منزلت وصی در کلام نبی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در همه غزوات حاضر و پرچمدار لشکر اسلام محسوب میشد، در غزوه بدر، اُحد، خندق، خیبر و ... فرمانده لشکر بود، با اینکه زیر 30 سال سن داشت و در سنین جوانی به سر میبرد، اما هیچگاه به دشمن پشت نمیکرد، از همینرو زرهاش پشت نداشت، عاشق جهاد و شهادت در راه دین و اسلام بود، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نیز خوب میدانست که علی (علیه السلام) عاشق شهادت است. سال نهم هجری و اواخر عُمر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است، که خبری تلخ به علی (علیه السلام) رسید. خبر تلخ از این قرار بود، که علی (علیه السلام) باید در شهر بماند و در جنگ تبوک شرکت نکند.
علی وقتی این خبر را شنید، ناراحت و نگران به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) رهسپار شد و عرض کرد: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) من دوست دارم، به همراه شما در جنگ تبوک حاضر شوم، من را از توفیق جهاد در راه خدا، محروم نکنید!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: علی جان! احتمال اینکه یهودیان در غیاب من به مدینه حمله کنند، وجود دارد، باید کسی در مدینه جانشینی من را بر عهده گیرد، که لیاقت داشته باشد و تو سزاوارترین فرد، برای این کار هستی.
علی (علیه السلام): یا رسول الله؛ برخی من را با سخنانشان آزار داده و میگویند که علی به همراه زنان و کهنسالان در شهر مانده است! پیامبر (صلی الله علیه و آله): علی جان، ناراحت نباش؛ تو در نزد من مثل هارون برای موسی هستی، تو از همه جهت مانند من هستی، جز اینکه پیغمبر نیستی![1]
این اولین و آخرین باری نبود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این جمله را به علی (علیه السلام) میگفت، بلکه بارها و بارها، همگان این جمله را از پیامبر شنیده بودند و شاید این دفعه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) میخواست با ذکر این جمله، جانشینی علی در مدینه را بهصورت عملی به همهی مردم بفهماند، که منظور از «منزلت» خلافت و جانشینی است.
اکنون به چند مورد از مواردی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) منزلت علی (علیه السلام) را در پیش همگان اعلام فرمود، اشاره میشود:
سال دوم هجری، پس از اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به همراه تعدادی از اصحاب به مدینه هجرت کرد، برای اینکه اُلفت و محبت بین انصار و مهاجرین را بیش از پیش کند، بین مسلمانان صیغهی اُخوت خواند، در این میان علی تنها ماند، ناراحت شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: یا رسول الله! همه را برادر هم معرفی کردی، اما برای من برادری معرفی نکردی!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علی! تو برادر من و به منزله هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست.»[2]
سال سوم هجری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند، ماموریت یافت، تا درب همه خانههایی که به مسجد، باز میشد را ببندد، بجز درب خانه خودش و علی؛ در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «یا علی! هر آنچه درباره احکام حضور در مسجد برای من حلال است، برای تو نیز حلال است. یا علی! آیا کافی نیست که تو برای من به منزله هارون، برای موسی باشی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست؟»[3]
سال هفتم هجری وقتی درب قلعهی خیبر به دست توانای علی (علیه السلام) از جا کنده شد و قلعه بهدست نیروهای اسلام فتح شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «اگر نبود که درباره تو، گروهی از امّت من هر آنچه نصارا درباره عیسی بن مریم گفتند، بگویند (مقام الوهیت و ربوبیت)؛ هر آینه دربارهی تو سخنانی میگفتم که زان پس، هرگاه نزد آنان عبور میکردی، به خاک پای تو و پسمانده آب طهارت تو برای شفا یافتن، تبرک میجستند؛ اما همین قدر تو را بس که تو از من و من از توام؛ تو از من ارث میبری و من از تو؛ تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست؛ تو دِین مرا ادا کرده و بر اساس سنّت من میجنگی و...»[4]
اینها مواردی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در منزلت علی (علیه السلام) بیان کرد، آیا اینها کفایت نمیکرد تا مردم از راه حق منحرف نشده و سقیفه را برای تعیین خلیفه، تشکیل نمیدادند!
پینوشت:
[1]. «حدثنا مُسَدَّدٌ حدثنا يحيى عن شُعْبَةَ عن الْحَكَمِ عن مُصْعَبِ بن سَعْدٍ عن أبيه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) خَرَجَ إلى تَبُوكَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِيًّا فقال أَتُخَلِّفُنِي في الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ قال ألا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى إلا أَنَّهُ ليس نَبِيٌّ بَعْدِي». بخاری، الجامع الصحيح المختصر، دار النشر، دار ابن كثير، اليمامة، بيروت: 1407، 1987 ، الطبعة الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 4 ص 1602
[2]. «إنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) آخی بین المسلمین، ثمّ قال: یا علیّ أنت أخی و أنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی.» فضائل الصحابة، أحمد بن حنبل، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 1131.
الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، بن عبد البر (م 463)، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412،ج3، ص1099.
[3]. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، موسسه الرساله، بیروت1403، ج2، ص1131، ح1131.
[4]. السیوطی، الخصائص الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت1405ه، ج2، ص424.
افزودن نظر جدید