اهمیت محیط‌ زیست در اسلام و مسیحیت

  • 1395/06/25 - 19:10
پاپ فرانسیس اخیراً ویران کردن محیط ‌زیست را در فهرست «گناهان» قرار داده است. پاپ با تأکید بر مسئله تغییرات آب و هوایی گفت: «ویران کردن طبیعت گناه محسوب می‌شود». در سنت کاتولیسم معنای عمل خیر عبارت است از غذا دادن به گرسنگان، عیادت بیماران و پناه دادن به بی‌خانمان‌ها، اما پاپ فرانسیس اکنون طبیعت را نیز مشمول عمل خیر اعلام کرده است و رعایت حق طبیعت را از جمله وظایف دینی مسیحیان قرار داده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اخبار مسیحیت اخیراً چنین آمده است: «پاپ فرانسیس اخیراً ویران کردن محیط ‌زیست را در فهرست «گناهان» قرار داده است. پاپ با تأکید بر مسئله تغییرات آب و هوایی گفت: «ویران کردن طبیعت گناه محسوب می‌شود». در سنت کاتولیسم معنای عمل خیر عبارت است از غذا دادن به گرسنگان، عیادت بیماران و پناه دادن به بی‌خانمان‌ها، اما پاپ فرانسیس اکنون طبیعت را نیز مشمول عمل خیر اعلام کرده است و رعایت حق طبیعت را ازجمله وظایف دینی مسیحیان قرار داده است. پاپ دراین‌باره گفت: «طبیعت خانه انسان است، بی‌احترامی و ناسپاسی انسان سبب شده است که طبیعت وضعیتی فاجعه‌بار پیدا کند»[1]. چرا در مسیحیت بعد از دو هزار سال آلوده کردن محیط ‌زیست جزء گناهان محسوب شد و رعایت حق طبیعت از وظایف دینی شمرده شد؟ مراجعه به کتاب مقدس می‌تواند ما را به جواب این سؤال نزدیک کند.

طبق اناجیل موجود یکی از معجزات عیسی مسیح، خشک کردن درخت انجیر است: «صبح روز بعد، هنگامی که از بیت عنیا برمی‌گشتند، عیسی گرسنه شد. کمی دورتر درخت انجیر پُر برگی دید؛ پس به‌طرف آن رفت تا شاید انجیری پیدا کند. ولی روی آن جز برگ چیز دیگری نبود، چون هنوز فصل میوه نرسیده بود. عیسی به درخت فرمود: ازاین‌پس دیگر هرگز میوه نخواهی داد و شاگردانش این را شنیدند... صبح روز بعد، وقتی به اورشلیم بازمی‌گشتند، شاگردان درخت انجیر را دیدند که از ریشه خشک شده است. پطرس به خاطر آورد که عیسی روز قبل، درخت را نفرین کرده بود. پس با تعجب گفت: استاد نگاه کنید! درخت انجیری که نفرین کردید، خشک شده است»[2].

در عهد قدیم آتش زدن کامل شهر کفار با همه انسان‌ها، حیوانات و درختان، نوعی قربانی به درگاه الهی محسوب شده است: «سپس باید تمام غنائم را در میدان شهر انباشته، بسوزانید. پس‌ازآن، تمام شهر را به‌عنوان قربانی سوختنی برای خداوند، خدایتان به آتش بکشید. آن شهر برای همیشه باید ویرانه بماند و نباید هرگز دوباره آباد گردد»[3]. «چنانکه خداوند فرموده است، شهر را بسوزانید. این یک دستور است»[4].

آتش زدن هزاران انسان نیز از افتخارات کتاب مقدس است: «ابیملک و همراهانش به دروازه شهر هجوم بردند و دو دسته دیگر به مردان شکیم که در صحرا بودند حمله‌ور شده، آن‌ها را شکست دادند. جنگ تمام روز ادامه داشت تا اینکه بالاخره ابیملک شهر را تصرف کرد و اهالی آنجا را کشت و شهر را با خاک یکسان کرد. ساکنان برج شکیم وقتی از این واقعه باخبر شدند از ترس به قلعه بت بعل بریت پناه بردند. وقتی‌که ابیملک از این موضوع باخبر شد، با نیروهای خود به کوه صلمون آمد. در آنجا تبری به دست گرفته، شاخه‌هایی از درختان را برید و آن‌ها را بر دوش خود نهاد و به همراهانش نیز دستور داد که آن‌ها هم فوراً چنین کنند. پس هر یک هیزمی تهیه کرده، بر دوش نهادند و به دنبال ابیملک روانه شدند. آن‌ها هیزم‌ها را به‌پای دیوار قلعه روی‌هم انباشته، آتش زدند. درنتیجه همه مردان و زنانی که تعدادشان قریب به هزار نفر بود و به آن قلعه پناه برده بودند، جان سپردند»[5].

برای آتش زدن مزارع و درختان نیز گزارش‌هایی آمده است: «ابشالوم به خدمتکارانش گفت: بروید و مزرعه جو یوآب را که کنار مزرعه من است، آتش بزنید آن‌ها نیز چنین کردند»[6]. «پس از مدتی، در موقع درو گندم، سامسون بزغاله‌ای به‌عنوان هدیه برداشت تا پیش زن خود برود؛ اما پدر زنش وی را به خانه راه نداد، و گفت: من گمان می‌کردم تو از او نفرت داری، ازاین‌رو وی را به عقد ساقدوش تو درآوردم؛ اما خواهر کوچکش از او خیلی زیباتر است؛ می‌توانی با او ازدواج کنی. سامسون فریاد زد: اکنون دیگر هر بلایی بر سر فلسطینی‌ها بیاورم تقصیرش به گردن من نیست پس بیرون رفته، سیصد شغال گرفت و دم‌های آن‌ها را جفت‌جفت به هم بست و در میان هر جفت مشعلی قرارداد. بعد مشعل‌ها را آتش زد و شغال‌ها را در میان کشتزارهای فلسطینیان رها نمود. با این عمل تمام محصول و درختان زیتون سوخته و نابود شد.  فلسطینی‌ها از یکدیگر می‌پرسیدند: چه کسی این کار را کرده است؟ بالاخره فهمیدند که کار سامسون داماد تمنی بوده است، زیرا تمنی زن او را به مرد دیگری داده بود. پس فلسطینی‌ها آن دختر را با پدرش زنده‌زنده سوزانیدند»[7]. این‌ها نمونه‌هایی از گزارش‌های کتاب مقدس بود، آیا با این گزارش‌ها می‌توان از حق محیط‌ زیست در کتاب مقدس صحبت کرد؟

اما در اسلام محیط‌ زیست چه جایگاهی دارد؟ آیا احترام به محیط‌ زیست و منع از آلوده کردن آن در منابع اسلامی آمده است؟ آیا تخریب محیط‌ زیست در اسلام گناه محسوب می‌شود؟ اگر جواب مثبت است، از چه زمانی؟ از دوران متأخر یا از صدر اسلام؟ رجوع به بخش اندکی از روایات اسلامی می‌تواند پاسخگوی سؤالات فوق باشد. روایات زیادی از رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) بر اهمیت درختکاری و حفظ آن وارد شده است: «هر که نهالی بکارد، خداوند به مقدار میوه‏ ای که از آن درخت به دست می‏ آید، در نامه اعمال او پاداش می‏ نویسد»[8]. و «اگر قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهالی باشد، چنانچه بتواند قبل از بر خواستن آن را بکارد، باید آن را بکارد»[9]. «هر مسلمانی درختی بنشاند یا کِشته‏ ای بکارد و انسان یا پرنده یا چارپایی از آن بخورد، برای او صدقه محسوب می‌شود»[10]. «نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع نکنید و زراعت را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی‏ دانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید»[11].

رسول اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) در اهمیت بهداشت محیط‌ زیست می‌فرماید: «هر کس چیز آزاردهنده‌ای را از راه مسلمانان بردارد، خداوند پاداش قرائت چهارصد آیه را که برای هر آیه ده حسنه است، در نامه اعمال او می‏ نویسد»[12]. ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نیز بر اهمیت حفظ و نگهداری محیط‌ زیست تأکید فراوانی دارند: حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «تقواى الهى را درباره بندگان خدا و شهرهاى او رعایت کنید؛ زیرا حتى از اماکن و حیوانات از شما سؤال خواهد شد»[13]. امام صادق (علیه‌السلام) نیز در این زمینه تأکید فراوانی دارند: «آب موردنیاز مردم را آلوده نکن»[14]. «درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر شما عذاب فرومی‌ریزد»[15]. «امام سجاد (علیه‌السلام) هرگاه در میان راه به کلوخی برمی‌خورد، از مرکب پیاده می‏شد و با دستش آن را از راه دور می‏ کرد»[16]. راجع به اهمیت محیط‌ زیست و اهتمام اسلام به آن کتب مختلفی نوشته شده است که برای نمونه می‌توانید به کتاب «اسلام و محیط‌ زیست» اثر آیت‌الله عبدالله جوادی آملی مراجعه نمایید.

پی‌نوشت:‌‌

[1]. سایت موسسه گفتگوی ادیان، 17 شهریور.
[2]. انجیل مرقس 11: 13-21.
[3]. تثنیه 13: 16.
[4]. یوشع 8: 8.
[5]. داوران 9: 44-49.
[6]. دوم سموئیل 14: 30.
[7]. داوران 15: 1-6.
[8]. کنزالعمّال، ح ۹۰۵۷.
[9]. کنزالعمّال، متقی هندی، ح ۹۰۵۶.
[10]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج ۱۳، ص ۴۶۰.
[11]. الکافی، کلینی، ج ۵، ص ۲۹.
[12]. بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج ۷۵، ص ۵۰.
[13]. نهج البلاغه، از خطبه ۱۶۶.
[14]. الکافی، کلینی، ج ۳، ص ۶۵.
[15]. الکافی، کلینی، ج ۵، ص ۲۹۴.
[16]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ۷۵، ص ۵۰.

تولیدی

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.