نقد قوانين شعور حاكم بر جهان هستیِ طاهری
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمدعلی طاهری در کتاب "فرا درمانی" قوانین شعور حاکم بر جهان هستی را تبیین کرده است. این قوانین در تقابل با فلسفه اسلامی، عرفان نظری و حتی علم فیزیک است. برخی از این قوانین عبارتاند از:
قانون چهارم: شعور كل، تعیینکنندهی شعور اجزا است. [1]
نقد قانون چهارم: با اندک دقتی در این قانون و مقایسهی آن با قانون هشتم تناقضی دیگر آشکار میشود. طاهری شعور کل را تعیینکنندهی شعور اجزا و درعینحال اجزا را دارای شعوری مساوی باشعور کل میداند. شعور کل از جهتی که به اجزاء خود وابسته است به شعور اجزا نیازمند است و از طرف دیگر اجزا به دلیل آنکه دارای شعوری کامل و تمام هستند مستقل میباشند و با استقلال خودشان نیازی به تحقق شعور کل ندارند و اگر هم داشتند آنها تعیینکنندهی شعور کل بودند نه برعکس آن. به بیانی سادهتر شعور کل هم به شعور اجزا وابسته است و هم تعیینکننده شعور اجزا است که این تناقض و محال است.
قانون پنجم: شعور تمام اجزای عالم هستي بر يكديگر تأثير میگذارد.[2]
نقد قانون پنجم: طاهری با استفاده از چه ابزاری توانسته تأثیر شعوری اجزای عالم بر یکدیگر را متوجه شود، زیرا طبق قانون دوم شعور، نه ماده است و نه انرژی پس باید ابزاری برای ارزیابی تأثیر شعوری به کار رود که چیزی غیر از ماده و انرژی را میسنجد. اینچنین ابزاری هنوز ساخته نشده است. آیات، روایات و عقل نیز به این نوع شعور اشاره نکردهاند.
قانون ششم: تأثيرگذاری شعور اجزا بر يكديگر «تشعشعاتی» است. تشعشعات شعوری، آثار شيميايي و فيزيكي ندارد، موج و ذره ندارد و فقط تأثير شعوری بهجا میگذارد.[3]
نقد قانون ششم: تشعشع خصوصیت مادّی برخی از اتمها مانند اورانیوم است. این تشعشعات قابلاندازهگیری است و حتی نوع تأثیرگذاری آن بر سایر مواد و موجودات قابلبررسی است بهعنوانمثال تابش اشعهی آلفا توسط اتم اورانیوم میتواند موجب تغییر DNA کروموزومها و سرطانی شدن برخی از سلولهای انسان گردد. شعور و تأثیر تشعشات شعوری به هیچ شکلی قابلشناسایی نیستند زیرا هیچ آثاری از خود بهجای نمیگذارند، پس طاهری نمیتواند ادعا کند که تشعشعات شعوری وجود دارند.
قانون هفتم: شعورِ مجموعهای از اجزا، شعور كل آن مجموعه محسوب میشود كه بر شعور هر يك از اجزاي آن مسلط است و تعیینکنندهی حركت اجزا است.[4]
نقد قانون هفتم: این قانون مبتنی بر دور است، دور یعنی اینکه شیء الف در وجودش متوقف بر شیء ب باشد و شیء ب نیز در وجودش وابسته به شیء الف باشد. به بیانی دیگر دور عبارت است از آنکه موجود ازآنجهت که علت پیدایش موجود دیگری است، در همان جهت معلوم آن (موجود دیگر) باشد. [5] در اینجا نیز دور به وجود آمده زیرا؛ زمانی که شعور کل از پیوستن شعور اجزا به وجود میآید در حقیقت شعور کل برای ایجادش بر پیوستن شعور اجزا متوقف است و از طرف دیگر شعور کل، شعور اجزا را مشخص میکند. در اینجا دور لازم میآید و دور هم محال است.
قانون هشتم: شعور جزء، تمام شعور كل را در خود دارد.[6]
نقد این قانون در نقد قانون چهارم بیان شد.
پینوشت:
[1]. طاهری، محمدعلی، فرا درمانی، بیتا، بیجا، ص 43.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. شیروانی، علی، کلیات فلسفه، 1380، قم، نصایح، ص 274.
[6]. طاهری، محمدعلی، فرا درمانی، بیتا، بیجا، ص 43.
افزودن نظر جدید