ریشه بدعت‌ها و فرار از سنّت‌ها

  • 1396/11/04 - 13:38
از جمله بدعت‌هایی که توسط عمر بن خطاب در دین گذارده شد، تحریم متعه بود؛ در حالی که متعه و یا ازدواج موقت، ریشه در آیات قرآن کریم دارد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً[نساء/24] پس هرگاه از آن زنان، (به نكاح موقّت) كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد.»

از جمله بدعت‌هایی که توسط عمر بن خطاب در دین گذارده شد، تحریم متعه بود؛ در حالی که متعه و یا ازدواج موقت، ریشه در آیات قرآن کریم دارد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً[نساء/24] پس هرگاه از آن زنان، (به نكاح موقّت) كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد.»

این در حالی است که روایات متعدد کتب اهل‌سنت و عمل صحابه در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوران خلافت ابوبکر و بخشی از دوران عمر بن خطّاب و حتی پس از آن، نظر شیعه درحلّیت متعه را تایید می‌کند، امّا عمر بن خطّاب به بهانه‌ی عملکرد ناشایست یک نفر به نام عمرو بن حریث (که زنی را صیغه کرد و او را باردار ساخت و سپس او را رها ساخت) آن را تحریم کرد: «ابو زبیر گوید: از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که گفت: ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر در مقابل مشتی از خرما یاد آرد، متعه می‌کردیم تا این که عمر بن خطّاب در قضیه عمرو بن حریث متعه را ممنوع کرد.»[1] روایت بالا واقعا عجیب است؛ جابر می‌گوید: ما گروه صحابه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مهریه‌ی زنان را مشتی از خرما قرار داده و با آنان ازدواج موقت می‌کردیم؛ آیا روایتی از این صریح‌تر در اثبات ازدواج موقت؟

در حقیقت باید گفت بدعت‌گزاری‌ها و فرار از سنّت‌ها از آن‌جا آغاز شد که مخالفان و منکران غدیر، پس از انکار آن و جدا ساختن راه خود از راه اهل‌بیت (علیهم السّلام) به جای بهره‌برداری از فرامین آن بزرگواران، همواره در پی مخالفت با آنان بودند؛ تا جایی که این روند به جایی رسید که مخالفان مکتب اهل‌بیت (علیهم السّلام) دقت کنند و ببینند امام صادق (علیه السّلام) چه می‌کند تا آنها خلاف آن را انجام دهند: «از ابوحنیفه حکایت شده که می‌گفت: با تمام گفته‌ها و کرده‌های امام صادق (علیه السّلام) مخالفت کردم، جز این که نمی‌دانم آیا او در نماز، چشمانش را می‌بندد یا باز نگه می‌دارد. (اگر می‌دانستم در این مسأله هم خلاف او عمل می‌کردم)؛ به همین‌رو یکی از چشم‌های خود را باز و دیگری را بسته تا یقینا با وی مخالفت نموده باشم.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. «حدّثنی... سمعت جابر بن عبدالله یقول کنّا نستمتع بالقبضة من التّمر و الدّقیق الأیّام علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)... .» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 1023.
[2]. «... ففتحت واحدة و غمضت اخری.» قاموس الرجال، شیخ محمد تقی التستری، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم، ج 10، 376.

برچسب‌ها: 
تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.