تحقیر عقل در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهترین و ارزشمندترین نعمت در وجود انسان، نعمت عقل است، که عقل سلیم، انسان را از عاقلان و خردمندان قرار داده، بهگونهای که پروردگار عالم با این نعمت، انسان را نسبت به همهی موجودات، افضل و برتر شمرده است. ارزش و اهمیت عقل به قدری است که خداوند متعال رجس و پلیدی را در وجود بیخردان و بیعقلان قرار داده است: «وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[یونس/100] و خداوند پلیدی را بر کسانی قرار داده است که خردمند نیستند» با این اوصاف کسانی مانند متصوفه ارزش عقل را نادیده گرفته و نهتنها آن را تحقیر، بلکه در بعضی موارد به انکار عقل پرداختند. شيخ محمد لاهيجی از صوفیان معروف، برای عارفی که واصل به حق شده و در مرحله فنا از خود بیخود شده، قائل به زوال عقل شده و حتی سقوط تکلیف را برای این فرد بلامانع دانسته است. وی در اینباره میگويد: «غرض از شرایع و اعمال و عبادات ظاهره و باطنیه، قرب و وصول به حق است و سالک چون به متابعت اوامر و نواهی به نهایت و کمال وصول میرسد و در بحر وحدت محو و مستغرق شده و از آن استغراق و بیخودی مطلق بار دیگر به ساحل و مرتبه عقل باز نیامده و چون مسلوب العقل گشتند، به اتفاق اولياء و علما تكاليف شرعيه و عبادات از اين طايفه ساقط است.»[ مفاتیح الاعجاز شرح گلشن راز، ص253]
پینوشت:
لاهیجی محمد، مفاتیح الاعجاز شرح گلشن راز، زوار، چاپ پنجم، 1383 ش، تهران، ص 253.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از نعمتهایی که خداوند به انسان عطا فرموده و در قرآن، بسیار از این نعمت سخن فرموده، عقل است. عقل بر اساس روایات، اولین چیزی است که آفریده شده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اینباره فرمودند: «أوّلُ ما خَلَقَ اللّهُ العَقلُ[بحارالأنوار، ج1، ص97، ح8] نخستین چیزی را که خداوند آفرید عقل بود» ارزش عقل بهقدری دارد که حقتعالی در قرآن از کسانی که عقل خود را در زندگی بهکار نمیبندند و اعمالی بیخردانه انجام میدهند، مذمت فرموده و رجس و پلیدی را برای آنان قرار داده است: «وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[یونس/100] و خداوند پلیدی را بر کسانی قرار داده است که خردمند نیستند»
با این توصیفاتی که در قرآن و روایات برای ارزش عقل وارد شده، عدهای از بیخردان، به تحقیر عقل و حتی انکار آن پرداختند. متصوفه از کسانی هستند که علاوه بر مخالفت کردن با شرع، با عقل نیز مخالفت کردهاند، در واقع این افراد، هر چه را که هوای نفسشان تقاضا کند در آن وارد شده و با هرگونه استدلال و استفاده از عقل مخالفاند. شاه نعمت الله ولی در اینباره شعری سروده که:
زید و عمرو و بکر و خالد هر چهار
چهار باشند، نزد ما ایشان یکی است
عقل اگر گوید خلاف این سخن
حرف او مشنو که ابله مردکی است[دیوان شاه نعمت الله ولی، غزل شماره 359.]
جای تعجب است که این افراد، خود با نعمت عقلی که از جانب خداوند عطا شده، اشیا را فهمیده و درک میکنند، اما با این حال عقل را ابله میدانند. عجیبتر اینکه صوفیه، علت سقوط شریعت از متصوفه را، زوال عقل آنان میدانند و میگویند چون با رسیدن به خدا عقلشان زایل میشود بدین سبب شریعت نیز که برای عقلا است، از آنان ساقط میشود. شيخ محمد لاهيجی میگويد: «غرض از شرایع و اعمال و عبادات ظاهره و باطنیه، قرب و وصول به حق است و سالک چون به متابعت اوامر و نواهی به نهایت و کمال وصول میرسد و در بحر وحدت محو و مستغرق شده و از آن استغراق و بیخودی مطلق بار دیگر به ساحل و مرتبه عقل باز نیامده و چون مسلوب العقل گشتند، به اتفاق اولياء و علما تكاليف شرعيه و عبادات از اين طايفه ساقط است.»[ مفاتیح الاعجاز شرح گلشن راز، ص253] این ادعا معارض با آموزههای اسلامی و مخالف با دستورات ائمهی معصومین (علیهمالسلام) و نظر علما و فقها است. خود بزرگان دین که در رأس آنان ائمهی هدی (علیهمالسلام) هستند همیشه و تا آخر زندگیشان پایبند به شریعت و تکالیف الهی بودند و اگر بنا بر سقوط تکلیف باشد این حضرات بهخاطر قربشان به باریتعالی اولی به ترک تکلیفند. اما چون خداوند به انسان عقل داده، هر انسان عاقلی با خردمندی خود میفهمد که باید برای رسیدن به سعادت ابدی، به فرمان و دستورات الهی عمل کرده و راه پیامبران و امامان را ادامه دهد.
بنابراین این سخنان و ادعاهای صوفیان، چیزی جز رسیدن به مقاصد دنیوی و حب مقام و جذب مرید نیست.
پینوشت:
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ه.ق. ج1، ص97، ح8.
نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، غزل شماره 359.
لاهیجی محمد، مفاتیح الاعجاز شرح گلشن راز، زوار، چاپ پنجم، 1383 ش، تهران، ص 253.
افزودن نظر جدید