارد میشد، از بندگان خالص خدا و جزء زاهدان صحابه بشمار میرفت، او احترام زیادی به مادرش میکرد و در حق او بسیار نیکوکاری میکرد، او زیاد نماز میخواند و روز میگرفت.[3]
ابن سعد در کتاب تاریخ خود دربارهی او مینویسد که: او فردی ثقه و مشهور بوده است و فقط از حضرت علی(علیه السلام) روایت نقل کرده.[4] برخی دیگر نوشتهاند که: حجر بن عدی عابد بوده است، و وضویش باطل نمیشد مگر وضو میگرفت و وضو نمیگرفت مگر این که نماز میخواند.[5] صاحب کتاب –شذرات الذهب- مینویسد: او مجاهد و عابد بود و دارای کرامت و مستجاب الدعوه و تسلیم محض در برابر خداوند بود.[6]
در نتیجه این است حجر بن عدی آن صحابه جلیل القدر پیامبر و از یاران با وفای حضرت علی(علیه السلام) که هدفی جز این نداشت که در تمام موضعگیریهایش، نهی از گناه را به مردم و والیان حکومتی گوشزد کند، گناهی که در آن لعن حضرت علی(علیه السلام) بر فراز منابر بلاد مسلمین گفته میشد، او و یارانش همواره بر چهرهی کارگزاران حکومتی معاویه با سخنان کوبنده ومستدلّ خود گرد و غبار میپاشیدند و با آنان با شدت برخورد میکردند و آنان کاری نمیتوانستند انجام دهند جز اینکه سکوت کنند و یا مفتضح شوند چرا که حجر بن عدی فردی مثبت بود و جایگاه ویژهای در میان مردم و حکومتها داشت. مثلاً مغیره که از عمّال معاویه و از دشمنان سرسخت شیعیان امیرالمومنین علی(علیه السلام) بود، وقتی دستور گرفت که حجر و یارانش را شکنجه کند و بر آنان سخت گیرد گفت: «لا احبّ أن أبتدای اهل هذا المصر بقتل خیارهم و سفک دمائهم، فیسعدوا بذلک و أشقی، و یعزّ فی الدنیا معاویه و یذل یوم القیامه المغیره[7] دوست ندارم به قتل خوبان این شهر و ریختن خون آنها دست بزنم تا آنها سعادتمند شوند و من بدبخت گردم، و معاویه در دنیا عزیز و مغیره در روز قیامت خوار و ذلیل شود». لذا معاویه و عمّال او و یارانش در منطقه عذراء بعد از بجا آوردن نماز، گردن زدند و یکبار دیگر سفالی و شقاوت را بر صفحه تاریخ ثبت کردند.
پینوشت:
[1]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص531.
[2]. الاستیعاب، ابن عبد البر، چاپ نهضه، قاهره، مصر، ج1 ص329-331 رقم487.
[3]. البدایه و النهایه، ابنکثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج8 ص55 حوادث سال51 هجری.
[4]. طبقات الکبری، ابنسعد، دار صادر، بیروت، لبنان، ج6 ص220.
تاریخ مدینه دمشق، ابنعساکر، دار البشیر، دمشق، سوریه، ج12 ص120 شماره1221.
[5]. البدایه و النهایه، ابنکثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج8ص55 حوادث سال 51 هجری.
[6]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دار ابنکثیر، بیروت، لبنان، ج1 ص247 حوادث سال 51 هجری.
افزودن نظر جدید