خدای نابود شدنی
اعتقاد به وجود خداوند در میان بشر به گونههای متفاوتی بیان شده است. در ادیان ابراهیمی خداوند به آفریننده این جهان و انسانها و جمیع مخلوقات اطلاق میشود؛ موجودی که میتواند بیافریند، بمیراند، ببخشاید، خلق نماید و ... . حق این است که هیچگاه تعریف جامعی از خداوند نمیتوان ارائه داد، ولی او هر آنچه است دارای صفات و خصوصیاتی است که از جمله آن عدم نیاز و فناناپذیری است. اعتقاد به خدای محدود یعنی معتقد بودن به خداوندی که محصور در مجموعهای به نام دنیااست و کسی است که به مانند دیگران دارای احتیاجات میباشد. اعتقاد داشتن به چنین خدایی در نگاه اول شاید از آن کسانی باشد که دارای هیچگونه علمی نباشند، ولی میبینیم کسانی مانند ابن تیمیه که پرچمدار وهابیت است نیز از بینش صحیح برخوردار نیست.
ابن تیمیه رسوایی خود را در اعتقاد به جسمانیت خداوند، به گونهای بر جهانیان ثابت کرد که شفافتر از آن امکان نداشت. وی گفته است: «خداوند خدا نمیباشد، مگر آنکه جسم باشد؛ چرا که اگر خداوند جسم نباشد، از بین رفتنی خواهد بود!»[1] این سخن از ابن تیمیه راه هرگونه توجیهی را خواهد بست و اینجاست که به تهی و سست بودن عقاید ایشان در خداشناسی پی میبریم. کیست که نداند جسم از بین رفتی است؟ کیست که نداند جسم محصور در مکان و زمان و دارای انواع احتیاجات است؟
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه، تحقیق: محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، مطبعه الحکومه، مکه المکرمه1392، ج1، ص94
افزودن نظر جدید