جایگاه امام حسن(ع) در گفتار علمای اهل سنت

  • 1399/07/03 - 00:24
امام حسن مجتبی (علیه السلام) در میان فرق اسلامی چنان می‌درخشد که الگویی تمام عیار برای مردم بود، الگویی که راه حقیقت را برای همیشه تاریخ روشن کرده است. البته دشمنان حضرت سعی در گمرنگ جلوه دادن جایگاه او را داشته‌اند، اما چون از ریشه ولایت نبوی و علوی تغذیه نمود، هیچ عیب و نقصی، آن ستاره پرنور شجره عصمت و طهارت را دچار چالش نکرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جایگاه امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دوران زندگانی با برکتش در میان فرق اسلامی چنان می‌درخشد که الگوی تمام نمای پیامبر را برای مردم تداعی می‌کند، الگویی که راه حقیقت را بر پویندگان آن حضرتش برای همیشه تاریخ روشن کرده است و همگان را بر آن داشته که خط مشی او را دنبال کنند، چرا که هیچ عیب و نقصی برای او رقم زده نشده که اشخاص را به انحراف و اشتباه بیندازد، البته در این میان دشمنان حضرتش سعی در کم‌رنگ جلوه دادن جایگاه شخصیتی او را داشته‌اند، اما چون از ریشه ولایت نبوی و علوی تغذیه نمود و مستقیماً از آن‌ها کسب فیض نمود، لذا هیچ عیب و نقصی، راه خود را نتوانست بگشاید و آن ستاره پرنور شجره عصمت و طهارت از خانواده پیامبر را دچار چالش کند، چرا که او در زمان حیات با برکت خود یگانه دهر بود و کسی به همپای او نرسد که گوی سبقت را از ایشان برباید.

در این نوشتار مختصر، نیم‌نگاهی به جایگاه آن حضرت از کتب علمای اهل سنت می‌اندازیم تا به مصداق بارز سخن پیامبر که فرمودند: «خلفاء امتی اثنا عشر خلیفه.[1] جانشینان امت من دوازده نفرند»، پی می‌بریم که یکی از این دوازده نفر وجود مقدس این امام (علیه السلام) است که اهل سنت در کتب خود به آن اقرار دارند و وصف او را در کتب خود بیان داشته‌اند.
زمخشری این عالم بزرگ اهل سنت در کتاب خود «ربیع الابرار» در حالات آن حضرت روایت می‌کند و می‌نویسد، حسن بن علی (علیهما السلام) چنان بود که چون از وضوی نماز فارغ می‌شد، رنگش تغییر می‌کرد و می‌فرمود: «حقّ علی من اراد ان یدخل علی ذی العرش ان یتغیّر لونه.[2] شایسته است کسی‌که می‌خواهد با خداوند روبرو شود، رنگ و رویش تغییر کند».
و یا ابونعیم اصفهانی از علمای بزرگ اهل سنت از حارث همدانی روایتی را در کتاب خود آورده است که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) درباره مروّت سئوالات زیادی را از فرزندش امام حسن (علیه السلام) نمود و آن بزرگوار به تفصیل پاسخ داده است.[3] و همچنین ابن عساکر دمشقی در کتاب خود از ابن عباس روایت می‌کند که او گفته است: روزی گاو ماده‌ای از کنار امام حسن (علیه السلام) گذشت، امام حسن فرمود: «هذه حبلی بعجله انثی لها غرّه فی جبهتها و راس ذنبها ابیض» این گاو، گوساله ماده‌ای در شکم دارد، پیشانی سفید که سر و دمش نیز سفید می‌باشد؛ ما به همراه قصاب به راه افتادیم تا گاو را کشت. گوساله را به همان ترتیب دیدیم که حسن (علیه السلام) توصیفش را کرده بود، پس به او عرضه داشتیم، مگر خداوند نمی‌فرماید: «و یعلم ما فی الارحام.[لقمان/34] و آن‌چه در رحم‌های مادرانتان است می‌داند، پس چگونه آن را دانستی؟ حضرت فرمود: «انّا یعلم المخزون المکتوم الذی لم یطلع علیه ملک مقرّب و لانبّی مرسل غیر محمد و ذریته.[4] ما مخزن مکتوم را که نه ملک مقرّب الهی از آن آگاه است و نه پیامبر مرسل، جز محمد (صلی الله علیه و آله) و ذریه پاکیزه‌اش، می‌دانیم».
و یا ابن حجر هیثمی در کتاب «الصواعق المحرقه» خود جریان سخنوری امام حسن (علیه السلام) را که با سرشت او از دوران کودکی تا بزرگسالی او عجین شده بود را بیان می‌کند و می‌گوید: «در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم، امام حسن (علیه السلام) به مسجد آمد و ابوبکر را بالای منبر جدّش رسول الله دید که نشسته و سخنرانی می‌کند، امام حسن با لحن کودکانه‌اش و جمله کوتاه و پرمعنا که همگان را به شگفتی واداشت، رو به ابوبکر کرد و با صدایی رسا فرمود: پائین بیا، از منبر پدرم پائین بیا، و بالای منبر پدر خودت برو. ابوبکر غافل‌گیر شده و با شرمساری پاسخ داد، راست می‌گویی، به خدا که این منبر پدر توست نه منبر پدر من».[5]
و یا یعقوبی در کتاب تاریخ خود به نقل از معاویه می‌گوید که معاویه با این‌که دشمن واقعی حضرت بود و سعی در پرده‌پوشی فضائل آن حضرت داشت، با این‌وجود درباره سخنوری امام حسن (علیه السلام) می‌گفت: «حسن تنها کسی است که وقتی سخن می‌گفت، آرزو می‌کردم که گفتارش را ادامه دهد. من درباره هیچ کسی چنین احساسی نداشته‌ام و کلمات تندی را از او هرگز نشنیده‌ام».[6]
و یا ابن ابی‌الحدید در کتاب معروف خود شرح نهج البلاغه می‌نویسد: «امام حسن (علیه السلام) فردی شجاع و جسور بود و از مرگ ترس و بیمی نداشت و در رکاب پدر بزرگوار خود در خط مقدم می‌جنگید و از همگان پیشی می‌گرفت و بر قلب سپاه دشمن می‌زد، و آن‌قدر آمادگی او برای جانبازی در راه حقّ زیاد بود که امیرالمومنین علی (علیه السلام) در جنگ صفین به اصحاب خود می‌فرمود، او و برادرش را از ادامه جنگ باز دارید تا نسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با کشته شدن این دو نفر از بین نرود».[7]
و همچنین ابن خلدون در کتاب تاریخ خود می‌نویسد: «امام حسن (علیه السلام) در جنگ‌های پدرش علی (علیه السلام) و حتی در زمان خلفا که بسیاری از نبردها با اذن امام علی (علیه السلام) صورت می‌گرفت، همواره در جبه نبرد شرکت می‌جست و یکی از فرماندهان سپاه اسلام به‌شمار می‌رفت».[8]

پی‌نوشت:

[1]. مسنداحمد، احمد بن حنبل،دارالاکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص106؛
كنز العمال، متقی هندی، موسسة الرسالة، بیروت: ج12، ص33.
[2]. ربیع الابرار، زمخشری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، (1412ق)، ص193. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. حلیه الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج6 ص35.
[4]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص42.
[5]. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ص105. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، تحقیق محمد ابراهیم آیتی، ج2 ص158.
[7]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص73. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. مقدمه تاریخ ابن خلدون، داراحیاء التراث الربی، بیروت، لبنان، ج2 ص128.
- تاریخ طبری، ابن جریر طبری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ج14 ص18.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.