اعتقاد به خداوند
نیازهای فطری و احساس ضعف در نهاد انسان، بشر را به آن وا داشت تا به سراغ موجود و یا نیرویی جاودانه و زوال ناپذیر برود و خود را به آن متکی نمایند. ولی آن موجودی که میبایست به عنوان خداوند مورد پرستش قرار گیرد باید دارای مولفههایی باشد که نه تنها از افراد بشر و بلکه از تمام مخلوقات دارای درجه بالاتری باشد و هیچگونه نیازی به کسی یا چیزی نداشته باشد، در این مسیر انبیاء الهی دست بشر را گرفته و او را با خالق یکتا و خصوصیات آن آشنا نمودند. خدایی که کارها و برنامههایش از روی احساس نبوده و حمایت او از انسانهای برگزیده به وسیله لمس جسمانی نبوده و ... . البته در این راه عدهای از مردم خواسته یا ناخواسته در پیدایش معبود به خطا رفتند و دچار بتپرستی و غیره شدند. وهابیت توسط سردمدار خود ابن تیمیه در این مسیر باطل قرار گرفتند و با دوری گزیدن از فرامین پیامبر اسلام، حتی سادهترین براهین عقلی را نیز متوجه نیستند. ایشان حتی خداند را مانند یکی از افراد بشر دانستند که میان دو کتف پیامبرش را لمس میکند و نعوذ بالله پیامبر نیز سردی انگشتان آن را حس مینماید: «دیدار پیامبر با خداوند قطعی است...»[کتب و رسائل ابن تیمیه، ج3، ص387]
ایشان برای اثبات مدعای خود روایتی را از ترمذی نقل میکنند که در آن پیامبر پس از آنکه با تاخیر برای فریضه صبح حاضر شد و اصحاب، علت را از ایشان جویا شدند بیان داشتند: «خداوند را در زیباترین قیافه دیدم که فرمود یا محمد! ... ملائک مقرب من در چه مطلبی با هم منازعه میکنند؟ گفتم نمیدانم. و این پرسش سه مرتبه تکرار شد و پاسخ منفی شنید، دستش را میان دو کتف من گذارد چنانکه سردی انگشتانش را در سینهام حس کردم.»[سنن ترمزی، ج5، ص368]
قائل به جسم بودن خداوند، در واقع پایین آوردن عظمت ذات کبریایی پروردگار است. چرا که در این صورت خداوند در ردیف بشر قرار خواهد گرفت و تکیه کرن بشر به مانند خود مشکلی را از وی حل نخواهد کرد و نیاز انسان به یک قدرت مافوق بشری بدون جواب خواهد ماند.
پینوشت:
کتب و رسائل ابن تیمیه، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم العاصی النجدی، مکتبه ابن تیمیه، ط2، ج3، ص 387
الجامع الصحیح سنن ترمزی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج5، ص368، حدیث3235
افزودن نظر جدید