آیا ملامتیه از فرقههای صوفیه است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به گمان برخی ملامتیه یکی از گروههای صوفیه است. اما باید توجه داشت که طریقه ملامتیه بیشتر مبتنی بر مجموعهای از آداب و رسوم عملی است.[1] و از این نکته نیز نباید غافل بود که تمامی صوفیه در یک سری از اصول عام و نظری چون اصل وحدت وجود و اینکه غایت سیر و سلوک فنای فی الله است، مشترکند. در غیر این صورت نمیتوان ملامتیه را یکی از فرقههای صوفیه به شمار آورد.
دکتر عفیفی بر آن است که ملامتیه با شیوه معهود صوفیه پیش از خود مخالف بودند و به همین جهت به مبارزه با مقررات و شیوه ظاهری آنها و رجال دین پرداختند و نوعی نظام سلبی را برگزیدند که بازگشتی به زندگی پارسایانه و زاهدانه صدر اسلام بود و نام ملامتیه را برگزیدند که به جنبه سلبی سلوک آنها اشاره دارد.[2]
از نظر ابن عربی ملامتیه در برترین مرحله سیر و سلوک قرار دارند. بنابراین از تمامی صوفیه برترند.[3] اما ابوحفص سهروردی صوفیه را از لحاظ حیات روحی و معنوی برتر از ملامتیه میداند.[4]
ابن عربی و سلمی هر یک با بیانی خاص، صاحبان علوم و احوال را به سه دسته تقسیم کردهاند و صوفیه و ملامتیه را بعنوان دو گروه مستقل از هم ذکر میکنند. سلمی این سه گروه را اینگونه تعریف میکند:
1- عالمان شریعت یا فقها که به ظاهر احکام اشتغال دارند.
2- اهل معرفت یا صوفیه که تنها به خدا امید دارند و از غیر او دل بریدهاند.
3- ملامتیه: کسانی که باطنشان در اثر قرب الهی مزین شده است. در میان مرم به گونهای رفتار میکنند که دال بر جدایی آنها از معبود حقیقی دارد تا از ارتباطشان با او سالم ماند و بر اغیار آشکار نشود. ابن عربی نیز گروه یاد شده را اینگونه توصیف میکند:
«بندگانی که در آنها زهد و پارسایی، افعال پسندیده ظاهری، تهذیب نفس در روش سلوک آنان بر اعمال ناشایست غلبه دارد. این دسته آگاهی و اطلاعی از حالات و مقامات و علوم لدنی و اسرار معنوی ندارند و اگر یکی از این گروه خواست نوشته یا کتابی مطالعه نماید کتاب او "الرعایه لحقوق الله" حارث محاسبی یا کتابهایی که در آن حد میباشد.
گروهی که صوفیه میباشند که همه کارها و اعمال و افعال خود را از خدا میدانند و اصلا عملی را از خود نمیبینند و نمیدانند؛ این گروه در پارسایی و زهد و توکل مثل عباد میباشند و از این گروه اهل خلق و فتوتاند که در میان مردم با آنچه از کرامات و خوارق عارت رسیدهاند، ظاهر میسازند و توجیهی به آن ندارند که اظهار کدام یک از آن کرامات و خوارق میتواند موجب افزایش معرفت الله بوده باشد. زیرا در نظر این گروه، این مرم نیستند که شاهد و ناظر کرامات آنها هستند، بلکه خدا ناظر و شاهد بر آنهاست و این گروه با مقایسه با ملامتیه اهل رعونات و غرورهای نفسانی هستند و شاگردان نیز مثل مشایخ خود دارای چنین دعاوی بوده و نسبت به عبادالله اظهار فضل و احساس بزرگی و ریاست میکنند.
مردان ملامتیه کسانی هستند که با خداوند پیوستهاند و از دیگران بریدهاند و خداوند به علت غیرت، ایشان را از هر شائبه مصون میدارد تا اینکه در وجودشان توجه به غیر را محو کند و متوجه خود نماید؛ تا اینکه به مقام راسخین، مخصوص شوند و لحظهای از عبودیت او غافل نشوند. چنین مردانی به علت تسلط و استیلای ربوبیت بر دل، فضل و ریاستی نمیشناسند و چنین مقام را اهل فتوت و خلق نمیتوانند درک کنند و غیر اینها کسی شایسته این مقام نیست.»[5]
با توجه به سخنان سلمی و ابن عربی که از بزرگان تصوف هستند، در مییابیم که هرچند ملامتیه در برخی از عقاید خود با صوفیه مشترک است، ولی هر دوی اینها ملامتیه را غیر از تصوف ذکر کردهاند، درنتیجه ملامتیه از فرقههای صوفیه نیست، هر چند به نظر ما همانطور که در اول مقاله به آن اشاره شد، ملامتیه تحت تاثیر زیاد فرقههای صوفیه است هرچند فرقهای مستقل بدین نام وجود ندارد بلکه مشی و سلوک برخی از فرقههای صوفیه ملامتی است چنانکه می گویند فلان شخص یا فلان فرقه ملامتی است.
پینوشت:
[1]. عفیفی ابوالعلاء، ملامتیه، صوفیه و تصوف، ترجمه نصرتالله فروهر، تهران، الهام، 1376، ص 24
[2]. همان، 16 و 29
[3]. محیی الدین عربی، فتوحات مکیه، مترجم، خواجوی محمد، مولی، 1393، ص 46
[4]. سهروردی عمر بن محمد، عوارف المعارف، علمی فرهنگی، 1393، ص 27
[5]. حقانی مژگان، ملامتیه در تصوف، مجله کتاب ماه فلسفه، شماره 72، 1392، ص 78
افزودن نظر جدید