اجازه نامه قطبیت از طرف خداوند متعال!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از فرقههای صوفیه همچون فرقههای نعمتاللهیه داشتن اجازه برای مدعی قطبیت را شرط میدانند و آنها بر این اعتقادند که اثبات قطبیت، فقط و فقط با داشتن اجازه از طرف قطب قبلی ثابت میشود. صفی علیشاه از جمله مدعیان جانشینی رحمت علیشاه بود، درحالیکه بههیچعنوان از رحمت علیشاه اجازهنامه قطبیت دریافت نکرده بود. حتی بعد از مرگ رحمت علیشاه، با سعادت علیشاه و بعد از آن با منور علیشاه بیعت کرد که از ایشان هم برید و خود ادعای قطبیت کرد. صفی علیشاه ادعا کرد که اجازه قطبیت خود را از مولا علی (علیه السلام) در خواب گرفته است. [نابغه علم و عرفان، صص 352 و 353] همچنین ادعا کرد که خداوند متعال در خطابی او را انتخاب و موظف به دستگیری از صوفیه کرده است.
پی نوشت:
تابنده، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، چاپ 1، انتشارات حقیقت، صص 352 و 353
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قطبیت، بالاترین مقام در تصوف است، که طبق قاعده و قانون صوفیگری در هر زمان فقط یک نفر میتواند قطب واقعی باشد. لذا دیگر کسانی که در زمان آن قطب، ادعای قطبیت میکنند را کذاب و دروغگو میخوانند. به همین علت، برخی از فرقهها داشتن اجازه برای مدعی قطبیت را شرط میدانند و معتقدند که اثبات قطبیت، فقط و فقط با داشتن اجازه از طرف قطب قبلی که آنهم یداً به ید و صدراً به صدر باشد ثابت میشود و الا آن را ادعایی بیش نمیدانند و ارزشی برای سخنان او قائل نیستند. چنانچه ملاعلی گنابادی میگوید: «قطبی که از عهده اثبات سلسله خود برنیاید قولش مانند بول است.»[1] این برخورد سران تصوف با مدعیان قطبیت، امری طبیعی است. زیرا همواره افرادی جاهطلب که شهوت قدرت خود را سرکوب نکرده، برای اقطاب صوفیه مشکلساز میشدند و هرکدام برای خود ادعایی داشتند. چنانچه بعد از مرگ رحمت علیشاه، بین دو نفر از مریدان او یعنی سعادت علیشاه و منور علیشاه بر سر منصب قطبیت و جانشینی نزاع و اختلاف میشود که بعدها صفی علیشاه نیز به جرگه مدعیان جانشینی رحمت علیشاه اضافه میشود. درحالیکه بههیچعنوان از رحمت علیشاه اجازهنامه قطبیت دریافت نکرده است. زیرا مدتی مرید سعادت علیشاه بود و بعد از جدا شدن از او در سِلک مریدان منور علیشاه وارد شد. ولی بعد از مدتی از او نیز بُرید و خود ادعای قطبیت کرد. صفی علیشاه که اجازهنامهای نداشت، برخلاف سیره و روش صوفیان در تعیین قطب، برای ساکت کردن مخالفین خود، آنها را به خواب خود حواله داده است و میگوید: «اجازهنامه خود را از مولا علی (علیه السلام) در خواب گرفتهام.» [2] او به این هم بسنده نکرده و در کتابش خود را مورد تأیید الهی برای قطبیت معرفی میکند که خداوند با یک ندا و خطاب، وظیفه راهنمایی و دستگیری صوفیان را بر دوش او سپرده است، و در سخنانی عجیب میگوید: «فرمانفرمای خطه عشق و سلسلهجنبان حلقه فقر، بر ضمیر این حیرتزده خطاب فرمود: که برجان تو به سلطنت فقر منت نهادیم و راهت را از هر غباری که دامنگیر خیال بود مصفا ساختیم. به شکرانه این نعمتهای ظاهر و باطن ما که اندیشه را به احصای آن راه نیست، گلیم خموشی را از دوش حیرت بینداز و خاطر را از قال و قیل بیخبران به پردازد و بیملاحظه خلق، مجاز به آنچه ترا آگاهی بدان دادیم سخنی بگوی که به حال هر کس مفید باشد. و از آن نترس و نپرهیز که دونهمتی از انصاف رو بگرداند و کلام ترا از قصور فهم یا تنگی نظر پست خواند، یا کوتهنظران گویند اینهم نوعی از مقالات فریبندگان است که دام خود کردهاند که به آن تعیش کنند و تفوق جویند!.» [3]
صفی علیشاه در حالی در ادعایی گزاف، اجازه قطبیت خود را از طرف خداوند متعال و حضرت علی (علیه السلام) میداند که این شیوه از اثبات قطبیت، برخلاف سیره و روش اثبات قطبیت در تصوف است. دیگر اینکه کسی که از طرف رحمت علیشاه بلکه بعد از آن، از طرف منور علیشاه مراد سابق خود نیز نه تأییدی دارد و نه دارای جایگاهی، چطور میتواند مورد تأیید الهی باشد. درواقع این شیوه از اثبات قطبیت را باید ابداعی جدید در تصوف به شمار آورد، که افرادی مثل صفی علیشاه که اغتشاش میکنند و از مراد خود جدا میشوند با این شیوه بهراحتی ادعای قطبیت کنند و ادعای خود را به خواب یا خطاب الهی مستند کنند.
پینوشت:
[1]. گنابادی، ملاعلی (نورعلیشاه ثانی)، رساله سعادتیه، به کوشش اصفهانی عبدالغفار، چاپ حقیقت، 1372، ص 84
[2]. تابنده، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، چاپ 1، انتشارات حقیقت، صص 352 و 353
[3]. صفی علیشاه، محمدحسن بن محمدباقر، اسرار المعارف و میزان المعرفه، نشر اقبال، تهران، 1360، ص 11
افزودن نظر جدید