تفاوت اصطلاحی دو مفهوم عرفان و تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با بررسی لغوی دو اصطلاح "عرفان" و "تصوف" دریافتیم که این دو واژه از حیث لغت، با هم متفاوتاند. اما بعد از بررسی لغوی نوبت به تعریف اصطلاحی از دو واژه "عرفان" و "تصوف" میرسد، تا دریابیم که این دو واژه در منظر صاحبنظران این فن، چه حالاتی دارند.
تعریف اصطلاحی عرفان:
آیتالله جوادی آملی (حفظه الله) در کتاب حماسه و عرفان میگوید: «عرفان اصطلاحی عبارت است از آن معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود حاصل میشود و به دو قسم نظری و عملی تقسیم میگردد، در حالی که غرض از عرفان مورد نظر در این بحثها همان است که در بیان امیر عارفان علی (علیه السلام) آمده است: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها و یوبقها [1] عارف کسی است که حقیقت خودش را بشناسد و آن را آزاد کند و از هر چه که او را از حق دور میکند و هلاک میگرداند تنزیه و تطهیر نماید. بنابراین عرفانی که در کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) مطرح است عبارت است از خودشناسی، آشنا شدن به قدر و منزلت خویش، خود را ارزان نفروختن و ...، که این خودشناسی مقدمه خداشناسی است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه [2] هر که خودش را بشناسد، خدایش را شناخته است.» در مقابل کسی که در خودشناسی بهرهای ندارد، از خداشناسی نیز محروم و بی بهره خواهد بود.»[3]
از سوی دیگر علامه محمدتقی مصباح یزدی درباره عرفان اصطلاحی میگوید: «عرفان در اصطلاح به شناخت ویژهای اختصاص یافته که از راه حس و تجربه یا عقل و نقل به چنگ نمیآید، بلکه از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل میشود. شهود قلبی و دریافت باطنی که شناخت بیواسطه است و مستقیما خود معلوم مورد ادراک قرار میگیرد، در اصطلاح فلسفی "علم حضوری" نامیده میشود. علم حضوری به خلاف "علم حصولی" از راه تجربه، فکر و استدلال و مفاهیم ذهنی به دست نمیآید. هرجا که سر و کار ما با مفهوم، تفکر و تعقل باشد، حاصل تلاشمان نیز امر عقلایی دیگری خواهد بود که از سنخ مفاهیم است؛ در حالی که عرفان، شناختی حضوری است و از سنخ مفاهیم نیست.»[4]
و نیز درباره عرفان اصطلاحی چنین آمده است: «عرفان عبارت است از شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او. به همین دلیل شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورتهای ذهنی نیست. بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است. البته چنین درکی نیازمند پیمودن مراحل و انجام ریاضتها و تمرینهای معنوی خاصی هستیم. این تمرینهای معنوی و شیوههای سیر و سلوک با عنوان "عرفان عملی" شناخته میشوند. البته در یک اصطلاح دیگر عرفان عملی به پیمودن عملی این مراحل گفته میشود. یعنی به کار و شیوه کسی که برای رسیدن به شناخت شهودی خداوند، اسماء، صفات و افعال او، عملا مشغول سیر و سلوک است، "عرفان عملی" گفته میشود.»[5]
حال که تعارفی از عرفان اصطلاحی ارائه شد، بهتر است تصوف را نیز در اصطلاح معرفی کنیم تا تطابق یا عدم تطابق این دو تعریف با هم معلوم گردد.
معروف کرخی در تعریف تصوف میگوید: «تصوف گرفتن حقایق و گفتن به دقایق و نومید شدن از آنچه هست در دست خلایق است.»[6] جنید بغدادی میگوید: «تصوف ذکری بود با اجتماع و وجدی با استماع و عملی با اتباع.»[7] و یا در جایی دیگر گفته شده: «التصوف ان تکون مع الله بلا علاقه [8] تصوف آن است که با خدا باشی بدون هیچ علاقه و پیوندی.» و تعارف فراوان دیگری که برای تصوف ذکر شده است.
روشن است که اگر منظور تصوف چنین معنایی باشد که در کلام این دسته از بزرگان صوفیه آمده است، با وجود نقدهایی که به برخی از این تعاریف واقع میشود، اما تعاریف فوق تفاوت چندانی با عرفان ندارند. اما اگر قرار باشد تصوف را به مصداق تعریف کنیم، درآن صورت بسیاری از کسانی که به عنوان صوفی شناخته میشوند، اینگونه تعاریف علما و عملا در حق آنان قابل تطبیق نیست و این همان امری است که به آن "تصوف در مقام تعریف" گفته میشود. یعنی افقی آرمانی برای تصوف درنظر گرفتن، نه اینکه "تصوف در مقام تحقق" باشد. از این رو مذمت صوفیه در روایات نیز حاکی از آن است که مصداق چنین تعاریفی در عالم خارج وجود نداشته است والا جایی برای مخالفت سرسختانه ائمه اطهار (علیهم السلام) با صوفیان وجود نداشت.[9]
پینوشت:
[1]. آمدی عبدالواحد، شرح غرر الحکم و درر الکلم، انتشارات دانشگاه تهران، 1418 ق، ج 2، ص 48
[2]. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، دارالاحیاء التراث، بیروت، 1403 ق، ج 2، ص 32
[3]. جوادی آملی عبدالله، حماسه و عرفان، اسراء، قم، چاپ سیزدهم، 1390، صص 90 و 91
[4]. مصباح یزدی محمدتقی، درکوچه های آفتاب جستاری در عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، 1390، صص 25 و 26
[5]. شریفی احمدحسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، صهبای یقین، 1388، چاپ چهارم، ص 23
[6]. عطار نیشابوری فریدالدین، تذکره الاولیاء، تصحیح آلن نیکلسون رینولد، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1383، ص 327
[7]. قشیری عبدالکریم بن هوازن، رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح فروزانفر بدیع الزمان، علمی و فرهنگی، تهران، چاچ نهم، 1385، ص 471
[8]. کاشانی عزالدین محمود بن علی، مصباح الهدایه و مفتاح الکرامه، تصحیح همایی جلال الدین، هما، تهران، چاپ چهارم، 1372، ص 4
[9]. شریفی احمدحسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، صهبای یقین، 1388، چاپ چهارم، صص 29-32.
افزودن نظر جدید