دلالت آیه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا برامامت امام علی (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با یک وهابی مناظره داشتم. موضوع مناظره اثبات امامت امیرالمومنین علی (علیه السلام) بود. برای اثبات امامت حضرت علی به آیه "ولایت" استناد کردم. اگر چه آیات زیادی بر ولایت امیرالمؤمنین دلالت دارد، اما من به خاطر کمبود وقت، فقط به همین آیه استناد کردم. به وهابی گفتم: قرآن در آیه 55 سوره مائده میفرماید:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون». سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را برپا میدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند.
اين آيه با كلمه" انما" كه در لغت عرب به معنى انحصار مىآيد شروع شده و مىگويد: ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است: خدا و پيامبر و كسانى كه ايمان آوردهاند، و نماز را برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند که به گواهی روایات، مراد از الذین یقیمون الصلاه و ... امیرالمومنین علی (علیه السلام) است.
وهابی گفت: این آیه دلالتی بر امامت حضرت علی ندارد. چون کلمه «والذین آمنوا» کلمه عام هست و از آن نمیشود اراده فرد کرد. بلکه جمعی از مسلمین هستند. «هم راکعون» نیز به معنای خشوع و تواضع است. بنابراین معنای آیه اینگونه است: « سرپرست و یاور شما خداوند، پیامبر و جمعی از مومنین هستند که ایمان آوردند، نماز به پا میدارند و زکات می دهند و در حال نماز و زکات خاضع هستند.»
در پاسخ گفتم: شما ابتدا حساب خودتان را از دیگر مسلمانان جدا کنید. زیرا بسیاری از علمای اهل سنت این آیه را در حق علی (علیه السلام) پذیرفتهاند. تا جایی که 24 روایت از علمای اهل سنت وجود دارد که گفتهاند این آیه در شأن امام علی (علیه السلام) نازل شده است. اين روايت را" ابن عباس" و" عمار ياسر" و" عبد اللَّه بن سلام" و" سلمة بن كهيل" و" انس بن مالك" و" عتبة بن حكيم" و" عبد اللَّه ابى" و" عبد اللَّه بن غالب" و" جابر بن عبد اللَّه انصارى" و" ابو ذر غفارى" نقل كردهاند.[1] و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده از خود على ع نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.[2]
كتابهاى معروفى از اهل سنت آوردهاند که این آیه در حق علی (علیه السلام) نازل شده است. بیش از 30 کتاب. از جمله محب الدين طبرى در ذخائر العقبى صفحه 88 و علامه قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدى صفحه 148 و در لباب النقول سيوطى صفحه 90 و در تذكرة سبط بن جوزى صفحه 18 و در نور الأبصار شبلنجى صفحه 105 و در تفسير طبرى صفحه 165 و در كتاب الكافى الشاف ابن حجر عسقلانى صفحه 56 و در مفاتيح الغيب رازى جلد سوم صفحه 431 و در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ و علاوه بر اينها در صحيح نسايى و كتاب الجمع بين الصحاح السته و كتابهاى متعدد ديگرى اين احاديث آمده است.[3]
با اينحال چگونه مىتوان اينهمه احاديث را ناديده گرفت، در حالى كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مىكنید، اما گويا تعصب اجازه نمىدهد كه اينهمه روايات و اينهمه گواهى دانشمندان در باره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد.[4]
و اگر بنا شود در تفسير آيهاى از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود، ما بايد در تفسير آيات قرآنى اصولا به هيچ روايتى توجه نكنيم، زيرا در باره شان نزول كمتر آيهاى از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است.
پینوشت:
[1]. به كتاب قاضى نور الله مرعشى، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مكتبة آية الله المرعشي النجفی، قم 1409ق. ص399 تا 410 مراجعه شود.
[2]. به کتاب شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، المجمع العالمي لأهل البيت ، قم 1426ق، ص310-322 مراجعه شود.
[3]. براى اطلاع بيشتر به كتاب" احقاق الحق" جلد دوم و" الغدير" جلد دوم و" المراجعات" مراجعه شود.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الكتب الإسلامية ، تهران 1374، ج4، ص123-126
افزودن نظر جدید