شلاق عمر بن خطاب به مانند عصای حضرت موسی(ع)
در کتب تاریخی و در میان مسلمان نماها بودند افراد و اشخاصی که از روی جهل و نادانی سخنانی را بیان کردند که هر انسان صاحب عقل سلیم را به تعجب وا میدارد به اینکه، اینان آیا روی گفتار خود فکر و تامل نمیکنند و یا نمیدانند که چه کسی را با چه چیزی مقایسه و همانند میکنند؟ اینان علاوه بر جهل علمی، بصیرت عقیدتی خود را هم مشخص میکنند و چه زیبا خداوند در مورد این گونه افراد میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ[بقره/204] و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایهی اعجاب تو میشود و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند، آنان سرسختترین دشمنانند». لذا افرادی به مانند شاعر نیل-محمد حافظ ابراهیم مصری- در کتاب دیوان خود قصیدهای مشهور به نام اشعار عمریّه را میسراید و شلاق عمر بن خطاب را به عصای حضرت موسی که معجزهای الهی برای پیامبر خدا بود و با آن عصا باطل را محو و نابود کرد و حقّ را برپا داشت تشبیه و همانند میکند، ایشان در قسمتی از این اشعار چنین سروده است که:
اغنت عن الصارم المصقول درتّه...........فکم اخافت غوّی النفس عاتیها
کانت له کعصا موسی لصاحب ها............لاینزل البطل مجتازاً بوادی ها
یعنی تازیانه، او را از شمشیر تیز صیقلی شده بینیاز میکرد، و چفدر اشخاص گمراه و مستکبر را ترساند، این تازیانه برای او مانند عصای موسی برای صاحبش بود که باطل و کذب، عبور کنندهای را به سرزمین آن فرو نمیآورد».[1] و اما سوالی که مطرح میشود و از این شاعر باید بپرسید این است که: چه شباهتی بین شلاق عمر بن خطاب و عصای حضرت موسی(علیه السلام) است که دربارهی آن شعری سرودهای؟ مگر نمیدانی که احدی از شلاق عمر بن خطاب درامان نماندند، مگر تعداد کمی از صحابه؟ دربارهی شلاق او علمای اهل سنت مینویسند: «لعل درتّه لمیسلم من خفقتها الاّ القلائل من کبار الصحابه، و کانت الدرّهّ فی یده علی الدوام انّی سار، و کان الناس یهابونها اکثر ممّا تخیفهم السیوف[2] شاید کسی از ضربهی او درامان نمانده باشد مگر افراد کمی از بزرگان صحابه، و این تازیانه همیشه و هر کجا میرفت در دستش بود، و مردم از این تازیانه بیشتر از شمشیرش میترسیدند».
و خود عمر بن خطاب همیشه میگفت: «اصبحت اضرب الناس لیس فوقی احد الاّ ربّ العالمین[3] صبح کردم در حالی که مردم را میزنم و کسی مافوق من نیست مگر پروردگار عالمیان». و یا در جایی دیگر نوشته شده است که: «لدرّه عمر اهیب من سیف الحجاج[4] همانا تازیانه عمر بن خطاب ترسناکتر از شمشیر حجاج بود». چه شباهتی بین این تازیانه و آن عصا است؟ آن زمانی که دارندهی آن زمانی که بر دختر پیامبر اکرم –رقیه- گریه میکردند را زد و آن پیامبر رحمت دستش را گرفت و فرمود: «مه یا عمر[5] ای عمر دیگر بس است». و آن زمانی که دختر ابوقحافه-ام فروه- که برای پدرش گریه میکرد را زد.[6] و آن زمانی که –تمیم داری- به خاطر این که پس از نماز عصر، نماز خواند را زد در حالی که این سنت است.[7] و آن زمانی که هر کس برای خانوادهی خود دو روز پشت سر هم گوشت میخرید را زد.[8] و الی ماشاء الله جایگاههای دیگری که پر است از ضرب و شتم او که قابل شمارش نیست: رفتن مردی به بیتالمقدس که سنت است- افرادی مثل –منکدر و زید جهنی- که بعد از نماز عصر، نماز خواندند- روزهداران ماه رجب را، در حالی که روزهی آن مستحب موکد است- کتابی را مسلملنی پیدا کرده بود که در آن دانش بود- پیدا کردن کتابی از دانیال پیامبر- کسی که کنیهاش ابوعیسی بود- کسی که مدت زیادی روزه گرفته بود و...[9] با تمام این مطالب، کلام این شاعر چقدر سخیف است که گفت: (چقدر اشخاص گمراه و مستکبری را که ترسانید...) متوجه چه افرادی بوده است.
پینوشت:
[1].کتاب دیوان، محمد حافظ ابراهیم مصری، دارالعودهّ، بیروت، لبنان، ج1 ص94.
[2]. الخلفاء، ابن نجار، مرکز بحوث و دراسات المدینه المنوره، عربستان، ص113.
[3]. محاضرات، باجوری الخضری، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2ص15.
[4]. محاضرات الاوائل، سکتواری، المکتبه العامرهّ الشرقیه، قاهره، مصر، ص169.
[5]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص191.
[6]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربیه، قاهره، مصر، ج1ص181خطبه3.
[7]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، موسسه عزالدین، بیروت، لبنان، کتاب المسافرین، ج2ص274حدیث302
[8]. سیره عمر، ابن جوزی، دمیه القصر، دمشق، سوریه، ص73.
[9].المصنف، صنعانی،ج6ص114حدیث10116. البدایه و النهایه ابن کثیر ج8ص134حوادث سال 60 هجری، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1ص58. سیر عمر ابن جوزی ص58 و...
افزودن نظر جدید