افسانه‌های ما قبل تاریخ صوفیه

  • 1396/10/09 - 09:21
به واقع می‌توان گفت که کرامت‌های صوفیه به‌خاطر کثرت‌شان از حد شمارش خارج‌اند. رفتارهای عجیب‌ وغریبی که بیشتر به افسانه‌ها شباهت دارد تا یک کرامت. کراماتی از آب شدن شخصی از روی شرم در مقابل بایزید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد کثرت کرامات نقل شده برای بزرگان و مشایخ تصوف، شاید بتوان گفت این تعداد کرامت، از تعداد مشایخ و بزرگان صوفیه نیز بیشتر باشد. کراماتی که به حدی عجیب‌ و غریب است که بیشتر به افسانه‌های ماقبل تاریخ شباهت دارد تا کرامت از یک شخصیت عرفانی. در تذکره الاولیاء نقل شده که: «روزی شخصی بر بایزید وارد شد و از حیا سؤال نمود. شیخ جواب او را داد و آن شخص آب شد. مردی وارد شد و آب زردی دید و گفت: یا شیخ این چیست؟ گفت: یکی از در آمد و سؤالی از حیا پرسید و من جواب دادم و طاقت نداشت، در اثر شرم، چنین آب شد!» [تذکره الاولیاء، ج 1، ص 153] یا نقل شده است که: «چون عشق و شور بر شبلی غلبه کرد، خویشتن را در دجله انداخت ولی دجله موجی زد و او را بیرون انداخت. بعد از آن خویشتن را در آتش افکند و آتش در او اثر نکرد. خود را جائی که شیران گرسنه بودند انداخت، ولی همه شیران رفتند. خود را از سر کوهی پایین انداخت، باد او را گرفت و بر زمین نشاند.» [تحفه الأخیار، ص 81] این‌ها کراماتی است که اگر برای یک صوفی نقل کنیم ولی نامی از صاحب آن کرامت نبریم و اشاره به صوفی بودن آن نکنیم، قطعاً این‌ها را افسانه یا دروغ دانسته و صاحب این به‌اصطلاح کرامات را دیوانه خواهد خواند. کما اینکه محققینی مثل دکتر غنی که خود صوفی بوده‌اند نیز به افسانه بودن بسیاری از این کرامات اشاره کرده و آن‌ها را به دور از هرگونه عقل و منطقی خوانده است و می‌گوید: «با کمال تعجب باید دید که این جماعت با چه سهولتی هر امر غریب و عجیبی را پذیرفته و با چه آسانی پشت پا به هر منطق و استدلال و عقل و حسی زده‌اند.» [همان، ص 74]

پی‌نوشت:
عطار نیشابوری، فریدالدین،،‌ تذکره الاولیاء، مصحح نیکلسون، 1905 م، ج 1، ص 153
طاهر قمی، مولی محمد، تحفه الأخیار، محقق داود الهامی، نشر مدرسه امام امیرالمؤمنین (ع)، قم، 1369، ص 8

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.