نگاهی به زندگی علی و فاطمه (علیهما السلام)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از معضلات جامعه امروزی مشکلات مربوط به ازدواج است، که فراروی خانوادههای ایرانی خودنمایی میکند. مشکلاتی که بیشتر خودساخته و بر اثر دوری از مکتب اهلبیت به وجود آمده است. بسیاری از دختران و پسران، ازدواج را به تأخیر میاندازند چون شرایط سنگینی برای ازدواج قرار دادهاند. مهریه سنگین، خانه و ماشین و کالاهای بسیار تجملی که برای خیلی از خانوادهها تهیه آن مقدور نیست. این در حالی است که بهترین زوج در عالم هستی، زندگی بسیار زاهدانهای را شروع کردند
با اینکه فاطمه (علیهاالسلام) دختر حاکم جامعه اسلامی بود، ولی بااینحال زندگی بسیار سادهای را با حضرت علی (علیهالسلام) شروع کرد. این مقاله زندگی زناشویی علی و فاطمه (سلامالله علیهما) را به نقل از کتاب الطبقات الکبری مورد توجه قرار میدهد.
ابوعبدالله محمد بن سعد بن منیع، مشهور به کاتب واقدی (168-230) مورخ و سیره نویس مشهور بغداد و مؤلف کتاب الطبقات الکبری است. او از موالی حسین بن عبدالله نواده عباس عموی پیامبر بود. کتاب الطبقات الکبری از قدیمیترین آثار در زمینه طبقات و مشتمل بر تاریخ دو قرن نخست اسلامی، آگاهیهای جامع و گستردهای درباره صحابه و تابعین و عالمان تا زمان مؤلف است. این کتاب از طریق دو شاگرد مؤلف، حارث بن محمد بن ابی اسامه (م 282) و حسین بن محمد بن فهم (م 289) بهدست ما رسیده است. مطالب آن بسیار قابلتوجه و در موارد زیادی منحصر بهفرد است. به همین جهت کهنترین آگاهیهایی در رابطه با صحابه و تابعین را باید از این کتاب دانست.[1]
خواستگاری:
کاتب واقدی ماجرای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) را اینگونه به تصویر میکشد: «ابوبکر فاطمه (علیها السلام) را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواستگاری کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: ای ابوبکر درباره ازدواج فاطمه منتظر فرمان خدایم، ابوبکر این موضوع را به عمر گفت و عمر به او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تو را رد کرده است. پس از مدتی ابوبکر به عمر گفت: اینک تو فاطمه را خواستگاری کن و او چنان کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او هم همان را فرمود که به ابوبکر گفته بود که درباره ازدواج فاطمه منتظر فرمان خدایم، و چون عمر پیش ابوبکر آمد و او را آگاه کرد، ابوبکر گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تو را رد کرده است. پس از آن خویشاوندان علی (علیهالسلام) به او گفتند: فاطمه (صلی الله علیه و آله) را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواستگاری کن و او خواستگاری کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فاطمه را به همسری او درآورد، علی (علیهالسلام) برای تهیه مقدمات ازدواج، شتر و برخی از ابزار زندگی خویش را فروخت که بهای آن ۴۸۰ درهم شد». [2]
البته واقدی در نقل دیگری که مشهور بین شیعه و سنی است مینویسد: «علی (علیه السلام) فاطمه (علیها السلام) را خواستگاری کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) از او پرسید، چه چیزی را مهریهاش قرار میدهی؟ گفت: چیزی که کابین او قرار دهم پیش من نیست. فرمود آن زره که به تو بخشیدم کجاست؟ گفت پیش من است، فرمود همان را کابین او قرار بده. علی (علیهالسلام) چنان کرد و فاطمه (علیهاالسلام) را به همسری گرفت، عکرمه میگفته است ارزش آن زره چهار درهم بوده است».[3]
مراسم عروسی:
پسازآنکه ازدواج صورت گرفت، پیامبر (صلیالله علیه و آله) به علی (علیهالسلام) فرمود: «اکنون برای عروس باید ولیمه داد، سعد گفت: من گوسفند نری دارم و گروهی از انصار هم چند کیلو ذرت فراهم آوردند و چون شب زفاف فرا رسید، فاطمه (علیها السلام) را به خانه علی (علیه السلام) بردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: تا من نیامدهام کاری انجام مده. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، ظرف آبی خواست و در آن وضو گرفت و آن آب را بر علی (علیهالسلام) پاشید و به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشت: بارخدایا! بر آن دو و بر زندگی آن دو و بر فرزندان ایشان فرخندگی ارزانی دار.»[4]
واقدی در روایت دیگری به نقل از ام ایمن آورده است که «پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و کنار در حجره ایستاد و سلام داد و اجازه خواست و چون اجازه داده شد وارد شد و پرسید آیا برادرم اینجاست؟ ام ایمن میگوید: پرسیدم ای رسول خدا پدر و مادرم فدای تو باد، برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابیطالب؛ گفتم: چگونه برادر تو است درحالیکه دختر خود را به همسری او درآوردهای؟ فرمود: ای ام ایمن، منزلت او بدانگونه است، آنگاه ظرفی آب خواست و چون آوردند دستهای خود را در آن شست و علی (علیه السلام) را فراخواند، علی آمد و مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشست و آن حضرت از آن آب، میان شانهها و سینه علی (علیه السلام) پاشاند و سپس فاطمه (علیها السلام) را فراخواند و او بدون روسری و در حالیکه شرم و حیا داشت، خود را در لباسش مخفی میکرد، جلو آمد و رسول خدا از آن آب بر او هم پاشاند و فرمود: به خدا سوگند تمام خیرخواهی و کوشش خود را انجام دادم که تو را به همسریِ بهترین فرد خانوادهام درآوردم».[5]
جهیزیه:
به نقلهای متواتر بین شیعه و سنی جهیزیهی فاطمه بسیار ناچیز بود. ابو اسامة، از مجالد، از عامر به نقل از علی (علیه السلام) مینویسد: «هنگامیکه با فاطمه ازدواج کردم من و او بستری جز پوست گوسفندی نداشتیم که شبها بر آن میخوابیدیم و روزها روی آن برای شتر آبکش خود علف میریختیم و من و او را خدمتکاری جز خود او نبود».[6]
در روایت دیگری به نقل از عکرمه مینویسد: «هنگامیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فاطمه (علیها السلام) را به همسری علی (علیه السلام) درآورد، ازجمله جهازی که به او داده شده بود، تختی بندی بود که بندهایش طنابهای لیفی بود و متکایی که از لیف خرما انباشته بود و ظرفی چرمین برای آب خوردن و مشکی برای آب اندوختن، و اطراف خانه را با شن نرم هموار کردند».[7]
مسکن:
«چون علی (علیه السلام) با فاطمه (علیها السلام) ازدواج کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: خانهای برای خود جستجو کن. علی (علیه السلام) به جستجو برآمد و خانهای که اندکی از خانه پیامبر فاصله داشت فراهم آورد. پس از اندکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش فاطمه رفت و فرمود: میخواهم خانهات را به نزدیک خود منتقل کنم و جایی نمییابم فاطمه (علیها السلام) گفت: با حارثة بن نعمان گفتگو فرما که از خانه خود کوچ کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود حارثه چند بار برای ما کوچ کرده و من از او شرم دارم. حارثه از این سخن آگاه شد، نخست خانه خود را خالی کرد و سپس به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای رسول خدا! به من خبر رسیده که دوست داری فاطمه را نزدیک خود بیاوری و اینک خانههای من نزدیکترین خانههای قبیله بنی نجّار به شماست، و همانا که من و اموال من از خدا و رسول خداییم، و ای رسول خدا! به خدا سوگند اموالی را که از من میپذیری برای من خوشتر از اموالی است که رها میفرمایی، حضرت ختمیمرتبت فرمود راست میگویی خدایت برکت دهد. و فاطمه را به خانه حارثه منتقل فرمود».[8]
کار و تلاش:
«روزی علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) گفت: به خدا سوگند چندان آبکشی و کار کردهام که سینهام تنگی گرفته است، اینک خداوند برای پدرت اسیرانی را فراهم آورده است. به حضورش برو و از حضرتش خدمتکاری بخواه. فاطمه گفت: به خدا سوگند من هم چندان دستاس[9] کردهام که دستهایم تاولزده است. فاطمه به محضر رسول خدا رفت، آن حضرت از او پرسید دختر عزیزم به چه منظور آمدهای؟ حضرت شرم کرد که خواسته خود را بگوید و گفت: برای عرض سلام آمدهام و برگشت. علی (علیه السلام) از او پرسید چه کردی؟ گفت: شرم کردم که چیزی از رسول خدا بخواهم. آنگاه هر دو به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشتند، علی (علیه السلام) عرضه داشت: ای رسول خدا چندان کار و آبکشی کردهام که سینهام تنگی گرفته و دردمند شده است. فاطمه (علیها السلام) عرضه داشت چندان دستاس کردم که دستهایم تاولزده است، اینک که خداوند اسیران جنگی و گشایشی را فراهم فرموده است، خدمتکاری به ما عنایت فرمای.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به خدا سوگند به شما نخواهم داد و اهل صفه را که از گرسنگی شکمهایشان به پشت آنها چسبیده است، رها نمیکنم بهویژه که چیزی برای هزینه کردن بر ایشان نمییابم، من این بردگان جنگی را میفروشم و بهای آن را بر ایشان هزینه میکنم. علی و فاطمه برگشتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) اندکی بعد به خانه آن دو آمد و آنان زیر چادر یا پارچهای بودند، پارچهای که اگر سرهای خود را میپوشاندند پاهایشان از آن بیرون و برهنه میماند و اگر پاهایشان را میپوشیدند سرهایشان برهنه میماند، آن دو به احترام پیامبر از جای برخاستند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: بر جای خود باشید، آیا دوست دارید شمارا به چیزی آگاه کنم که بهتر از چیزی است که از من خواستید؟ گفتند: آری. فرمود: کلماتی است که جبریل به من آموخته است، در پی هر نماز ده بار سبحانالله و ده بار الحمد للّه و ده بار تکبیر بگویید و چون به بستر خویش میروید سیوسه بار سبحانالله و سیوسه بار الحمد للّه و سیوچهار بار تکبیر بگویید.[10]
این گوشهای از زندگی زناشویی علی و فاطمه (علیهما السلام) بود، که بیانگر زهد و ساده زیستی این زوج معصوم میباشد، سزاوار است که شیعیان و مسلمانان ساده زیستی را سرلوحه زندگی خود قرار دهند و در مشکلات زندگی، صبر پیشه کرده و با توکل به خدا و استعانت از اولیاء، زندگی شیرینی برای خود به ارمغان بیاورند.
پینوشت:
[1]. کتابشناسی الطبقات الکبری، نرمافزار نورالسیره
[2]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه،1373 ش، ج 8، ص 16
[3]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 17
[4]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 18. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 21-22. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 19. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 21-20. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 20. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[9]. دستاس، آسیایی باشد که آن را بهدست گردانند. لغتنامه دهخدا
[10]. کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه،1374 ش، ج 8، ص 23،24. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید