سردمداران فرقه ی گنابادیه اجازه ی قطبیت ندارند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقه های صوفیه هرکدام برای خود در قالب تشکیلات، قوانینی برای خود وضع کرده اند و به زعم خود این قوانین را نشانه ای برای مشروعیت و حتی افضلیت نسبت به سایر فرق قلمداد می کنند. غافل از اینکه جنس بنجل و کهنه با رنگ و لعاب نمی تواند کارایی جنس اصیل را داشته باشد. آنچنان غفلت ایشان را گرفته که خودشان در بعضی موارد ناقض قوانین فرقه ای هستند. برای مثال فرقه ی نعمت اللهی، سران و سردمداران آن لقب شاه را در پسوند اسم خود، نشانه ی قطبیت می دانند و این پسوند در اجازه نامه ای که از طرف قطب قبلی برای قطب بعدی صادر می شود، باید ذکر شده باشد.
گاهاً دیده می شود که با ساختن اجازه نامه ای جعلی فرقه و گروهی جدید در بدنه ی تصوف فرقه ای تشکیل می گردد و این اتفاق درباره ی فرقه گنابادیه رخ داده است. سلطان محمد نو دهی بیدختی بنابر نوشته جات صوفیه در سال 1284 در اصفهان با نوشتن اجازه ای به ریاست شعبه ی محمدکاظم تنباکو فروش می رسد.[1] اما ملاسلطان در سال 1293 این اجازه را علنی می کند[2] و چرائی این تاخیر از سوی ایشان بیان نشد.
اشکالاتی به این اجازه نامه ی ملاسلطان وارد است که قطبیت وی را زیر سوال می برد. بی سوادی نویسنده ی اجازه نامه، محمدکاظم تنباکو فروش اصفهانی (سعادت علیشاه) که وی بچه تاجر بی سوادی بود که در دستگاه مست علیشاه پروبال گرفت و خدمت کار او بود و با همین بی سوادی جانشین رحمت علیشاه شد و چنان با دربار قاجار صمیمی بود که از محمدشاه بی کفایت، لقب «طاووس العرفاء» گرفت. صاحب رسالهی سعادتیه می نویسد: «خدا بیامرزد حاج محمدکاظم اصفهانی را، آدم بی علم و اطلاعی بود و به قول صاحب طرائق حضرتش امّی بود و این امر بر دیگران که به لحاظ علوم ظاهری و موقعیت اجتماعی دارای تشخصی بودند ناگوار بود که از او تبعیت کنند.»[3] متصوفه سعی کرده اند که بی سوادی وی را مانند امّی بودن انبیاء تلقی کنند!
اشاره شد که اقطاب فرقه ی نعمت اللهی علاقه ی خاصی به پسوند شاه در اجازه نامه ی خود دارند و این را نشانه ی قطبیت می دانند. اما با نگاه به اجازه نامه ی قطب اعظم فرقه ی گنابادیه می بینیم که وی با این لقب خطاب نشده است! اگر اجازاتی را که فرقه ی گنابادیه برای اثبات قطب بودن سران خود ارائه می دهد را ملاک قرار دهیم، این اشکال بزرگ قطبیت را برای ملاسلطان باطل خواهد کرد. علاوه بر این در اجازه نامه ها، نام اجازه گیرنده و شخصی که مجاز می شود، برده شده ولی در این اجازه نامه، اسمی از سلطان محمد برده نشده و ملاکاظم اجازه را به اسم شخصی به نام آخوند ملاسلطان علی صادر کرده است.[4]
مطلب دیگری که دلالت می کند اجازه نامه ی سلطان محمد بیچاره، اجازه ی قطبیت نیست، اینست که در تمامی اجازه نامه های موجود با القاب و ... که به مجاز داده می شود، اختیارات وی نیز مشخص می گردد. مثلاً کسی که مجاز به دستگیری می گردد، می تواند از طرف قطب وقت عضو بپذیرد و دارای القاب خاصی می شود که نشان از اجازه ی دستگیری وی می دهد. در اجازه نامه ای که برای سلطان محمد ارائه می شود، به این اصل مهم صوفیه نیز توجهی نشده و این نقصان دلالت می کند براینکه وی مجاز به قطبیت نبوده است. این مطلب به همین جا ختم نمی شود. وقتی اجازه ی قطبیت برای وی ثابت نشد، وی به طریق اولی حق تعیین قطب پس از خود را نیز نخواهد داشت و با این جریان کل سلسله ی گنابادیه دچار مشکل و فروپاشی خواهد شد.
منبع:
1- حاج محمدکاظم اصفهانی سعادت علیشاهی معروف و مشهور به طاووس العرفا
2- فرقه ی گنابادی ص 25
3- رسالهی سعادتیه / عبد الغفار اصفهانی ص 48
4- فرقه ی گنابادی ص 29
افزودن نظر جدید