مخالفت احمد بن حنبل با نظریه تثلیث
یکی از نمادها و جلوههای دشمنی وهابیت با حضرت علی (علیه السّلام)، اعتقاد به نظریه تثلیث خلفا، تبلیغ و انتشار آن در میان جامعه اسلامی و مسلمانان است. اساس و ریشه این تفکر به عبدالله بن عمر بن خطاب برمیگردد که با نقل روایتی نظریه تثلیث خلفا را پایهگذاری کرده و ابنتیمیه حرانی حنبلی در راستای تنقیص حضرت علی (علیه السّلام) نظریه تثلیث خلفا را تبلیغ کرده و معتقد بود بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر، عمر و عثمان به عنوان خلیفه بر مسلمانان خلافت کرده و شخص دیگری به خلافت نرسید. وی دوران خلافت حضرت علی (علیه السّلام) را دوران فتنه دانسته و با دفاع از امویان، معاویه را خلیفه چهارم مسلمانان معرفی میکند.
ابن در حالی است که احمد بن حنبل پیشوای فکری حنابله، علی رغم نقل حدیث عبدالله بن عمر بن خطاب و تأیید ضمنی نظریه تثلیث، یکی از کسانی است که با پست و بیارزش دانستن این نظریه[1]، به مبارزه با آن پرداخته است. وی با مطرح کردن این سؤال که: آیا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) بدون این که خلیفه باشد و حقی داشته باشد، احکام و حدود الهی را اجرا کرده و صدقات را جمعآوری و تقسیم کرده است؟ قائلین نظریه تثلیث را گمراهتر از حمار (الاغ) دانسته و میگوید: اصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت آن حضرت را پذیرفته و به آن راضی بودند. پشت سر آن حضرت نماز میخواندند و در رکاب ایشان میجنگیدند. با آن حضرت اعمال حج را به جا میآوردند و ایشان را امیرالمؤمنین خطاب میکردند. ما نیز از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تبعیت میکنیم.[2]
احمد بن حنبل درباره کسانی که خلافت حضرت علی (علیه السّلام) را انکار کرده و آن حضرت را خلیفه نمیدانند میگوید: با آنان سخن نگویید و پیمان ازدواج نبندید.[3] احمد بن حنبل در جای دیگر به توجیه کلام عبدالله بن عمر پرداخته و مینویسد: عبدالله بن عمر حضرت علی (علیه السّلام) را به عنوان خلیفه چهارم مسلمانان قبول داشته است اما در این روایت در مقام شمارش خلفا نبوده است.[4]
پینوشت:
[1]. السنة، احمد بن حنبل، دار ابن الجوزی، عربستان، ج 2، ص 574.
[2]. «بل هو خلیفة رضیه أصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و صلّوا خلفه و غزوا معه و جاهدوا و حجّوا و کانوا یسمّونه أمیرالمؤمنین، راضین بذلک، غیر منکرین، فنحن لهم تبع.» ملحقات أحقاق الحق، مرعشی نجفی، حافظ، قم، ج 31، ص 556.
[3]. «لا تکلّموه و لا تناکحوه.» طبقات حنابله، محمد بن ابی یعلی، دارالمعرفة، بیروت، ج 1، ص 45.
[4]. «و قد حمل أحمد حدیث ابن عمر علی ما یتعلق بالترتیب فی التفضیل.» فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دار الریان للتراث، قاهره، ج 7، ص 72. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید