آیا هجرت حسین (ع) به کوفه به نیت تامین امنیت جانی برای خود و خانوادهاش بود ؟
این شبهه که میگوید: امام حسین از شهر و دیار خود برای در امان ماندن از خطرات جانی و تامین امنیت خود و خانوادهاش مهاجرت کرد، توسط مخالفان شیعه و بعضاً برخی از شیعیان مطرح میگردد. مطرح شدن این شبهه توسط مخالفان به نیت کم اهمیت جلوه دادن قیام آن حضرت است. اما مطرح شدن آن توسط برخی از شیعیان در زمان حاضر جنبه سیاسی به خود میگیرد.
عدهای با بهانه قرار دادن تامین امنیت مردم دست به اعمال دون شان ملت از قبیل سازش با دشمن و مذاکره و دادن امتیازات فراوان به او میزنند و در توجیه این کار خود میگویند؛ ببینید امام حسین (علیه السلام) هم برای تامین امنیت خود و خانواده و اطرافیانش به هر وسیلهای متمسک شد، از جمله مهاجرت از شهر و دیار و همچنین مذاکره با کسانی چون عمر سعد و دیگران.
در پاسخ به این نگاههای سلیقهای و حزبی به قیام کربلا باید عرض کنیم که اگر امام در فکر تامین امنیت خود بود، بهراحتی میتوانست آن را بهدست آورد، بدون اینکه بخواهد هیچگونه تلاشی انجام دهد، او در امان میماند؛ اگر چشم خود را بر جنایات و ظلمهای یزید میبست و با او دست بیعت میداد، که این مطلب در تاریخ به اثبات رسیده است.
اگر ما به اهداف بیان شده از زبان خود سید الشهدا درباره قیامش نگاهی بیندازیم؛ همهی این اظهارنظرها به خودی خود باطل میشود.
آقا امام حسين (عليه السلام) در يكی از خطبههايی كه خوانده، میفرمايد: «من رأي سلطانا جائرا، مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا علي الله إن يدخله مدخله.[1] اگر كسی ببيند حاكم جائری (همانند يزيد و أمثال او) را كه حلال خدا را حرام كرده و حرام خدا را حلال كرده و عهد خدا را شكسته است و سنت پيامبر (صلیاللهعليهوآله) را زير پا گذاشته است و در ميان مردم، جز ستم و ظلم، كار ديگری نمیكند، اگر كسی در برابر اين چنين حاكم جائر و ضد دين مخالفت و قيام نكند و قولاً و فعلاً در برابر او نايستد، خداوند او را فردای قيامت داخل همان آتشی میكند كه آن سلطان جائر را داخل كرده است.»
جالب اين است كه امام حسين (عليه السلام) در ذيل همين خطبه میفرمايد: «ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و أظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفئ و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غير و قد أتتني كتبكم و قدمت علي رسلكم ببيعتكم، انكم لا تسلموني و لا تخذلوني، فإن تممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم.[2] آگاه باشيد كه اين يزيد و يزيديان، ملازم فرمان شيطان هستند و دستور إلهی را زير پا گذاشتند و فسادشان را آشكار كردهاند و حدود إلهی را تعطيل كردهاند و بيت المال مسلمين را به هرگونه كه میخواهند، غارت میكنند و حرام خدا را حلال كردهاند و حلال خدا را حرام كردهاند و من شايستهترين فرد هستم كه در برابر اين جنايت قيام و مبارزه كنم.»
اين تعبير هم در منابع أهلسنت آمده است و طبرانی و هيثمی و ديگران نقل كردهاند كه آقا امام حسين (عليه السلام) میفرمايد: «ألا ترون الحق لا يعمل به و الباطل لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله، فإنی لا أری الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما.[3] آيا نمیبینيد كه در اين حكومت به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیشود؟! ... در اين موقعيت، من شهادت را جز سعادت نمیبينم و زندگی با اين ظالمين را جز ننگ نمیبينم.»
و در پایان به جملهای از امام حسین (علیه السلام) اشاره میکنیم که با این جمله خط بطلانی بر همه یاوه گوییهای دشمنان هتاک و دوستان بیبصیرت میکشد و خط نورانی حضرت را در طول تاریخ ترسیم مینماید. ایشان در تعبیری بلند، اینطور اظهار میدارد که: «فأنا الحسين بن علی و إبن فاطمة بنت رسول الله، نفسي مع أنفسكم و أهلي مع أهليكم، فلكم في أسوة.[4] من حسين فرزند علی هستم و فرزند فاطمه دختر رسول الله (صلیاللهعليهوآله) هستم. من خودم و خانوادهام را فدای دين میكنم، من الگوی شما هستم.»
پینوشت:
[1]. تاريخ الطبري، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، ج4، ص304
الكامل في التاريخ، لإبن الأثير، دار صادر للطباعة والنشر، دار بيروت للطباعة والنشر، ج4، ص48
كتاب الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، ج5، ص81
[2]. همان
[3]. المعجم الكبير للطبراني، دار إحياء التراث العربي، ج3، ص115
مجمع الزوائد و منبع الفوائد، هيثمي، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ج9، ص192. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
تاريخ مدينة دمشق، إبن عساكر، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ج14، ص217
سير أعلام النبلاء للذهبي، مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان، ج3، ص310
تاريخ الطبري، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، ج4، ص305
تاريخ الإسلام للذهبي، دار الكتاب العربي، ج5، ص12
[4]. تاريخ الطبري، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات،بيروت، لبنان،ج4، ص304
افزودن نظر جدید