چرا نقاد روایات بخاری و مسلم نباشیم؟
وهابیت دو کتاب مربوط به مسلم نیشابودی و بخاری را که به نام «صحیحین» معروف هستند را به شکل ناباورانهای قبول دارند و آن را بعد از قرآن کریم بالاترین مرجع در امور دینی میدانند. شیعه نیز با برسی کتب فوق به نقد پارهای از روایات مندرج در آن پرداخته و به آن ادامه میدهد.
شاید این تصوّر در مورد نقادی شیعیان نسبت به این دو کتاب مذبور را از باب تعصب شیعیان و وجود اختلافاتی که باعث تمایز شیعه از اهل سنت گردیده، بدانند و از این رو نقد بر صحیحین را از جانب شیعیان متعصبانه قلمداد کنند و بر آن عقیده باشند که اگر بین شیعیان اختلافات دینی مذهبی با اهل سنت وجود نمیداشت، این نقادیها نیز صورت نمیپذیرفت و شاید خواسته ایشان از شیعیان این باشد که برای تحکیم روابط بیشتر و تعامل بین آحاد مسلمانان از نقادی نسبت به روایات مندرج در صحیحین صرف نظر نمایند.
در پاسخ به چنین عقاید و طرز فکرهایی باید گفت مسئله اتحاد و همبستگی میان مسلمانان با موضوع برداشتهای علمی و دقت نظر در مسائل علوم اسلامی فارغ از تفاوت بین مذاهب بوده و مسئله کاملا متمایزی است، تا جایی که این موضوع حتی اگر در بین دو گروه از شیعیان نیز وجود داشته باشد مورد نقادی قرار میگیرد و نسبت به مسائل دینی آگاه سازی میشود و خلاصه اینکه بیان طریق هدایت مربوط به تعصب از یک مذهب نیست.
مشاهده بفرمایید در بعض از کتب مورد قبول وهابیت چه مطالبی در مورد اعتقاد به خدای سبحان آمده: «اثبات جهات (جهت) برای خداوند، چشم برای خداوند، اعضا و جوارح، خلقت حضرت آدم با دست خداوند، اثبات نوشتاری برای خداوند و ...» [1] اینها همه از مواردی است که به جسمانیت و در نهایت به محدود بودن خداوند و ایجاد نقص در وجود باری تعالی میانجامد که آن ذات ربوبی منزه از این امور است و بنابراین نقد علمی نمودن بر آن، وظیفه هر صاحب علم است.
پینوشت:
[1]. عبدالله بن محمد بن علی بن محمد الهروی ابو اسماعیل، الاربعین فی دلائل التوحید، المدینه المنوره 1404، ج1، ص57
افزودن نظر جدید