اعترافاتی به صحّت حدیث غدیر

  • 1397/06/07 - 15:57
از بزرگ‌ترین اعترافات علمای مورد قبول وهابیت، اعتراف به صحت و تواتر حدیث غدیر است؛ که به‌خوبی روشن می‌کند اصل موضوع حدیث غدیر به حدّی آشکار و غیر قابل انکار بوده که حتی علمای مورد قبول وهابیت نتوانستند، آن را انکار کنند. حال منصفان قضاوت کنند که حدیث غدیر با این حجم از تواتر و شهرت، باز هم جای تشکیک و انکار دارد؟

.

از بزرگ‌ترین اعترافات علمای مورد قبول وهابیت، اعتراف به صحت و تواتر حدیث غدیر است؛ که به‌خوبی روشن می‌کند اصل موضوع حدیث غدیر به حدّی آشکار و غیر قابل انکار بوده که حتی بزرگ‌ترین شخصیت‌های وهابیت و عالمان مورد قبول آنان نتوانستند آن را انکار کنند و اگر بحث و اختلافی هست درباره معنا و دلالت آن است. که در این مقاله به برخی از این اعترافات اشاره می‌نماییم:
الف) محمد ناصر الدین البانی و یقین به حدیث غدیر
محمد ناصر البانی، محدّث مشهور و معاصر وهّابیت که تاکنون بیش از 100 جلد کتاب از او به چاپ رسیده، درباره حدیث غدیر می‌گوید: «برای حدیث غدیر سندهای فراوانی ذکر شده که افراد زیادی مانند هیثمی در کتابش «المجمع» اسناد آن را جمع‌آوری کرده‌اند، با این وجود من اندکی از اسناد غدیر را که برایم امکان‌پذیر بود، جمع‌آوری نمودم، به شکلی که هر شخص آگاه و آشنا به اسناد روایات غدیر، به صحت این حدیث یقین پیدا می‌کند. «ابن عقده» طرق این حدیث که بسیار زیاد هم می‌باشد را در کتابی مستقل جمع‌آوری کرده. ابن حجر سند برخی از آن‌ها را صحیح و برخی دیگر را حسن دانسته است.»[1]
ب) امام ابوحامد غزالی و تبریک عمر بن خطّاب، در روز غدیرخم به امیرالمؤمنین
امام غزالی، دانشمند نامور و بلند آوازه قرن ششم اهل‌سنت که ذهبی از او با تعابیری هم‌چون «استاد، امام، دریای علم، زینت دین و اعجوبه زمان» یاد می‌کند، درباره حدیث غدیر و پیمانی که خلیفه دوم اهل‌سنت در آن روز با امیرمؤمنان (علیه السّلام) بست و اندکی پس از آن به فراموشی سپرد، می‌نویسد: «به اتفاق همه مسلمانان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر خم فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.» عمر بن خطّاب پس از شنیدن این سخن به علی (علیه السّلام) این‌گونه تبریک گفت: «افتخار، افتخار، ای اباالحسن، از این به بعد تو مولا و رهبر من و مولای همه مؤمنان دیگر هستی.» این سخن عمر حکایت از رضایت او به انتخاب علی (علیه السّلام) به رهبری امت دارد؛ امّا پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثیر هوای نفس و حبّ ریاست قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی آن تغییر داد و با لشکرکشی‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و [مصداق این آیه قرآن شد]: «پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز به‌دست آوردند و چه بد معامله‌ای کردند» و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از رحلت، فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است، برای شما معرفی نمایم. اما عمر گفت: به سخنان این مرد توجه نکنید که او هذیان می‌گوید.»[2]
این سخن امام غزالی به‌قدری برای ذهبی، عالم رجالی مورد قبول وهّابیت، سنگین و گران آمده که چون به این عبارت رسیده، بدون آن‌که دلیلی برای ادّعای خویش بیاورد، گفته: «نمی‌دانم عذر و بهانه غزالی برای این سخنش درباره عمر چیست؟ شاید او از این حرفش برگشته و از حق تبعیت کرده باشد؛ چرا که او دریایی از علم و دانش است.»[3]
ج) شمس الدین ذهبی و شگفت‌زدگی او از سندهای حدیث غدیر
ذهبی، «امام جرح و تعدیل» و «امام الحدیث» که مورد قبول وهابیت در علم رجال و حدیث است، در شرح حال محمد بن جریر طبری، به تواتر حدیث غدیر اعتراف کرده و گفته: «محمد بن جریر طبری، اسناد روایت غدیر خم را در چهار جلد، جمع‌آوری کرده که من از دیدن قسمتی از روایات آن و گستردگی آن‌ها شگفت‌زده شده و یقین کردم که این اتفاق روی داده است.»[4]
حال منصفان قضاوت کنند آیا روایتی هم‌چون «حدیث غدیر» با این حجم از تواتر و شهرت، باز هم جای تشکیک و انکار دارد؟
آیا کسانی‌که اگر روایتی را بر خلاف مصالح و عقاید خویش نبینند، حتّی اگر 4 نفر روایت کرده باشند آن را «متواتر» دانسته و انکار آن را مساوی کفر می‌دانند،[5] نباید «حدیث غدیر» را فوق تواتر و شهرت بدانند؟

پی‌نوشت:

[1]. «و للحدیث طرق أخری کثیرة جمع طائفة کبیرة منها الهیثمی فی «المجمع» و قد ذکرت و خرّجت ما تیسّر لی منها ممّا یقطع الواقف علیها بعد التحقیق الکلام علی أسانیدها بصحّة الحدیث یقینا، و إلّا فهی کثیرة جدّا، و قد إستوعبها إبن عقدة فی کتاب مفرد، قال الحافظ ابن حجر: منها صحاح و منها حسان. و جملة القول أنّ حدیث التّرجمة حدیث صحیح بشطریة، بل الأوّل منه متواتر عنه (صلی الله علیه و آله و سلم) کما ظهر لمن تتبّع أسانیده و طرقه، و ما ذکرت منها کفایة.» السلسلة الصحیحة، محمد ناصر البانی، ج 4، ص 249، با جستجو در برنامه نرم افزاری «المکتبة الشاملة».
[2]. «و اجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول: « من کنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحکیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسه وحمل عمود الخلافه وعقود النبوه وخفقان الهوى فی قعقعه الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا. و لمّا مات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال قبل وفاته إئتوا بدواة و بیضاء لازل لکم إشکال الأمر و اذکر لکم من المستحقّ لها بعدی. قال عمر دعوا الرّجل فإنّه لیهجر... .» سرّ العالمین و کشف ما فی الدّارین، أبو حامد غزالی، بیروت، ج 1، ص 18.
[3]. «و ما أدری ما عذره فی هذا وو الظّاهر أنّه رجع عنه و تبع الحقّ فإنّ الحقّ فإنّ الرّجل من بحور العلم والله أعلم.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 19، ص 328.
[4]. «قلت: جمع طرق حدیث غدیر خمّ فی أربعة أجزاء رأیت شطره فبهرنی سعة روایاته و جزمت بوقوع ذلک.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 14، ص 277.
[5]. «و من أنکر المتواتر فقد کفر.» الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، الشیخ نظام الدین، دارالفکر، بیروت، ج 2، ص 265.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم. غدیر بر تارک خلقت همچنان میدرخشد. علامه امینی به خوبی تمام آن را از کتب اهل بدعت اثبات کرده است. حالا اگر کسی سرش را داخل برف کرده و این درخشش را نمیبیند مشکل خودش است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.