برخی از انحرافات علی یعقوبی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از افرادی که در سالهای اخیر ادعای خاصّ رابطه با امام زمان را داشته، آقای علی یعقوبی است. وی متولد ۱۳۴۴ تهران است. او به ادلهای از دانشگاه اخراج میشود؛ البته خود او معتقد است برای یافتن حقیقت و رسیدن به آنچه او را راضی میکند (و پس از فکر در مورد جریان امام حسین) تصمیم به ترک تحصیل میگیرد. پدرش در سال ۱۳۶۱ توسط گروهک منافقین به شهادت میرسد. او پس از ورود به عرصهی اجتماعی و حضور در دانشگاهها، متأسفانه در جمع بسیجیان و اعضای هیئتهای مخصوص اهلبیت( به طرح مسائل انحرافی میپردازد. مطالب او به سرعت در نقاط مختلف کشور و نیز از طریق سایتها منتشر میشود. وی با طرح سلسله بحثهایی ادعای تسلط بر غیب کرده، میگوید که اینها را از پدرش به ارث برده است. بسیاری از مباحثش ظاهراً مُستند به آیات قرآن و گاهی نظر بزرگان است که البته در جای خود نقد شده است در این قسمت برخی ادعاهای وی را که به مهدویت نیز ربط پیدا میکند، میآوریم: در جایی گفته است: «... معلم [منظور معلم غیبی منحصر به فرد وی است!] به من گفته است که: تو باید اولین کسی باشی که در صبح ظهور به او میرسی... انشاءالله در سومین حمله از حملات جنگ اسرائیل... ماها میرویم ولی رفتنی که انشاءالله هستم... قبل از شما بینید که من آنجا جلوی شما هستم [در آنجا] تا امیرالمؤمنین تشریف بیاورند [میگویم] فعلاً من هستم بگو که فلان جا چرا این کار را کردی».[1] وی در این جملهها اطلاع از غیب جانشینی و وکالت از ائمه در ادارهی امور انسانها و نخستین رجعت کنندهی زمان ظهور را ادعا کرده است. در جلسات ششم و چهاردهم مباحث «بهسوی ظهور» بیان میکند که امام و رهبری به دلیل نصب خاصّ و معیّن امام زمان، ولیّ فقیه هستند و در جایی هم میگوید: امام زمان قَسَم خوردهاند که از آن به بعد هیچ روحانیای را ولیّ فقیه قرار ندهند! او در خلال سخنرانیهای خود از لزوم وجود فردی به نام «هادی» سخن به میان میآورد (هادی وقایع قبل و بعد از ظهور را مفصل بیان میکند) و در جلسهی ۲۹ نظام بشر میگوید: الآن هادی در جامعه وجود ندارد و ما هم فقط سفرهی معانی باز کردهایم ولی بر اساس همین سلسله دروس «بهسوی ظهور» که حاوی نفی اهمیت فقاهت و نیز ادعای ارتباط خاصّ با غیب و ملکوت و... است، در واقع خود را مصداق هادی معرفی میکند که مقامش در حد ائمهی هدی است. وی حتیّ حوادث زلزله ترکیه (پس از حادثه کوی دانشگاه) و مرگ اسحاق رابین را به خود نسبت میدهد و میگوید: ما از خدا خواستیم و او انجام داد. حتیّ در جایی به حضرت موسی هشدار میدهد که: جلوی اسرائیلیها را بگیر، و إلاّ من خودم اقدام میکنم. به نظر میرسد با توجه به ارائه چهره دیندار و انقلابی دلسوز و پشتیبان مظلومان جهان از خود، توانسته است جمع زیادی از افرادی را که به مدعیان دیگر نمیپیوستند بهسوی خود گرایش دهد. اطرافیان وی نیز غافل از تناقضهای موجود در کلام او (مثل درستی تفسیر قرآن یا بیفایدگی آن، فایده انقلاب و علم و فقاهت یا بیثمر بودن آنها، وجود یا نبود نایب خاصّ در زمان غیبت امام زمان و...) فریب کلام ظاهراً مُستندِ او را خوردهاند؛ اما با جمعبندی مطالب او و دقت علمی و دینی در آنها، انحرافات روشن میشود؛ هر چند پیروان با تکیهبر ظواهر و توهم تقویت شدن حسّ غیبی خود،[2] چشم بسته او را پذیرفتهاند.[3]
پینوشت:
[1] . چهل شب با کاروان حسینی، شب اربعین، ۲۳/۲/۱۳۸۰
[2] . وی در سلسله مباحث نظام عالَم، به مخاطبان میگوید: در این مدت طینت [و فطرت] برخی از شما که اینجا هستید بیش از ۲۰۰ درصد اصلاح شده است!
[3]. جهت مطالعه بیشتر به کتاب، پیچک انحراف، نوشته جواد اسحاقیان مراجعه شود.
افزودن نظر جدید