مسلمان شدن مجری شبکه MTV

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کریستینا بکر از مسلمان شدنش می‌گوید:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته
آیا شما از این کنفرانس جالب لذت می‌برید؟ بله عالیه. این جلسه مرا یاد روزهای اجرایم در شبکه MTV می‌اندازد، مخصوصاً موزیکی که پخش شد. من کتابم را «از شبکه MTV تا مکه» نام‌گذاری کرده‌ام نه از مکه تا MTV و این دلیل حضور بنده در اینجاست. ما با نام خداوند بخشنده مهربان شروع می‌کنیم، اگر کسی قبلاً می‌شنید که من مسلمان شده‌ام می‌گفت که حتماً دیوانه شده‌ای. چون زندگی من خیلی دور از دین بود و در محیطی زندگی می‌کردم که اصلاً معنوی نبود اما خداوند روش‌های رازآلودی دارد و می‌داند که چه می‌کند. من از لذت‌گرایی و مادی‌گرایی به رضایت و آرامش با تسلیم در برابر خداوند و مسلمان شدن رسیدم الحمد لله.
پانزده سال پیش من یک جوان غربی بودم که آرزویم تحصیلات برای مجری خبر شدن در آلمان بود. من در شبکه MTV استخدام شدم و مجبور شدم به لندن بروم و من این را می‌خواستم چون من قبلاً دانشجوی انتقالی به آمریکا برای یک سال بودم و فکر می‌کردم که انگلیسی بلد هستم. به‌هرحال من اولین آلمانی بودم که در شبکه MTV حضور یافت و به مدت هفت سال با ستاره‌های موسیقی مصاحبه می‌کردم اما هنگامی‌که به هتل برمی‌گشتم صدای موسیقی‌ها در گوشم بود ولی اصلاً احساس خرسندی نمی‌کردم و بلکه احساس تنهایی می‌کردم و از اینکه همه‌چیز داشتم، احساس رضایت نمی‌کردم. مادیات همه‌چیز نیستند و من از خداوند دور بودم؛ بنابراین با بحران عمیقی مواجه شدم. همیشه از یک نمایش به نمایش دیگری می‌رفتم، همیشه می‌بایستی پرانرِژی و عالی باشم. در این شرایط بودم که با اسلام آشنا شدم. آشنایی من از طریق یک امام نبود بلکه از طریق آشنایی با یک ستاره ورزشی به نام عمران خان بود. نمی‌دانم شما در آمریکا عمران خان را می‌شناسید یا نه. او کاپیتان تیم کریکت (نوعی بازی پرتاب گوی) در پاکستان بود و الان او نخست‌وزیر پاکستان است. او راجع به فلسفه اسلامی صحبت کرد و من فلسفه را دوست داشتم. راجع به ارزش‌های اخلاقی صحبت کرد. او از هدف زندگی سؤال کرد اما جوابی برای آن نداشتم. واقعاً به فکر فرورفتم چرا ما زنان باید نیمه عریان باشیم و بدنمان را در معرض دید مردان قرار دهیم؟ چرا مردان کت‌وشلوار می‌پوشند اما ما نیمه برهنه باید در تلویزیون حاضر شویم؟ چرا ما زنان باید در تمام تبلیغات از عطر گرفته تا سیگار و ... به‌صورت نیمه عریان حاضر شویم؟ بعد از تفکر زیاد، زندگی شخصیم را تغییر دادم.
یکی از شخصیت‌های دیگری که روی من اثر گذاشته است، دوست عمران است که یک بیمارستان مخصوص سرطانی‌ها ساخته و افراد فقیر را به‌صورت رایگان مداوا می‌کند. او به من گفت به خدا اعتقاد داشته باش و اعمال نیکو انجام بده، این اساس مسلمانی است. انسان دارای بعد جسمانی و روحانی است و همان‌طور که باید به بعد جسمانی رسید باید به رشد و تربیت روح نیز اهتمام ورزید. من هرگز به این نکته توجه نکرده بودم. لذت‌های جسمانی زودگذر هستند اما لذات روحی زیباتر و پایدارترند.
گفتگو با عمران خان ادامه پیدا کرد و کتاب‌های مختلفی را به من معرفی کرد. یکی از آن‌ها «انسان در اسلام» بود که در من اثر عمیقی گذاشت. یک خدای واحد وجود دارد که جهان را خلق کرده است که بسیار مهربان و بخشنده و بخشایش گر است. خداوند از هر چیزی در جهان بزرگ‌تر است و به ما از رگ کردن نزدیک‌تر است. ما فقط باید خداوند را بپرستیم نه چیز دیگری. من به مباحث مشترک بین اسلام و مسیحیت پرداختم؛ مطالب راجع به اختیار انسان و مسؤولیت انسان در قبال اعمالش. برایم جالب بود که انسان مسؤولیت اعمال چند هزار سال شخص دیگری را بر عهده ندارد و به عبارتی موروثی بودن گناه نخستین در مسیحیت غیرعقلانی است و با عدالت خداوند سازگار نیست. خداوند پیامبران متعددی را برای ما فرستاده است و حضرت محمد (صلی‌الله علیه و اله) خاتم انبیاء است و اسلام آخرین دین است. عمران خان مرا به پاکستان دعوت کرد. در پاکستان علاوه بر بازدید از اماکن دیدنی با مردمی مهمان‌نواز و مهربان و باایمان برخورد کردم. اولین بار بود که متوجه شدم انسان بدون الکل نیز می‌تواند شاد باشد. در کوهستان با مردمی برخورد کردم که ازنظر مالی فقیر بودند اما ازنظر ایمان بسیار ثروتمند. با ماشین عمران خان که به گردش می‌رفتیم، مردم اطراف ما را می‌گرفتند و برخی از مردم برای ساختن بیمارستان پول می‌دادند، زنان را می‌دیدم که جواهرات خود را هدیه می‌دادند. عمران خان می‌گفت پول بیمارستان را همین مردم بینوا داده‌اند نه ثروتمندان. این خیرخواهی و کمک به دیگران انگیزه‌ای جز رضایت الهی نداشت. من با فرهنگ شرقی‌ها آشنا شدم. به اهمیت توجه به روح واقف شدم و به تحقیق و پرسش پرداختم. خداوند به‌ظاهر انسان‌ها نگاه نمی‌کند بلکه به قلب و اعمال انسان نگاه می‌کند. کم‌کم با قرآن و آموزه‌های آن آشنا شدم. اسلام اثر زیادی در سبک زندگی‌ام گذاشت و هرگاه دچار فشارهای روحی می‌شدم به قرآن کریم مراجعه می‌کردم و آرام می‌شدم. خداوند به نیات اعمال ما نگاه می‌کند و به اعمال خوب ما پاداش نیکو می‌دهد. دست خدا بالای همه دستهاست.
بعد از سه سال تحقیق راجع به اسلام و پایان یافتن دوستی‌ام با عمران خان، یافتم که اسلام یک درس نظری دانشگاهی نیست؛ بلکه اگر می‌خواهید که میوه‌های معنویت را مزه و احساس کنید باید آن را تجربه کنی و ایمان بیاوری.
کتاب من «از MTV تا مکه» یک رویداد یک‌شبه نبود، یک جریان طولانی‌مدت بود. کسانی که می‌خواهند مسلمان شوند توجه داشته باشند که یک‌شبه مجبور نیستند که فرشته شوند. می‌دانم اگر یک‌قدم به‌سوی خداوند گام برداریم خداوند ده قدم به‌سوی ما گام برمی‌دارد.
هنگامی‌که مسلمان شدم، اجرای در تلویزیون را باسابقه درخشان هفت‌ساله و گرفتن جوایزی در این رابطه ترک کردم. ولی خیلی چیزها را به دست آوردم؛ به دنیا از منظر معنوی نگاه کردم و حقیقت دنیا را به‌گونه‌ای دیگر یافتم. یافتم که برخی از سختی‌ها برای انسان مفید است و باعث جلا دادن و پرورش روح انسان می‌شود. طبق روایات اسلامی ما باید شاکر نعمت‌های الهی باشیم و در برابر مشکلات صبور باشیم.
من کتابم را برای غربی‌ها نوشتم تا بخشی از اسلام هراسی آن‌ها را از بین ببرم و اسلام را به آن‌ها معرفی کنم و بگویم که آنچه شما از رسانه‌ها دریافت کرده‌اید، درست نیست و ما با غیرمسلمانان دوست هستیم مگر با ما دشمنی و سر جنگ داشته باشند. تروریسم و اعمال داعش با روح اسلامی سازگاری ندارد و اعمال تروریست‌ها ارتباطی با اسلام حقیقی ندارد.
خیلی متشکرم والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

کد ویدئو برای استفاده در وبلاگ یا سایت شما:

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.