اینکه برخی از اقطاب سلسلههای صوفیه، سنی مذهب بودهاند، چگونه با شیعه بودن آنها سازگار است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ واقعیت این است که خاستگاه صوفیه اهلتسنن است نه شیعه، زیرا سر سلسله تصوّف از سفیان ثوری گرفته تا ابوهاشم کوفی و یا حسن بصری همگی غیرشیعهاند.[1] و همینطور مشایخ بعدی از قبیل جنید بغدادی و شبلی و... همگی از مخالفان اهلبیت (علیهمالسلام) بودند.[2] بنابراین از نظر بررسی تاریخ تصوّف نمیتوان درمیان سلسله پیشین صوفیه غیر از افراد سنّی مذهب، فرد موثق و معروفی از شیعه پیدا کرد. اما در میان سلسله متأخر صوفیه برخی از شیعیان یافت میشوند که آنان تعالیم و آموزههای صوفیانه خود را از مشایخ غیرشیعی گرفتهاند. [3]
پرسش اصلی این است که یک فرد شیعه برای تمام اعمالش باید حجت شرعی داشته باشد، پذیرش سخنان شیخ و طریقت مریدی و شیخی، با عقیده شیعه که باید تابع امام معصوم (علیهالسلام) باشد، تعارض آشکار دارد. به همین جهت عدهای از افراد صوفی که مذهب امامیه داشتهاند در این گمان بودهاند که میان تصوّف و تشیع راستین فرقی نیست چه اینکه افکار و اندیشههای صوفی ملازمت تام با تشیع دارد. آنها گمان کردند که از سلاسل طریقتی شیعه، طریقه نعمتاللهی به واسطه معروفِ کرّخی به امام رضا (علیه السلام) میرسد. معروف کرّخی معاصر امام رضا (علیه السلام) است و شاگردان او جنید بغدادی و سری سقطی از ارادتمندان به امام جواد و هادی و عسگری (علیهم السلام) بودهاند و از آن امامان در امور طریقتی اجازه گرفتهاند.[4]
اما واقعیت تاریخی و نیز رجال شیعه از پیوند میان صوفیه و اهلبیت (علیهم السلام) خبر نمیدهد، بلکه مطابق اخبار و روایات تمامی سلسلههای صوفیه مورد نکوهش و مذمت اهلبیت (علیهم السلام)بودهاند.[5] گذشته از این، شخص شاه نعمتالله ولی معترف است که سنی اشعری میباشد و در شعر معروف خود میگوید:
ای که هستی محب آل علی
مؤمن کاملی و بی بدلی
ره سنی گزین که مذهب ماست
ورنه گم گشته ای و در خللی
رافضی کیست دشمن بوبکر
خارجی کیست دشمنان علی
هر که او هر چهار دارد دوست
امت پاک مذهب است و ولی
دوست دار صحابه ام به تمام
یار سنی و خصم معتزلی
مذهب جامع از خدا دارم
این هدایت بود مرا ازلی
نعمت اللهم و ز آل رسول
چاکر خواجه ام خفی و جلی[6]
علّت دومی که باعث شده تا شیعیان صوفی از مشایخ سنّی پیروی کنند این است، که اساساً در مکتب تصوف نوعی پلورالیسم معرفتی وجود دارد. آنان معتقدند که انسان کامل در انحصار هیچ حوزه مشخص دینی و مذهبی نیست.[7] بر این اساس مذهب در نگاه (تصوف) چندان جایگاه و پایگاهی ندارد. مهم این است که راه وصول به حق بعدد هر ذرّه از موجودات، متعدد است. ابن عربی گوید: «عقد الخلایق فی الاله عقایداً و انا اعتقدت جمعی ما عقدوه[8] اعتقادات درباره خدایان مانند خدایان متعدد است و تمام این اعتقادات صورتهایی از یک اعتقاد است.»
