سیر پیدایش اعتقاد به گناه اصلی و فدا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اناجيل چهارگانه هيچ اشارهای به گناه اصلی ندارند؛ و هیچیک از نویسندگان اناجیل چهارگانه از سرایت گناه آدم به تمام بشریت سخنی به میان نیاوردند؛ نهتنها حضرت عیسی (علیه السلام) و حواریون دراینباره سخنی نگفتند بلکه هیچکدام از انبیای عهد عتیق هم صراحتی درباره این آموزه ندارند و برای اولین بار پولس در نامههایش بهویژه نامه او به روميان از اين آموزه سخن گفتهاند. پولس میگوید: «وقتی آدم گناه كرد، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت و باعث شيوع مرگ در سراسر جهان شد. درنتیجه همهچیز دچار فرسودگی و تباهی گشت. چون همه انسانها گناه كردند.» جملات پولس، دراینباره مبهم است به همین دلیل نیز كليسا توانست نظریات خود را بهراحتی با جملات پولس منطبق کند به دنبال پولس اعتقاد به آموزه فدا را میتوان در نوشتههای ايرنائوس، اريجن و ترتوليان یافت ولی بزرگترین نظریهپرداز این دكترين آگوستین قدیس است.
در قرن 5 میلادی نزاع بزرگی بین دو شخصیت برجسته کلیسا یعنی آگوستین و پلاجیوس در رابطه با موضوع فدا رخ داد. آگوستين استدلال ميكرد: «كه چون همه ما فرزندان آدميم در گناه او نيز شريكيم و در حقيقت ذرية گناه اوييم. گناه نخستين، آلودگی به شهوت بود كه هنوز هم همه اعمال نسل آدم را آلوده میكند؛ دقيقاً به خاطر همين پيوستگی ميان رابطه جنسی و بقای نسل است که انسان به «تودهای از خسران» مبدل شده است. بسياری از ما نفرینشده خواهيم بود و تنها برخی از ما نجات خواهيم يافت؛ اما فقط بهواسطه فيض و رنجهای «پسر خدا» و شفاعت «مادر» كه او را با قداست آبستن شد. يك زن ما را به تباهی کشاند؛ اما زن ديگر رستگاری را برای ما خريد.»
در مقابل نظریات وی شخصیت برجستهای به نام پلاگيوس قرار داشت كه باقدرت به دفاع از اختيار و نيرويی نجاتبخش اعمال خير پرداخت. پلاگيوس میگفت خداوند درواقع با اعطای شريعت و احكام، دستورهای قديسان، آب پاککننده تعميد و خون رستگار کننده مسيح خويش، ما را ياری میكند و هرگز با شر ساختن طینت انسان، ترازو را به زيان رستگاری ما سنگين نمیكند. گناه نخستين و سقوطی در كار نيست؛ فقط گناهکار مجازات میگردد و هیچ گناهی به اعقاب آدمی منتقل نمیشود. خداوند بهشت و دوزخ را از پيش برای انسان مقدّر نمیسازد و هرگز به میل خود معين نمیكند كه چه کس مشمول رحمت او شود، يا به لعنت گرفتار آيد، بلكه انتخاب سرنوشت ما را به خودمان وامیگذارد. پلاگيوس میگفت: نظریه گناه ذاتی انسان، در واقع تقصیر گناهان بشر را بزدلانه به گردن خدا میاندازد. پلاگیوس در نامهای در جواب آگوستین مینویسد: «(آنها میگویند) ما بر ضد خدا اعتراض میکنیم و میگوییم «این فرمانها بسیار سخت هستند! ما نمیتوانیم آنها را رعایت کنیم! ما فقط انسان هستیم و طبیعت ضعیف انسانی ما مانع این راه است» این چه دیوانگی کوری است! چه تکبر آشکاری ما با گفتن این سخن خدای دانای مطلق را به جهل مرکب متهم میکنیم: ما او را درباره آفرینش و دستورهایش نادان میپنداریم ... خدا ما را ببخشاید! این کفر گوئی است این مستلزم این است که خدا محکومیت ما را نمیخواهد نه نجات ما را؛ خدا به هیچ غیرممکنی دستور نداده است؛ زیرا خدا عادل است و کسی را به سبب آنچه نمیتواند رعایت کند محکوم نمیکند.»
البته نظریات این متفکر در شورای کارتاژ (418 م) محکوم و به اصرار آگوستین از سمت خود خلع شد و بدون سروصدا مفقود گردید؛ و پسازآن بود که نظریات آگوستین با اندکی تغییر موردپذیرش کلیسا قرار گرفت ولی نهضت اصلاحات نظریات اگوستين را کاملاً پذیرفت. دكترين فدا در قرونوسطا دستخوش تغییراتی شد و در قرون اصلاحات نظرات موافق و مخالفی درباره اين نظريه ابراز شد اما در عصر روشنگری بهشدت مورد اعتراض بسياری از متفکران قرار گرفت.
منبع: مسیحیت از نگاه نو (تاریخچه مسیحیت)، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، صص 251_252.
افزودن نظر جدید