مسئله اقتصاد در اسلام و مسيحيت
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب _ اقتصاد بهعنوان يكی از اصول مهم در زندگی اجتماعی محسوب شده و افراد مختلف در سطوح فرهنگی و علمی متفاوت به اين مسئله پی بردهاند، دين اسلام بهعنوان کاملترین دين آسمانی به مسائل اقتصادی هم در كنار امور ديگر توجه كرده و در سوره مباركه نساء، اقتصاد را مايه قوام زندگی دانسته است: «وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتىِ جَعَلَ اللَّهُ لَكمُْ قِيَامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا [نساء/ 5]؛ اموال خود را، كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد و از آن، به آنها روزى دهيد! و لباس بر آنان بپوشانيد و با آنها سخن شايسته بگوييد.» تفسير نمونه ذيل اين آيه بيان كرده است: «قرآن تعبير جالبى درباره اموال و ثروتها كرده و مىگويد: اين سرمايههاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمىتوانيد كمر راست كنيد به دست سفيهان و اسرافكاران نسپاريد و از اين تعبير بهخوبی اهميتى را كه اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مىشود.»[1]
اما انجيل كنونی، برخلاف قرآن كريم، ثروت را مايه دور شدن مرم از ملكوت آسمان دانسته و عقيده دارد فرد ثروتمند هیچگاه به سعادت نخواهد رسيد، در انجيل متی داستانی آمده است كه عيسی (عليهالسلام) در پاسخ به يك جوان ثروتمند چنین گفته است: «عیسی بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما... عیسی به شاگردان خود گفت: هرآینه به شما میگویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان بهدشواری داخل میشود؛ و باز شمارا میگویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا.»[2]
ممكن است اشکال شود که در اسلام هم ثروت و تمايل به دنيا در روايات زيادی نكوهش شده است، در پاسخ بايد عرض كنيم كه اسلام دل بستن به دنيا را نكوهش كرده است و داشتن ثروت، تنها درصورتیکه موجب غفلت از خداوند شود مذموم و ناپسند شمردهشده است؛ مثلاً امام صادق عليه السّلام فرموده است: «مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا؛[3] هر كه علاقهاش به دنيا بيشتر باشد، حسرتش هنگام ترك دنيا بيشتر است.» درصورتیکه در منابع مسيحيت، داشتن ثروت را هم مايه دوری از سعادت مردم دانستهاند.
سؤال ديگر اين است كه وقتی اسلام و قرآن، اینگونه به مسائل اقتصادی اهميت داده است پس چرا مسلمانان ازنظر اقتصادی، از امتهای ديگر، پيشرفت كمتری داشتهاند؟ پاسخ اين است كه مسيحيان دانستهاند كه اين دستورات اناجيل خرافات بوده و هيچ تناسبی با جامعه بشری ندارد و به همين علت از آن دستورات اطاعت نمیکنند، درحالیکه مسلمانان بااینکه قطعاً میدانند دستورات قرآن و روايات باعث سعادت بشر در دنيا و آخرت خواهد شد اما متأسفانه توجهی به اين دستورات عالی و مناسب نکردهاند و همين بیتوجهی ماست كه مانع پيشرفت شده است.
پینوشت:
[1]. تفسير نمونه، آیتالله مكارم، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، اول ج3، ص 270.
[2]. انجيل متى 19: 21 – 25.
[3]. مشکات الأنوار، طبرسى، ناشر: المكتبة الحيدرية، 1385 ق، ص: 273.
افزودن نظر جدید