نگاهی به خدای وهابیت با فهم امروزی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسئله وحدانیت و اعتقاد به یگانگی خداوند از جمله امور مهمی است، که تمام پیامبران الهی از حضرت آدم تا حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) همه مأمور به آن بودند و در این راه از هر کوششی دریغ نکرند، تا مردم را موحد و خداپرست نمایند. اساساً نکته کلیدی در این زمینه این است که پیامبران چه کسی را و یا چه نوع خدایی را برای پرستش به پیروان خود معرفی مینمودند؟ با توجه به اینکه مردم در اعصار مختلف به گرایش چیزهای متعددی برای پرستش روی میآوردند، این نکته بسیار مهم و اساسی بود، که پیامبر و هدایتگر امت، مردم را از جهالت و نادانی به سوی کمال و معرفت رهنمون شود و استدلالات ایشان در زمینه خداشناسی به گونهای باشد، که مردم با توجه به سطح آگاهی که از آن برخوردارند، از آن بهرهمند شوند و به سمت خدای احد و واحد متمایل شوند.
فرقه ی پوشالی وهابیت که هدف از تشکیل آن، از تاریخچه و شناسنامه کاملاً شناخته شدهاش مشخص است و رهبران آن را نیز افراد معلوم الحال تشکیل میدهند، خود را از برترین موحدان دانسته و از اینرو پیروان سایر مذاهب اسلامی را به اندک خدشهای کافر دانسته و خون ایشان را مباح میدانند. خوب است جهت آگاهی بیشتر از خداپرستی ایشان، نسبت به اوصاف خدایی که میپرستند از زبان مفتیان و هدایتگران امروزی این فرقه ضاله یادآور شویم: خدایی جسمانی در سیمای جوانِ خوش سیما و گندمگون، با موهایی فرفری و در همپیچیده، با چهرهای شبیه به چهره حضرت آدم! با کفشهای زیبای زردگون، دارای اعضا و جوارحی همچون چشم، گوش، دست، پا[1] و در عین حال بدون ریش، عورت، کبد و طحال،[2] بر عرش تکیه زده، گاهی سوار بر الاغ و یا پشت پشه![3] به آسمان دنیا فرود میآید، صدای خنده مستانهاش شنیدنی، گاهی خندان، گاهی متعجب، چون دلتنگ دیدارش شویم، در خواب به دیدارش نائل گردیده وگرنه حتماً در قیامت به وضوح و روشنی، همچون ماه شب چهارده، افتخار دیدارش نصیب خواهد گردید و چون او را نشناسیم، به ساق پای عریانش شناخته، سپس به منزلش وارد شده، در برابرش به سجده افتیم؛ خدایی که مساحت بهشت و تعداد بهشتیان ساکن در آن را نمیداند! به همین روی برای خالی نماندن بخش زیادی از بهشت، گروهی از انسانها را همان زمان میآفریند تا بهشت بیاستفاده نمانده و نیز در برابر درخواست فراوان جهنم برای بلعیدن کافران و دوزخیان، پس از آنکه گروه فراوانی از آنان را فوج فوج به دوزخ میریزد، اما چون دوزخ را سیرابی نیست، بالاخره و به ناچار خود، جهنمی گردیده و پا در آتش نهاده و اشتهای سیری ناپذیر جهنم را اشباع میکند...[4]
حال با توجه به درک و فهم امروزی که جامعه جهانی بر محور عقل و منطق و درایت به پیش میرود، این سخنان چه جایگاهی را میتواند در زمینه خداشناسی داشته باشد؟ در یک تجربه میدانی نیز میتوان به سهولت و آسانی دریافت که عقل یک نوجوان که تازه به مرحله عقل و درک و فهم رسیده باشد نیز اینگونه استدلالات را برای قبول پرستش چنین خدایی نخواهد پذیرفت.
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه الحرانی، التأسیس فی ردّ أسس التقدیس، نشر مکتبه ابن تیمیه، ج1، ص101
[2]. ابن تیمیه الحرانی، العواصم من القواصم، ص210،
[3]. ابن تیمیه الحرانی، التأسیس فی ردّ أسس التقدیس، ج1، ص568
[4]. سید مجتبی عصیری، پیامبر وهابیت، قم بوستان کتاب، ص20
افزودن نظر جدید