کشتار مسیحیان توسط یهودیان
یهودیان و مسیحیان همواره هم قسم شده و علیه مسلمانان از انجام هیچ دشمنیای کوتاهی نمیکنند. جالب آنکه یهودیان و مسیحیان دشمنان دیرینهی هم بوده و علیه هم جنایتهای فراوانی انجام داده اند. قتل نود هزار مسیحی توسط یهودیان یکی از جنایتهای بزرگ جهان بشری است عجب آنکه مسیحیان در مقابل این جنایت سکوت کرده و دست دوستی با یهود نیز داده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلامستیزی یکی از حربههای همیشگی کافران و دشمنان دین حق یعنی اسلام است. آنان دائماً اسلام را دین خشونت و ترور معرفی میکنند و حالآنکه تاریخ بهترین گواه است بر اینکه بیشترین خونریزیها و جنایتها توسط دشمنان اسلام و بهخصوص مسیحیت و یهودیت انجامگرفته است. تعجب اینکه یهود جنایتهای زیادی را هم علیه خود مسیحیان انجام داده ولی مسیحیان آنهمه جنایت یهود را به فراموشی گرفته و با یهود علیه اسلام همقسم شدهاند. در کتاب مظلومنمایی یهود در مورد کشتار مسیحیان توسط یهودیان چنین آمده است:
«پطرس روم، تعداد كثيری از نصاری را كشت، و پس از فوت گالش قيصر را دو سال حاكم نمود و خون نصاری را مباح ساخت؛ و در نصوص ديگر آمده است كه كفار روم هم بر ضد يهود و هم بر ضد نصاری قيام نمودند و هر دو گروه را به كشتن دادند و اين كار توسط فرمانده قيقوس (طيطش) بود. كفار عموماً، دشمنان ايمان آورندگان به خدا هستند حالا كه اینچنین است يهوديان چه اصراری دارند كه كشتارهای خيالی را در حق يهود ترتيب دهند و كشتارهای واقعی را كه در مورد مسيحيان و مسلمانان صورت پذيرفته است، محو و نابود سازند؟ در اينجا آن نقش خطير و مهمی كه احبار يهود در سيره اسلام ايفا كردهاند، آشكار ميگردد و آنان همان امثال كعب الأحبار عبدالله بن سلام و وهب بن منبه میباشد.
مورخان نوشتهاند كه يهوديان به هنگام پيروزی ايرانيان بر نصارای روم، تعداد كثيری از مسيحيان را كه عدد آنها بالغ بر نود هزار نفر بود خريداری نمودند و آنان را قتلعام كردند؛ و هنگامیکه هرقل بر فارس پيروز گرديد پس از چند سال از واقعه جنگ روم و ايران، يهود را تنبيه نمود و انتقام گرفت و آنان را كه در قدس باقیمانده بودند از آن شهر بيرون نمود. بهاینترتیب يهوديان را از قدس طرد كردند و ازاینرو بود كه با عمر بن خطاب هنگام فتح قدس شرط كردند كه هرگز يهود را در آن اسكان ندهد و او هم درخواست آنان را مورد اجابت قرارداد و اين نكته را در معاهده صلح به نفع آنان قيد نمود. آنچنانکه طبری در تاريخ خويش ثبت كرده است و اين موضوع در سال 638 ميلادی مطابق سال 17 هجری بود.
خداوند متعال در مورد روابط نصاری با يهود چنين ميفرمايد: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَیءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَیءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ [بقره/113] يهود گفتند كه نصاری بر اساس چيز استواری نيستند و نصاری هم گفتند كه يهوديان بر اساس چيز استواری نيستند درصورتیکه هر دو كتاب ميخوانند و همانند گفتار آنان را گفتند افرادی كه ميدانستند پس خداوند متعال در روز قيامت مابين آنان حكم و داوری مینمايد در آنچه باهم اختلاف دارند.»
منبع: مظلومنمایی يهود (آيا بابليان، نصارى و مسلمانان، يهوديان را قتلعام نمودهاند؟)، نجاح الطائی، دار الهدی، 1382 ش، بيروت، صفحه 42 و 43.
افزودن نظر جدید