در واقع این نگاه پلورالیستی به حق، میتواند توجیهگر پیروی شیعه از سنی و یا بالعکس باشد شاید آنانکه مسئله مذهب و حقانیت آن برایش مهم نباشد بتوانند در زیر نگاه «پلورالیسم» معرفتی پیروی از مذهب دیگر را توجیه کنند؛ اما نمیتوانند از مباحث اصلی و مبنایی پلورالیسم، با تسامح و تساهل، بگذرند. شاید برای صوفیه که به راحتی از شریعت در برابر طریقت چشم میپوشیدند، و در حدی به قلندری و اباحهگری دست میزدند،[9] پذیرش مبانی پلورالیسم را هم قلندرانه و رندانه حل کنند تا به راحتی از عقل سلب مسؤولیت کنند و از منطق و استدلال نیز فارغالبال گردند.[10] چه اینکه: «فمرعی یغزلان و دیر لرهبان و بیت لأوثان و کعبة طائف الواح توراة و صحف القرآن آدین بدین الحسب انی تو جهت رکائیه فالحب دینی و أیمانی[11] بدرستی که اکنون دل من برای پذیرش همه صورتها آماده است. پس چراگاهی که برای غزالان است و دیری که برای راهبان است و خانهای که برای بتان و کعبهای که برای طوافکنندگان است و لوحهای تورات و صفحههای قرآن (همه در دل ما جای دارد.) ما به "دین و دوستی و محبت" ایمان میورزیم و به راستی که روی خود را به سوی قافله عشق نمودهایم پس دوستی و مهرورزی دین و ایمان من است» به حکم عقل و شرع توجیهپذیر نمیباشد و یکی از انحرافات جدی تصوّف همین نگرش حقباوری، باورهای متعدد و متضاد میباشد.
اگر تعلیمات شیخ بالاتر و مهمتر از دستورات شرعی تلقی شود که رقص و سماع و عشق به مردان و نیز زنان زیبارو طریق وصول به خداوند تلقی شود، طبیعی است که با تأثیرپذیری از این نگرش، باور به متناقضات ضدعقلانی نیز ممکن و آسان خواهد شد. بنابراین وقتی از منظر صوفی بتخانه و مسجد کافر و مسلمان یکسان باشند[12] در این صورت مسئله، مذهب اصلاً اهمیت ندارد. انسان صوفی با خیال آسوده میتواند تعلیمات خود را از شیخی که مذهب مخالف او را داراست بیاموزد.
پینوشت:
[1]. عمید زنجانی، عباسعلی، بررسی در تاریخ تصوف، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1367، ص 191.
[2]. برقعی آبادانی، سیدابوالفضل، حقیقت العرفان، ص 299، بیتا و بیجا.
[3]. مبلغ أبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، چاپ اول، 1376، انتشارات حر، ص 105.
[4]. تاریخ صوفی و صوفیگری، ص 106 و 105.
[5]. فروع کافی، ج 5، کتاب معیشت باب دخول الصوفیه علی ابی عبدالله ـ علیهالسلام ـ ، چاپ اول 1413، دارالاضواء بیروت ص 67-72.
[6]. الهامی، داود، جستجو در عرفان اسلامی، ص 121 به نقل از دیوان شاه نعمتالله ولی، ص 487، چاپ اول 1376، مکتب اسلام، قم.
[7]. یثربی، سیدیحیی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، سال 1370، قم، ص 154.
[8]. منبع پیشین، 154-152 به نقل از فصوص الحکم، ص 93.
[9]. طباطبائی، علامه، سیدمحمدحسین، المیزان، ج 5، ص 283 ـ 281، ط روم، 1390 هـ ق دارالکتب الاسلامیه قم.
[10]. تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص 318.
[11]. منبع شماره اول، همان، شعر منسوب به ابن عربی:
[12]. فلسفه عرفان، ص 175 به نقل از فصوص الحکم ابن عربی، ص 113.
افزودن نظر جدید