این سه آیه از مهمترین دلائل اهل سنت بر بی‌ایمانی ابوطالب

  • 1399/01/01 - 18:23
اهل سنت با اتکاء به برخی روایات و آیات وارده از طریق بزرگان خود معتقدند که برخی از افراد منتسب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به مانند حضرت ابوطالب ایمان نداشتند و او از دنیا رحلت کرد در حالی که باقی بر اعتقادات پدرانش بوده است. لذا چنان هجمه ای را بر این یار و حامی محکم پیامبر اسلام وارد کردند که اگر کسی از تاریخ اطلاعی نداشته باشد یقیناً او را مشرک میداند

برخی از مغرضین و افراد جهّال در تهمت زدن و دشمنی با عمو و سرپرست و بزرگترین حامی پیامبر اکرم و تنها یاری دهنده‌ی دین خدا در آن شرایط سخت که احدی باعث دلگرمی آن حضرت نمی‌شد، ناجوانمردانه شروع به افسانه بافی و داستان‎های پوچ کردند و با روی آوردن به قرآن آیاتی را تفسیر و تبیین کردند و جایگاه آیات را از مکان اصلی‌اش تحریف نمودند، لذا در این راستا درباره‌ی سه آیه از آیات قرآن سخنانی را گفتند که از حقیقت امر فرسنگ‏‎ها فاصله دارد و این سه آیه عمده‌ترین و مهمترین دلیل اهل سنت بر ایمان نیاوردن ابوطالب قلمداد کردند که از این قرار است:
اینان با بیان این آیه شریفه که خداوند می‌فرماید: «وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْاَوْنَ عَنْهُ وَ اِنْ یُهْلِکُون َ اِلَّا اَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ[انعام/26] آنها دیگران را از آن باز می‌دارند و خود نیز از آن دوری می‌کنند، آنها جز خود را هلاک نمی‌کنند، ولی نمی‌فهمند». طبری از طریق سفیان ثوری از حبیب بن ابی ثابت از کسی که او از ابن عباس شنیده نقل می‌کند که ابن عباس گفته است: این آیه درباره‌ی ابوطالب نازل شده که دیگران را از اذیت کردن رسول خدا نهی می‌کرد ولی خودش از ورود به دین اسلام دوری می‌جست.[1]
اشکالاتی که بر این آیه است این است که: اولا: این حدیث مرسل است و راوی بین حبیب و ابن عباس مشخص نیست و مجهول است. ثانیاً: حبیب بن ابی ثابت را ابن‌حبّان می‌گوید او مدلّس بوده.[2] ثالثاً: ذهبی درباره‌ی سفیان ثوری می‌گوید او تدلیس می‌کرد و از افراد بسیار دروغگو روایت نقل می‌کرد.[3] رابعاً: آیه درباره‌ی مشرکان است که مردم را از ایمان آوردن به پیامبر نهی می‌کردند و خود از او دوری می‌گزیدند.[4] و اشکالات فراوان دیگر...
و همچنین آیه شریفه: «ما کانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکينَ وَ لَوْ کانُوا أُولي قُرْبي مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيمِ[توبه/113] برای پیامبر و مومنان شایسته نبود که برای مشرکان از خداوند طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند آن هم پس از آنکه برای آنها روسن شد که این گروه اهل دوزخند». ذیل این آیه شریفه مسلم نیشابوری و همچنین بخاری در کتاب صحیح خود[5] در کتاب تفسیر از ابوالیمان، از شعیب، از زهری، از سعید بن مسیّب، از پدرش نقل کرده است که زمانی که وفات ابوطالب فرا رسید، پیامبر نزد او آمد و دیگران هم بودند. پس فرمود ای عموجان بگو –لا اله الاّ الله- و این کلمه است که من نزد خداوند (بر ایمان تو) احتجاج می‌کنم و دیگران هم به او می‌گفتند آیا از دین عبدالمطلب برمی‌گردی؟ و پیوسته پیامبر این ذکر را بر ابوطالب عرضه می‌کرد و دیگران هم سخن خود را تکرار می‌کردند تا اینکه سخن آخر را ابوطالب این گونه گفت: بر دین عبدالمطلب هستم. و ذکر پیامبر را نگفت. پس رسول خدا فرمود سوگند به خدا مادامی که از تو نهی نشوم برایت استغفار می‌کنم، آنگاه خداوند این آیه شریفه را نازل کرد.
اشکالاتی که بر این روایت وارد است این می‌باشد که: اولاً: سعید بن مسیّب از دشمنان حضرت علی(علیه السلام) و پدرش و نزدیکان ایشان بوده و او تهمت‌های فراوانی به ایشان زده است..[6] ثانیاً: این آیه بیش از هشت سال بعد از وفات ابوطالب نازل شده است. ثالثاً: این ایه در مدینه نازل شده است و جزء آخرین آیاتی است که نازل شده و با زمان ابوطالب جور درنمی‌آید چرا که زمان وفات ابوطالب پیش از هجرت بود.[7]
و همچنین است آیه شریفه: «إِنَّکَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ56[قصص/56] تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند و او به هدایت یافتگان آگاهتر است». که این آیه هم دچار اشکالات فراوانی است از جمله این که: اولاً: می‌گویند آیه دوم و سوم به دنبال هم نازل شده آن هم به هنگام وفات ابوطالب طبق روایت بخاری این صحیح نیست چون آیه سوم در مکه نازل شده و آیه دوم در مدینه و بین این دو آیه ده سال یا بیشتر فاصله است. ثانیاً: آیه درباره‌ی دوستی و موالات است نسبت به برخی افراد مثل ابوطالب، لذا خداوند به پیامبرش نهی کرده از اینکه مشرکان و... را دوست داشته باشد و برای آنان استغفار کند.[8]

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ طبری، طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج7 ص173.
طبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، بیروت، لبنان، ج1 ص123.
[2]. الثقات، ابن حبّان، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج4 ص137. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. میزان الاعتدال، ذهبی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص169 رقم3322.
[4]. تفسیر طبری، طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج7 ص172.
[5]. صحیح بخاری، بخاری، مطبعه الهندی، دمشق، سوریه، ج4 ص1788 حدیث4494.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، کتاب الایمان ج1 ص82 حدیث39.
[6]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص101.
[7]. الکشاف، زمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص315.
[8]. الاتقان، سیوطی، المکتبه العصریه، صیدا، لبنان، ج1 ص27.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.