سری که سخن گفت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اموری که نزد شیعه از بدیهیات تاریخی محسوب میشود، سخن گفتن رأس مبارک امام حسین (علیهالسلام) در موارد متعدد است. این معجزه الهی، شگفتی هر انسانی را برمیانگیزد. به شهادت منابع معتبر شیعه و اهلسنت این اتفاق تاریخی رقم خورد و سر مبارک حضرت در جریانات متعددی تا رسیدن به شام، سخن گفت و بعضاً آیاتی را تلاوت کرد. با وجود بدیهی بودن این واقعه، برخی آن را منکر شده و نادیده میگیرند. با رجوع به منابع معتبر شیعه و اهلسنت میتوان این معجزه الهی را ثابت کرد.
در منابع شیعه مثل کتاب ارشاد شیخ مفید، کتاب مناقب الامام امیرالمومنین، کتاب مناقب ابنشهرآشوب و برخی دیگر از منابع شیعه، این موضوع آورده شده است. ولی نکته جالب این است که این واقعه آن قدر از بدیهیات هست که در منابع اهلسنت هم آمده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1) ابنعساکر در کتابش از سلمة بن کهیل آورده است: سر مبارک حسین بن علی را بر روی نیزه دیدم که میفرمود: «فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم.[بقره/137] و به زودى خداوند شر آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنواى داناست.»[1]
در ادامه از قول ابن عساکر چنین آمده: راویان این جریان هر کدام مشایخ رواییشان را قسم میدهند که آیا واقعاً چنین واقعهای را از استاد خویش شنیدهاند؟ هر یک از استادان نیز شنیدن این واقعه را تأیید میکند.
2) کمال الدین دمیری، عالم سنی شافعی مذهب در کتابش به سخن گفتن سر مبارک امام حسین (علیه السلام) اعتراف میکند و میگوید تنها رأس مبارک امام حسین (علیهالسلام) نبود که سخن گفت بلکه شواهدی دیگری نیز وجود دارد. او آورده است: «چهار نفر بعد از موت سخن گفتند: یحیی بن زکریا در هنگان ذبح شدن و حبیب نجار و جعفر طیار و حسین بن علی که فرمود: وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.[شعراء/227]و به همين زودی بيدادگران خواهند دانست که به چه بازداشتگاه شومی باز خواهند گشت»[2]
نکتۀ پایانی که باید در تأیید این معجزه الهی بیان کرد این است که سؤالی پیش میآید که مگر ممکن است سرِ بریده شده حرف بزند؟
برای رفع این استبعاد، دو مورد که در کتب اهلتسنن آمده و آن را قبول کردهاند را اشاره میکنیم:
1) سیوطی به نقل از ذهبی در کتاب تاریخ اسلام ذیل شرح حال احمد بن نصر خزاعی به کرامتی از او اشاره میکند: «در تاریخ ذهبی چنین آمده که احمد بن نصر خزاعی یکی از ائمۀ حدیث بود که واثق او را به قبول اعتقاد به مخلوق بودن قرآن دعوت کرد؛ ولی او استنکاف ورزید و لذا سر از بدنش جدا کرده و آن را در بغداد آویزان کردند و یک نفر را مأمور کردند که از آن محافظت کند و با نیزه رویش را از قبله برگرداند. آن مأمور بیان میکند که شبانگاه دید که آن سر، به سمت قبله چرخید و سورۀ یس را با لسانی شیوا خواند.»[3]
ذهبی نیز در شرح حال احمد بن نصر خزاعی میگوید: « جعفر بن محمد صائغ گفت: دیدم وقتی احمد بن نصر کشته شد، سر وی گفت: لا اله الا الله.»[4]
2) ابن اثیر جزری نیز در زندگینامه زید بن خارجه میگوید: «این زید همان کسی است که در اکثر روایات آمده که بعد از مرگ سخن گفت و این مطلب صحیح است.»[5]
با توجه به مطالب ذکر شده و بسیاری از شواهد دیگری که در منابع دیگر ذکر شد و ما بهخاطر اختصار، آنها را ذکر نکردیم، ثابت میشود که سر مبارک اباعبدالله الحسین در مواردی متعدد لب به سخن گشود تا حقانیت و مظلومیت خود را به تمام دنیا نشان دهد.
پینوشت:
[1]. «سلمه بن کهیل قال رأیت رأس الحسین بن علی رضی الله عنهما على القنا و هو یقول «فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم» تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت: ج22، ص117
[2]. «تکلم بعد الموت أربعه: یحی بن زکریا حین ذبح، ... والحسین بن علی رضی الله تعالى عنهما حیث قال: سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.» حیاه الحیوان الکبرى، کمال الدین الدمیری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1،ص204
[3]. «أَحْمد بن نصر الْخُزَاعِیّ أحد أَئِمَّه الحَدِیث دَعَاهُ الواثق إِلَى القَوْل بِخلق الْقُرْآن فَأبى فَضرب عُنُقه و صلب رأسه بِبَغْدَاد و ... فَیقْرَأ سُورَه یس بِلِسَان طلق» تاریخ الاسلام، ذهبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج17، ص58
[4]. «قَالَ الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدٍ الحَرْبِیُّ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصَّائِغَ یَقُوْلُ: رَأَیْتُ أَحْمَدَ بنَ نَصْرٍ حِیْنَ قُتِلَ قَالَ رأسهُ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ» سیر اعلام النبلاء، ذهبی، دارالفکر، بیروت: ج11، ص168
[5]. «و هذا زید هو الذی تکلم بعد الموت فی أکثر الروایات، و هو الصحیح» اسدالغابة، ابن اثیر جزری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص73
افزودن نظر جدید