دولت درويشان

  • 1392/07/29 - 12:19
یکی از ادعاهایی که صوفیه آن را انکار می کند، دخالت در سیاست است. اما عملا می بینیم عده ای از اقطاب با گشاده رویی مناصب حکومتی را قبول کرده و تا چند نسل آن منصب را حفظ می کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولا صوفيه از دخالت در امور اجتماعي پرهيز مي کند تا بتواند حصاري دور خود بتند و خود را از اجتماع، مخصوصا سياست دور نگاه دارد. اما اين امر دروغي بيش نيست و بعلتي که صوفي در ميان مردم جايگاهي ندارد و ميداني براي شرکت در امور سياسي ندارد نمي تواند در امور سياسي دخالت کند و همچنين به علت اينکه اتفاقي ميان اهل خانقاه نيست ايشان نمي توانند در امور سياسي دخالت کنند چرا که هر فرقه اي، فرقه ديگر را رد مي کند و خود را بر حق مي داند. 
مدعي ما در نسبت دادن دروغ به ادعاي صوفيه، قبول مقام نايب الصدري رحمت عليشاه از محمد شاه است که جريان آن به شرح ذيل مي باشد.
فضاي ايران آن روز آبستن حوادثي مهم بود. از قضا در اواخر سال 1249 هجري فتحليشاه قاجار فوت کرد و نوه او محمد شاه به جاي او به تخت جانشيني نشست و پرده از راز نهاني برافتاد.
سلطان جديد ممالک محروسه – برخلاف شاه پيشين – با فقرا ارتباط داشت و به جناب مست عليشاه در خفا ارادت مي ورزيد[1]، از اين لحظه به بعد شرايط عالم عرفان به کلي ديگرگون شد و مشکلات پيشين رو در عدم نهاد. در کوتاه مدتي زمام امور مملکتي به دست ارادتمندان بزرگان افتاد و مردم نيز چون ديدند، ترک رويه پيشين گفته و در مکرمت عارفان مبالغه تمام نمودند و کساني که تا پيش از آن ظروف فقيران را نجس مي شمردند، من بعد بر يکديگر پيشي مي گرفتند که از مانده غذاي آنها براي تبرک بخورند.
جناب ميرزا زين العابدين شيرازي با لقب رحمت عليشاه در سال 1250 قمري به اشاره مست عليشاه عازم محلات شد و مقارن فوت فتحعليشاه در اصفهان به اشاره مرشدش به منظور تعزيت و تهنيت محمد شاه قاجار به دار السلطنه تبريز شتافت و از آنجا در معيت محمد شاه به پايتخت نزول اجلال فرمود.
طولي نکشيد که بنا به خواهش محمد شاه حضرت مست عليشاه شيرواني نيز از شيراز به تهران تشريف فرما شده و مورد توقير و احترام فراوان قرار گرفتند و اکابر سلسله جليله نعمت اللهيه همانند جناب رحمت عليشاه و جناب ميرزا مسلم ارومي و جنال صدر الممالک اردبيلي به خير مقدم ايشان شتافتند و شبي همه اين بزرگان به دعوت محمد شاه بساط مجلس فقر و نياز در حضور حضرت مست عليشاه سبز نمودند. محمد شاه از فراز تخت مرمر به زير آمده و بر خاک نشست و در سطوت جذبه هاي پير طريقت اظهار نياز و تهيدستي حقيقي نمود.
از اعلام ارادت شاه قاجار اينکه منصب صدارت عظمي را به جنال نصرالله خان اردبيلي پيشنهاد نمود، اما وي آنرا نپذيرفت. فلذا حاج ميرزا آغاسي که از حاضران اين مجلس و از فقراي سلسله عليه نعمت اللهيه و از ارادتمندان حاج آقا ملا عبدالصمد همداني بود، عهده دار اين سمت شده و نصرالله خان، خلعت مقام صدرالممالکي بر تن نمود و به اشاره وي محمد شاه قاجار منصب نايب الصدري را به جناب رحمت عليشاه تفويض کرد.[2]  پس از آن آقا محمد شاه براي استمالت از حضرت مست عليشاه و جبران تمام مصايبي که برايشان رفته بود و براي آنکه خاطر ارجمندش بيش از اين از غلبه عوام و حقد جهال و حسادت بي خبران آزرده نشود و دوران آوارگيشان به سر آيد و براي اثبات مراتب ارادتمندي و ادب خويش به ايشان، شش دانگ ده کشن را – که ساليانه هزار تومان عوايد آن بود –  در چهار کيلومتري شيراز خدمتشان تيول کرد. در سال 1251 هجري قمري حضرت رحمت عليشاه- با عهده داري کليه مناصب دولتي ايالت فارس و با فرمان نايب الصدري- رهسپار شيراز شده و بر اريکه نايب الصدري تکيه زد و به اين ترتيب وعده پير روشن ضمير که فرموده بود:« اين کار تو راست که دور رحمت است»[3] تحقق يافت.
در پايان متوجه مي شويم که اگر براي صوفيه مجالي براي شرکت در سياست مي بود، حتما از اين امر فرو گذار نمي کرد و ميدان سياست را رها نمي نمودند. همانطوري که اقطاب گذشته سعي در برقراري ارتباط با شاهان داشتند و وابستگان خود را به هر نحو ممکن در اداره امور مملکت جاي مي دادند تا در صورت ممکن بتوانند از آن مقام به نفع خود استفاده کنند.   
منابع:
1-حدائق السياحه مقدمه چاپ ص ه
2-فرمان نايب الصدري کتاب درآمدي بر تحولات تاريخي سلسله نعمت اللهيه در دوران اخير صص68 و 69 
3-  طرائق الحقائق ج 3 ص 389

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.