پیرامون عید رضوان بهائی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از توافق برای اخراج بابیان از عراق به استانبول، حسینعلیبهاء در باغ نجیبیهی بغداد که بعدها به باغ رضوان معروف شد، زمزمهی ادعای «مَن یُظهرهاللهی» کرد. علاءالدین جورابچی در اینباره مینویسد: «حضرت بهاءالله در سن 46 سالگی در باغ نجیبیّه بیرون شهر بغداد، خود را موعود بیان «مَن یُظهرهالله» و موعود همهی کتابهای آسمانی و ظهور کلی الهی خوانده و به پیروان حضرت نقطه بیان، اظهار و اعلان فرمود. از این رو عید اَعظم بهائیان در این هنگام (بهار سال 1863 م) است».[1]
همانطور که آمد یکی از ادعاهای حسینعلینوری، ادعای «مَن یُظهرهاللهی» بوده است؛ اینک به داستان مَن یُظهرهاللهی و اینکه این کلمه از کجا نشأت گرفته، میپردازیم. علیمحمد شیرازی، سرکردهی بابیان و زمینهساز تشکیل بهائیت، در ابتدای بروز انحراف و فسادش، ادعای بابیت امامزمان (عجّلالله تعالی فرجه الشریف) را میکرد [2] و بر آن تأکید داشته و هیچ ادعای دیگری نداشت؛ اما پس از چند سال، ادعای قائمیت کرد و گفت: من همان مهدی هستم که شما منتظرش بودید. [3] پس از آن نیز ادعای نبوّت [4] و سپس ادعای خدایی کرد.[5]
در این میان علیمحمد متوجه شد که ادعاهای جدیدش با ادعاهای قبلی جور در نمیآید، لذا تصمیم گرفت نوشتهها و ادعاهای قبلی را توجیه و تأویل کند، از این رو تمام ادعاهای باطل قبل و بعدش را تبدیل به یک کلمهی جامع، کُلی و مُبهم به نام «مَن یظهرهالله» کرد. رهبر بهائیان، حسینعلینوری که خیلی زیرک و مرموز بود و ادعاهایی نظیر علیمحمد نیز داشت [6]، همان ابتدا از عنوان «مَن یُظهره اللهی» استفاده کرد تا بعداً به خاطر ادعاهای گزافش دچار مشکل نگردد و در پی توجیه بر نیاید. اما در این بین، چند اشکال به ادعای پیشوای بهائیان، وارد است. از جمله اینکه:
اولاً: حسینعلیبهاء چگونه خود را جانشین علیمحمد باب معرفی و ادعای مَن یظهره اللهی میکند، در حالی که علیمحمد به صراحت جانشین خود را جناب صبحاَزل معرفی کرده بود.[7]
ثانیاً: علیمحمد شیرازی، زمان ظهور مَن یظهره الله را ۶۶۲ سال بعد از نوشته شدن کتاب بیان دانسته است.[8] پس حتی ادعای پیغمبری رهبر بهائیان، از تأیید رئیس فرقهی ضالّهی بابیان نیز محروم است، چه رسد به ادیان الهی گذشته.
ثالثاً: بعد از مرگ علیمحمد شیرازی در سال ۱۸۵۰ تعدادی از بابیان که تا فاصله ۲۰ سال پس از مرگ او ادعای «مَن یُظهِرُه اللهی» کردند، بیش از ۲۵ نفر بودهاند.[9] پس از کجا معلوم است ادعای نبوت رهبر بهائیان صحیح باشد و ادعای دیگران باطل! (هرچند بنا به گفتهی قرآن کریم، پیامبر اسلام آخرین پیامبر است و ادعای همگی ایشان باطل بوده است).
حسینعلیبهاء که از سال 1285 هـ.ق به عکّا در فلسطین اشغالی تبعید شد، تا سال 1309 حدود 24 سال، بساط ادعای الوهیّت و ربوبیت را پهن کرد و مشغول نوازش بندگان ذلیل و گرفتن اموال آنان به عناوین مختلف گردید و رفته رفته خود و جانشینانش، صاحب مزارع و قصرهای باشکوه گردیدند.
پینوشت:
[1]. علاءالدین جورابچی، بهاءالله موعود کتابهای آسمانی، ص 167.
[2]. علیمحمد شیرازی، أحسن القصص، ص 2.
[3]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، ص 43.
[4]. ج. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه: ع بشیر الهی، هـ رحیمی و ف سلیمانی، ص 25-24.
[5]. علیمحمد شیرازی، لوح هیکلالدین، ص 5.
[6]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: ادعای خدایی و خدا آفرینی حسینعلینوری
[7]. اين صورت وصيت را ادوارد بروان از متن خط علي محمد باب استنساخ كرده و در كتاب نقطة الكاف منتشر نموده است (مقدمه نقطة الكاف، ط بريل در ليدن سنهي 1328 هجري صفحه له).
[8]. علیمحمد شیرازی، لوح هیکل ص۴ سطر ۱۲.
[9]. قرن بدیع، شوقی افندی، مؤسسه معارف بهائی، کانادا۱۹۹۲، ص 261.
افزودن نظر جدید